اکثر به تماشا می رسد که تغییر قرن موجب درونگری می شود. با آخر یافتن یک
سده و شروع سدة جدید نویسندگان و هنرمندان خرد سنتی را به تشخیص می کشند و به دنبال
امکانات قید ای برای تغییر اوضاع فرهنگ بشری می روند.
بنابراین هنر نو
که در میان تاخت جنبة «هنر به خاطر هنر» و زیبایی شناسی کارکردی به سمت دامه افتاده بود
ترکیبی غریب از هنر، تصنع و کارآیی را به نمایش گذاشت . مانند اکثر چیزهایی که
اصرار بر تماماً ابتکاری بودن دارند، نتوانست به باز تعبیر پیش بپردازد: نگاه به هنر
شرق اشعه تازهیی به طراحی اروپایی افکنده بود و هنر روکوکو تا اندازهیی باب این
حیطه به استقراض گرفته میشد، دست نوشته های تذهیب شدة سلتی Celtic به خاطر یگانگی در طراحی و دوردستی رمانتیک ارج تحسین می شدند.
از میان طراحان
«هنر نو» ، حسن پرستان تجرید خط منحنی ها و گل و برگ را به صورت آسایشی
بازیگوشانه و معمولاً کارکردی از شکل قراردادی مورد استعمال قرار می دادند. با
بود این و علی رغم هدف های انقلابی ادعایی، گاهی اوقات میان علایق سبک و احمقانة
طبقة اسم اسیر می شدند. در حقیقت الگو های «هنر نو» سطح ساختارها را به همان
پیمانه مبهم می ساختن که تزئینات بیمارگونة ویکتوریایی چنین کرده بودند.
با آغاز سدة
نوزدهم میلادی و تحولات پویایی که در این قرن از لحاظ علمی،سیاسی،صنعتی و فرهنگی
باب اروپا رخ نمود، بسیاری از هنرمندان پیشرو، آکادمیسم حاکم بر فضای هنری اروپا را
که متکی بر سنن و ویژگیهای دیرپای کلاسیک (یونانی – رومی) بود،
برازنده با این تحولات ندانسته و تلاش کردند حرف برای رهایی از این بن بست راهکارهای
تازه ای تدبیر بیندیشند.
مسلماً رهایی از
یک سنت دیرپای فرهنگی که حرف عمیق ترین لایه های ذهن اروپاییان ریشه دوانیده و هنر
را بازتابی از روایت عینی طبیعت در شکل تصویر می پنداشتند، حرکت آسان ای نبود.
ولی با اهتمام فراگیر هنرمندان خلاق و پیشرو و ایمان به پیمان نانوشته ای که جملگی
ضرورتش را احساس می کردند، امری اجتناب ناپذیر می نمود. یکی از راههای مقابله با
آکادمیسم مختصر اروپایی، رویکرد به سمت جهان بینی و اندیشه تصویری دیگر فرهنگ ها بود.
این رویکرد در سه شکل عینیت یافت:
- تأثیرپذیری از
فرهنگ تصویری ژاپن (Japonisme)
- شرق گرایی orientalism
- تدقیق به فرهنگ
های بومی و اقلیمی Primitivism
سدة نوزدهم
میلادی، سدة انقلابات، تحولات و باب عین حال بحران هایی است که آفاق بینی و دنیای
مدرنیسم را رقم زد. اگر چه این دگرگونیها اکثر باب غرب و به ویژه اروپا شکل پذیرفت،
لیکن تمام یک از دیگر فرهنگ های جهانی، در شکل دهی و ساماندهی ثانیه بی تأثیر نبوده و
نهایتاً سهم و پرتره خویش را در آن ایفا کرده اند. مقاله مهدی حسینی
سهم فرهنگ های شرقی
: هند، چین و خصوصاً ژاپن نیز در شکل دهی عینی آثار هنرمندان سدة نوزدهم بسیار چشم
گیر و دارا اهمیت است.
در حقیقت هنر
نوین بری توجه به دیگر دائرهالمعارف ها اصولاً نمی توانست تکوین پذیرد.
Japonisme کلمه ای است که
باب اغلب اثر های مربوط به هنر نوین مکرر به چشم می خورد و آنچه مسلم است در روند
شکل گیری مدرنیسم تأثیری به سزا داشته است.
ماده فرهنگ چینی
ژاپنی
- هنر ژاپن
میراث مشرق زمین
– به خصوص چین – به دستور بارزی در
تاریخ فرهنگ ژاپنی بازتاب یافته است. تمدنی که بیش از هر تمدن دیگر،در تکوین خلق
و خوی، ذوق ادبی و هنری،نحوة تلقی از آیین بودا در ژاپن ایز گذاشت، شهرنشینی چین است.
در حدود قرن هفتم، تمام گنجینه های گرانبهای این تمدن،اعم از رسم الخط، هنر، آداب
، جاده فرزانگی که باب آیین کنفوسیوس متبلور شده بود،آیین بودا، چه فرقه بودایی
سرزمین پاک (آمی تابا) یعنی زن، چه فرقه های دیگر، یعنی در اصل آثار اندیشه هنری
که از صافی خرد چینی گذشته بود، تصوف شاعرانة مکتب تائو، و ارمغانهای هنری،بخصوص
نقاشی و دید اسرارآمیز چینی ها از شگفتیهای طبیعت،در ژاپن حضور داشت.
ژاپن شیفته و
خاطرخواه تمدن چین حیات به طوریکه آنچه از آن دیار می آمد، بی چون و چرا پذیرفته می
شد. حتی مواد و اسلوبهای مورد استعمال هنرمندان اغلب چینی بودند، مضمونها ریشه
چینی داشتند» ما بااین اوصاف، خصوصیاتی در فرهنگ ژاپنی میتوان یافت که نتیجة واکنش
آگاهانة آنها باب برابر تأثیرات خارجی و برخه گیری از سنتهای بومی است. باب حقیقت سبب
اصلی شگفتی ژاپن به سمت چین ، شباهت جوهری نگاه این تاخت قوم به عالم وجود بود.
تمام دو قومی و
غایت عملی بودند و به سمت معقولات و کلیات و مباحثات صرفاً عقلی اقبالی نشان نمیدادند،
تمام دو به سمت موارد خاص و ملموس و وجه انضمامی امور و اشیا می پرداختند هر دو ذوقی به
غایت شاعرانه و آمیخته با دید تصویری داشتند، و در نتیجه گرایشی طبیعی به بیان
شاعرانه حضوری و حلات درونی و الهامات شهودی، نشان می دادند و از شیوة استدلالی و
انتزاعی تفکر هندی پرهیز می کردند.»
اضافه بر
همانندی های فکری، میان ساختهای اجتماعی این دو قوم نیز، وجوه مشترک بسیار بود. »
همان “ باب واقع ژاپنی ها آنچه را که طی قرنها از هنر چینی به وام گرفتتند از آن
خویش کردند و عناصری نیز حرف آن افزودند و بدین سان آنها توانستند دستاوردهای متمایز
و ارزندهای به جهانیان عرضه بدارند.
روح تفکر ژاپنی
باب بررسی عصارة
تفکر ژاپنی پی می بریم که «تفکر ژاپنی آمیخته با ذوق هنری است، و این تاخت را نمی
توان از هم جدا کرد:هنر نیز پیمانه تفکربرانگیز است که تفکرسرشار از هنر، تفکر
ژاپنی به سمت اعتباری سازی در تمام تجلیات زندگی آن قوم است: در شکل خانه آرایی، در
آرایش فضای باغ، باب آداب چای، در شعر سرایی و گل آرایی.
آیین بودا در
همة شئون زندگی ژاپنی اثر گذاشت، این آیین و بخصوص «طریقت زن» آن، قید حرف روحیه
خویشتندار و نفوذناپذیر و بردبار ژاپنی عجین گشت، که جزیی جدانشدنی از خوی ژاپنی
گردید. آیین زن نه فقط در شعر، که در مراسم چای خوری، نقاشی، پیکرتراشی، گل آرایی
، نمایش، معماری، بستان آرایی و همچنین باب فنون رزمی، مانند تیراندازی، کاراته،جودو
شمشیربازی،جوجو تسو، یعنی همه فنونی که در رقم فضایل و تشریفات رزمی در آیین
بوشیدو» یعنی آیین جوانمردی سامورایی بود، نفوذ کرد.»
«مقصد و غایت
آیین زن، باب اصل اشراق و بیداری ناگهانی و دفعی» Sateri بود، که باب حالت بی ذهنی» Mushin به چینی Wu-hsin نتیجة مستقیم آن است: یعنی هماهنگی و سازگاری کامل حرف مبدأ آفاق ،
یا به سمت عبارت دیگر،رستن و رهایی آدمی از تضادهای ناشی از پدیدارهای زندگی، یعنی
مرگ و حیات، خیر و شر، بود وعدم. این اصل اساسی یعنی وارستگی، در همة تجلیات
فرهنگی و هنری ژاپن، همچون واقعیتی اهل قبله و انکارناپذیر پذیرفته شد.»
ژاپنی ها دو
اصلی را که دائرهالمعارف و هنر بر آنها مبتنی است، اراده معنوی» و دریافت آنچه موجب
«اشراق» می شود، خواندند. این اساس اخیر، نیز حالت بی ذهنی ناشی از اشراق است که ژاپنی
ها ثانیه را به پوشیده ناگفتنی هر اثر اصیل هنری تعبیر می کردند. از این رو هنرمند واقعی
باب نظر آنها کسی است که بازهم به آهنگ معنوی چیزها پی ببرد، و هم به راز امور . آنجا
که لمعه اشراق بتابد، نیروی آفرینندگی رها می شود و آنجا که این نیرو عاطفه شود،
راز مه آلود و نفوذناپذیر که همانا آهنگ معنوی چیزهاست، متجلی می شود.
ژاپنی ها به سبب
اینکه متمایل به سمت استعارات ملموس و طبیعی بوده اند، بیشتر باب طب کشف احوال ذوقی
هستند، تا شکفتن مفاهیم کلی، آنچنانکه در این نمونه می بینند عبارت بودایی از
موقعی که خود بودا شده ام زمانی ابدی سپری شده است» به سمت این جمله تبدیل شده است: «
از دید رودی که این چنین دور می جدول و دور می نماید، می توانیم به سرچشمة پایان
ناپذیرش راه یابیم.» «ژاپنی، برخلاف هندی که جهانی به انبوهی جنگل می پروراند،
اسم سادگی است؛ همان سادگی ای که در معماری، نقاشی و زلف ژاپنی هم می یابیم.
وجودفضاهای تهی در معماری و سکوت باب گفتگو، نمایانگر همین صفت است.»
طبیعت ژاپنی
ژاپنی ها همچون
چینیان شیفتة طبیعت اند، ولی رویکرد هنری ارج به طبیعت حرف احساساتیگری آمیخته
است.» [آنان] ، “طبیعت را معبود خویش می دانستند و مانند چینی باب برابر زمزمة باد،جنبش
نیزاران،آبشارهای نقره فام و راز پنهان باب شگفتیهای طبیعت،به حیرت میآمدند.
آثار این حرت باب نقاشی «ژاپنی» به خوبی پدیدار است. ولی به این وجه،صفتی دیگر نیز
افزوده می شود، که صرفاً ژاپنی است و ثانیه بازهم پرورش آثار طبیعت، به مقیاس کوچکتر و
مینیاتوری است.« از آنجمله شیوة آرایش باغهای ژاپنی است.
تعشق به طبیعت ،
دوست با توجهی است که ژاپنی ها به چیزهای ظریف داشته اند، و این عشق مرتبط با
ارجی است که این قوم برای پدیده های طبیعت قائل می شده است. زبان ژاپنی گویا تنها
زبانی است که به اشیاء و امور عنوان و منصب می دهد:فی المثل پیشوند «او» را ژاپنی
ها ضمیمه نام اشیاء می کنند، بسان اوچا ocha ، که منصب احترام آمیزی است
که به سمت «چایی» تعلق می گیرد.
«اقبال به طبیعت
نزد ژاپنی ها و چینی ها ،بسته به نگان و تماشا این جهانی این ارحام است، و این وجهه
نظر، فی المثل سبب شد که ژاپنی بر خلاف هندی که فطرتاً صفت ریاضتکش است، خصایص طبیعی
انسان را بپذیرد، بدان حد که ژاپنی عزب اعقاب آسیایی است، که بیشتر آداب ریاضت آمیز
آیین بودا را رها کرده است و هرگاه تضادی میان منهیات و محرمات دینی و تکالیف
اجتماعی نمایان می شد ژاپنی به آسانی منهیات را فدای تکالیف اجتماعی می کرد، توضیح
اینکه، بستگی اجتماعی و قومی و خونی و فامیلی باب ژاپن، اهمیت بسزایی داشته و دارد
و هنوز بازهم منشأ ایز است.
«کشمکش میان
آفاق گرایی و اعقاب انگاری، به ویژه بی اعتنایی ژاپنی، به تفکر انتزاعی، همواره در
سیر تاریخ ژاپن، دوشادوش بازهم وجود داشته است. توجه بیش از کرانه ژاپنی به روابط
اجتماعی، که بر مبنای خویشاوندی امین بود، و بی اعتنایی آنها به شرعیات کلی که از
مختصات یک دین جهانی است، و نیز اختر به موارد خاص و ملموسات، موجب شد که تفکر به
جز در حوزه های بودایی، چندان رشدی نکند، ولی هنر بشکفد، و همین هنر به انگیزه فیضی
که از آیین بودا می برد، جنبه عرفانی بازهم بیابد.»
عالم هنر ژاپنی
«هنرهای ژاپنی ،
یکی از هنرهای بزرگ مشرق زمین است، که با هنر هند و چین پیوستگی دارد، بی آنکه از
استمرار و پیوستگی سبکهای هنرهای هندی برخوردار باشد، و یا از نوعبهنوع گستردة هنرهای
چینی.»
«نقاشان ژاپنی
معمولاً محقق نیستند» بلکه هنرمندان حرفه ای و صنعتگری اند، که موضوع نقاشهای آنها
از زندگی پیرامونشان، و یا از حماسه ها و قصص سنت قومیشان مایه گرفته است. آنها
محصول مذهب آنیمیسم یعنی شینتو هستند،احترام خاصی به «زیبایی» و «گذشته» از خود
آرم می دهند، و این مسأله را میتوان از وقتی دریافت که میراث هنری آنها، این دو
سوژه محاکات و ابداع را حفظ کرده است.» شینتو یا طریقت خدایان دینی است که « بر
عشق به طبیعت، اعقاب و مخصوصاً خاندان حاکم، در مقام اعقاب بلافصل خدایان
استواری بود.»
در جایی که
نقاشی یک آدم دوستدار محقق چینی ، مبین فکر است تا احساس، نقاشی یک نفر نقاش ژاپنی
،در درجة آغاز و قبل از همه،چشم خود را به سمت خود معطوف می سازد.» صناعت ژاپنی سنت به
هنر چینی واقع نماتر است، و علاقه چهرهنگار ژاپنی به اشیاء انضمامی و جزیی بیش از
نقاشی چینی است. آنچه در هنر چینی متفکرانه ، فراخ و خاموش به سمت نظر می آید، در هنر
ژاپنی خصلتی صوری، تزئینی و تصنعی به خود می گیرد.» برخی از رد ژاپنی در عرصة
تزئین بی بدیل اند ولی توانمندی معنوی به ندرت رخ می نماید.
ژاپنی ها ثابت
کرده اند که در تقلید و پیشه سرآمد دیگران هستند لیک در این چیره دستی غالباً هنر
تا روی صناعت پایین می آید و خلاقیت فردی هنرمند به اعمال کردن تغییری مختصر در
قوالب مکتبی محدود می شود.
«... در سدة
هشتم میلادی، سبک نقاشی خاصی در ژاپن بروز یافت که خاص هنر ژاپنی است، این
نقاشیها «یاماتویی» نامیده می شوند. مضمون این نوع نقاشیها در ابتدا مباحث مذهبی
حیات ولی بتدریج به سمت چهره پردازی (پرتره) گرایش یافت. این نقاشیها که به صورت
طوماری افقی کار می شوند، همراه با متنی بود و صحنه هایی از موضوعات اجتماعی و
درباری و اعیان را همراه با نوشته نمایش می داد. یکی از معروفترین رد این سبک
نقاشی را میتوان در کتاب «داستانهای گنجی» یافت. در این نقاشیها سطح کف به سمت شکل
اریب رسم شده و از ترسیم سقف صرفنظر می شود.» یعنی باب واقع دارای فضایی یا چشم
انداز بالا و نوعی عمق نمایی ویژه دارد، که چهره ها تمایز چندانی از یکدیگر
ندارند» بطوریکه رخ پیکره ها بسیار شبیه به هم است.
« سطحها معمولاً
به سمت صورت یکدست و تخت رنگ آمیزی می شود و فاقد سایه مشعشع است»
« در تمام این
نقاشیها جلوه های دو بعدی را عیان می ساخت.» از دیگر ویژگیهای این دوران قدرت
گرفتن زنان در جامعه ژاپنی بود که در ذوق و سلیقه هنری ثانیه زمان تأثیری بااهمیت داشت.
گرایش به سمت رمز و
تمثیل و عناصری از ؟؟ بودایی با خدایان ترسناک نیز در این اوقات باب هنرها رخ نمود.
« نکته بسیار
اساسی دربارة نقاشی طوماری ژاپنی به سبک یاماتویی، مضامین آیینی و اساطیری ثانیه است.
از تمام داستان راهبان بودایی، که منشأ کرامات و معجزات شگفت انگیزند. این نقاشی
از زن چیینی برخه مند است، و آداب آن را استمرار می بخشد، و بدعتهایی محلی و قوم
انگارانه را بر ثانیه می افزاید، یا پالایش و تصفیه و ادیت می کند.»
اواخر سدة
دوازدهم میلادی،یک دولت نظامی جدید با حمایت جنگاوران سامورایی توان را به سمت دست
گرفت. بازتاب این تحول اجتماعی و سیاسی در عرصة نقاشی و مجسمه سازی به صورت نوعی
واقع گرایی مردسالانه بروز کرد.
در همین احوال
آموزه های عرفانی بودایی یا زن از چین دوران سونگ به ژاپن راه یافت. اندیشة زن
برهنه و اخلاق ژاپنی تأثیری قوی گذاشت، به سمت سنخ ای که طی سده های دوازدهم تا
چهاردهم میلادی گرایش واقع گرایانه ای باب رد پیکرتراشی و نقاشی ژاپنی به چشم می
خورد. در این نقاشی به منظره سازی و نمایش عوامل طبیعی و اجزاء هستی اداشده می شد
و از رنگ به میزان محدودی استفاده می شد.
در حقیقت می
استطاعت گفت که امراء نیرومندترین موجی بود که از سوی چین به حرکت درآمد و به ژاپن رسید
و آژانس اصلی رونق هنرها در دورة پرآشوب آن زمان به سمت شمار می رود.
باب این زمان بود
که نوعی نقاشی مرکبی مبتنی بر کیفیت مکاشفه ای و متفکرانه زن بروز کرد. پیدایی رسم
چای خواران نیز مربوط به همین زمان بود که امکان بیشتری برای تولید آثار هنری برای
اشرافیت آماده آورد.
آیین چایخوری و
مذهب ذن
رخنه آیین ذن،
از مرزهای هن و نقاشی بسی فراتر رفت،و در دورة آشیکاگا به پیدایی «آیی چایخوری»
کمک کرد. این آداب استثنایی، دریچة نویی برای ابداع آثار هنری، از سوی هنرمندان
ژاپنی گشود، و در اندک زمانی به سمت اداره اجتماعی بزرگی، در اختیار طبقة اشراف تبدیل
شد. در باغهای اطوارانگارانة این دوره، چایخانه های مخصوص ساخته شدند.
چایخانه های
بسیار کوچ کبرای اجرای آیین چایخوری چنان طراحی شده بودند، که سادگی در هر زاویه اش
احساس می شد. حتی نمای بیرونش را طوری طراحی کرده بودند، که حرف فضای طبیعی بستان جور
در می آید. غالباً یک راه سنگفرش از میان قندیلهای خزة پوشیدة سنگی می گذشت، و به
دری می رسید که در آنجا میهمانان پشت از شستن دستهایشان،در یک چشمه طبیعی،از
درگاهی کوتاهی داخل می شدند. باب آنجا میزبان و گروه چهارنفرة میهمانان، باب فضایی
آکنده از سادگی بی پیرایه کنار هم می نشستند. این بیت که اندازه اش برای ایجاد
احساس صمیمیت درخور بود، شکلی چهارگوشه داشت، و تنها شکستگی اش «شاه نشینی» بود،
که یک نقاشی با سبک آزاد و تکرنگی ذن – و شایدیک گل
آذین مصنوعی در خویش داشت.
رسم چای نوشی در
چنین محیطی، آلبوم ای از حالات و موضوعات را حرف همة حاضران تحمیل می کرد. نهایت
کوشش به عمل می آمد، تا از ابراز کوچکترین اختلافی که ممکن بود، این رسم کاملاً پیش
بینی شده را بر هم زند، جلوگیری شود. چایخانه جایگاه بحثهای حکمی و اساطیری و سرودن اشعار
و عرضة تصویر و رد نقاشی و هنرهای زیبا بود.
آداب چایی به
سوی خودسازی و تزکیة نفس، از حالت رسمی به سمت چهره نوعی پرستش و عبادت درآمد. این
عبادت تحت تأثیر استادان ارجمند الگو «سن ریکیو» رسماً به صورت مکاتب مختلفی درآمد،
که آداب آنها هنوز هم مورد خواندن قرار می گیرد، و امروزه ژاپنی های سنتی آن را
به سمت کار می بندند.
باب نظر ژاپنی ها
که تحت تعلیمات حکمت و بیرق آیین چای خوری تربیت می شوند، و بار می آیند، کار هنری
که باب گوشه دیوارخانه مجزا شده، بایسته اهمیت نوعی تجسم دینی است. این کار هنری که
حرف قدرت خاصی خانه را پر کرده، و بیننده که در برابر آن زانو زده است، تجسم نوعی
ستایش و بندگی می کند. در این احساس ژاپنیها در مقایسه حرف اقوام دیگر، بیشتر از
خویش بیخود می شوند. حتی یک لیوان تیرة سفالی در آداب آیین چایی یک اثر هنری احساس
برانگیز اسم می شود.