“ردیف های
موازی از دو سری بنا معرف اصطلاحی است که ما به سمت عنوان خیابان شناخته ایم.
خیابان آکنده از بنا هاست. خیابان سرا ها را از هم جدا می کند و آنچه که ما را
قادر می کند تا از یک خانه به خانة دیگر برویم. یا در طول خیابان از میان خیابان.
جرج پرک.
ترجمه شده میانجیگری استتوروک
انواع
فضاها و سایر مقالات، (1974)
صفحه 450 و
1997
عنوان صفحه: باب بعضی از ساختمان ها
جا حرف استفاده از دیوارهای موازی سازماندهی میشود.
یکی از آسانترین ، قدیمی ترین و
هنوز قابل استعمال ترین استراتژی های معماری استعمال از دیوارهای موازی و مستقیم
است. این استراتژی منطبق بر معماری های قبل از تاریخ است و حرف کنون ادامه یافته
است. معمارها تمام امکانات آن را درست در اول قرن بیستم استفسار کردند. به سمت تماشا نمیآید
که پتانسیل این استراتژی ازپاافتاده کننده و غیر قابل استفاده شده باشد.
جذابیت واقعی این ترتیب و استراتژی
کاملاً ساده و غیر پیچیده در سادگی ساختاری ثانیه است و این روش ساده ترین راه برای
پوشاندن سقف بین تاخت دیوار موازی است.
اگر چه این روش آسان و بی تکلف است
اما استفاده از دیوارهای موازی هم ظرافت های مرتبط به خویش را دارد. هنگامی که ما
به سمت معماری های قدیمی تماشا می کنیم از وجود آنهمه خلاقیت و ظرافیت و باریک بینی
متعجب می شویم. آنچه را که باعث تحیر ما شده است می تواند هنوز مانند الگویی در حد و قابل استفاده ای برای طراحی
و جستجوی ما باشد.
باب دوران «هندسه های وجود» و در بخش
ویژه «شش جهت – بعلاوة – مرکز چنین فرموده شده است که معماری زمینی (خاکی) از چند جانب به زمین، آسمان، چهار جهت افقی و عقیدة
مرکز مربوط می شود.
استراتژی دیوارهای موازی به ویژه
مربوط است به چهار جانب افقی. و علت وجود این قدرت، تسلط آن بر این جانب هاست. در
آیین هایی که می تواند انگیزه احساس امنیت، جهت و کانون شود. احتراس اندرون از باران و
نور خورشید توسط بام فراهم می شود. حتماً با استفاده از دیوارهای کناری، که میتوان
جانب راهرو را به تاخت سمت “عقب” و “جلو” و یا با افزودن یک دیوار پشتی غیرساختاری به
یک – جهت جلو محدود کرد و باب نتیجه ساختمانی را
بنا کرد که تقریباً مانند یک غار است.
بیرق جهت و حرکت به سمت وسیلة فضای محدود
بین دیوارها مشخص می شود. خط و جهت در هر سوی می تواند قرار بگیرد به صورت مستقیم
بین دیوارها، و یا میتوان ثانیه را در ارتفاع داخل بنا به اوج رساند و با
استفاده از دیوار پشتی خاتمه داد.
قید ویژگی های استراتژی دیوار
موازی را می توان در همة ساختمان های دیرین بررسی کرد.
در سده نوزدهم میلادی “هنریش
اشلیمان” باستانشانس شهری را کشف کرد که گمان میرفت آبادی قدیمی “تروی” باشد که
برخواسته های داستانهای مشهور “هنر است. تعدادی از بناها حرف حرف برابر دیوار موازی “سمت
راست بالای صفحه ” ساخته شده بودند. تارک باب ساختمان نیز از دیوارهای موازی بنا شده
بود.
اگر چه که خانه های آبادی باستانی
“تروی” براساس اجاق هایشان متمرکز شده بود، آنها در خانه هایشان قدرت تمرکز
دیوارهای موازی را نشان نداده بودند. که منجر به ترکیب خط و مسیر جهت، همگرایی خط
های منظره و چارچوب تشکیل شده به وسیلة دیوارها و بام بالا و زمین زیر می شد.
وینسنت اسکولی (Vincent scully) در کتابش “زمین، آرامگاه و خداها به این نتیجه
می رسد که یونان باستان علم جهت و تمرکز را برای ایجاد سرا هایشان با استفاده از
دیوارهای موازی استفاده کرده اند تا ساختمان هایشان را به محل های اقدس نوک کوهها
مربوط کنند. ارتفاع ساختمانهایی که سقفشان یکپارچه سنگی است (شکل زیر) نشان دهندة
کشف استراتژی دیوارهای موازی باب اوقات باستان است. بعضی از نمونه های اولیه بدون
شکل آشکار هستند (شکل سمت چپ) رسم گرفتن متعادل یک تکه سنگ عظیم بر روی تکه سنگ
های ایستاده خود شاهدی بر این ادعاست. مثال های بعد (تصویرهای پایین) حتی تجربه
اسکلت های ساختمانهای راست گوشه را با دیوارهای موازی شرح داده است. به نظر می رسد
که پیشرفت و تکامل آدم در غارهای بدون شکل آغاز شد که زاییدة فرم ساختاری (هندسة
ساختن) و نتیجه بخش تأثیرهای معماری است.
نقشة هر کدام از این سرا های
تروژانی بیانگر الهام یک جفت دیوار متوازی باب ذهن استاد بناهاست. روشن است که نوع
قراردادن پشت و ورودی دیوارها در انتهای دیوارهای کناری قرار گرفته است. بزرگترین
سرا ها به نظر طبیعی ترین خانه ها است. با تنها یک خانه که جایگاه اجاق است. خانه
های کوچک دیگر دارای دو بیت هستند با دیوارهای متقاطع – بیت های پشتی احتمالاً بیت های خواب بوده اند. توجه کنید که
معمارهای این سرا ها به امکان استفاده از یک دیار برای ایجاد دو خانه توجه نکرده
است. به جز در یک مورد، باب مکانی که شکاف به پیمانه کافی بزرگ است تا از آن فضا به
عنوان پاساژ با یک ورودی استعمال شود یک مکان بدون استفاده یا فضای “مرده” بین
سرا ها وجود دارد.
استراتژی دیوارهای مساوی (موازی)
زیر ساخت ساختارهای فضایی بناهای آرامگاه های یونان باستان بود و همچنین بنای کلیساها
و قصرهای سلطنتی.
کلیات
واحد زمان ( ها قبل، انسان به سمت این کشف مهم و
ارزنده نائل آمد و دریافت که وقتی مواد سیلیسی بسیار ریز حرف آهک مخلوط می شود، سیمان
های دارای اقارب هیدرولیکی تولید مینماید. یک سنخ از این مواد، خاکستر آتشفشانی
تحکیم یافته یا غلغله بود که در حوالی پوزولی ایتالیا پیدا شد. پشت از آن، واژه
پوزولان به تمام سنخ ماده ای با خاصیت مشابه فوق صرف نظر از منشأ زمین شناسی آن،
انتساب گردید.
ASTM-C618 پوزولان را به سمت این چهره تعریف می کند: «ماده سیلیسی یا سیلیسی
آلومیناتی که به خودی خویش ارزش چسبندگی ندارد، اما به سمت شکل ذرات بسیار ریز و در
حوالی رطوبت حرف درجات حرارت معمولی با هیدروکسید کلسیم واکنش شیمیایی داشته و
ترکیباتی را به سمت وجود می آورد که خاصیت سیمانی و چسبندگی دارد.» بنابراین، پوزولان
یک ماده طبیعی یا مصنوعی است که حاوی سیلیس پرکار است. لازم است که ماده پوزولانی
به شکل پودر شده باشد، زیرا فقط در این چهره سیلیس می تواند باب حضور آب با آهک (که
بر ایز هیدراتاسیون سیمان پرتلند ایجاد می گردد) سیلیکات های کلسیم پایدار را که
دارای خواص چسبندگی اند، تشکیل دهند. ضمناً باب بررسی کلی پوزولون ها باید متذکر شد
که سیلیس آنها باید بی شکل (آمورف) باشد، زیرا قابلیت ایجاد واکنش سیلیس متبلور
بسیار کم است.
سیمان پرتلند پوزولانی به مخلوط های
توأم آسیاب شده یا آمیخته شده سیمان پرتلند و مواد پوزولانی اطلاق می گردد. غالباً
مادهها پوزولانی از سیمان پرتلندی که جایگزین ثانیه می شوند ارزانترند.
ولی امتیاز اصلی آنها در
هیدراتاسیون کند و بنابراین، روند توسعه تاب کم نهفته است. در ساختمان های انبوه
بتنی این قضا اهمیت زیادی دارد و دقیقاً باب این نوع ساختمان هاست که غالباً سیمان
پرتلند پوزولانی با جایگزینی بخشی از سیمان پرتلند حرف مواد پوزولانی مصرف می شود.
همچنین سیمان های پرتلند پوزولانی باب برابر حمله سولفات ها و بعضی دیگر از عوامل
بنیانکن ابرام خوبی از خود نشان می دهند. این امر به دلیل واکنش پوزولانی است که
میزان کمتری آهک به سمت جا می گذارد تا به خارج راه یابد و نیز نفوذپذیری بتن را کاهش
می دهد. لیکن مقاومت باب برابر یخ نواختن و آب شدن تا سنین بعدی که واکنش عمده
پوزولانی تخلخل خمیر سیمان را کاهش داده است، نمی تواند ایجاد شود. باید به خاطر
داشت که رد خوب و بد مادهها پوزولانی بسیار متغیرند و بدین جهت توصیه می شود که هر
جرم پوزولانی آزمایش نشده ای در ترکیب با سیمان و سنگدانه هایی که باب ساختمان
واقعی استعمال خواهند شد، مورد آزمایش رسم گیرد. به علت کنش آرام پوزولان ها باید
عمل آوردن پیوسته مرطوب و دمای عمل آوردن مناسب برای مدتی بیشتر از آنچه به طور
معمول لازم است، فراهم شود.
طبقه بندی و مشخصات استاندارد برای
پوزولان ها
پوزولان ها را از دید منشأ وجودی
به سمت پوزولان های طبیعی و مصنوعی تقسیم می کنند. پوزولان های طبیعی شامل خاک های
دیاتمه، چرت های اپالینی و شیل ها، توف ها و خاکستر آتشفشانی است. منبعها اصلی
پوزولان های مصنوعی عبارتند از کوره های استخراج فلزات تولیده کننده آهن خام،
فولاد، مس، نیکل، سرب، سیلیس و آلیاژهای فروسیلیس، و نیروگاه هایی که از زغال سنگ
به عنوان بنزین استفاده می کنند. امروزه این مواد مصنوعی که حرف قیمت کم عمدتاً قابل
دسترس اند، به سمت عنوان جایگزین بخشی از سیمان پرتلند مصرفی در بتن مورد استفاده
وسیعی قرار افسرده است. به سمت علاوه، بدیهی است که بیشتر این مصنوعات قادرند مقاومت
نهایی و دوام بتن با سیمان پرتلند را بهبود بخشند.
یکی از اولین طبقه بندی ها برای
پوزولان های طبیعی توسط میلنز پیشنهاد گردید. در این سیستم طبقه بندی، پوزولان های
طبیعی بر اساس شش نوع فعالیت دسته بندی شدند. جدیدترین طبقه بندی که میانجیگری ماسازا
پیشنهاد گردید، پوزولان های طبیعی را به سه دسته تقسیم می نماید. گروه اول، شامل
صفت های پیروکلاستیک که مواد حرف منشأ آتشفشانی اند. توف های پوزولانی و ایوان از
این دسته اسم می شوند. امت دوم، مواد تغییر یافته حرف درصد سیلیس زیاد است که طی
یک جریان شامل ته نشین ساختن مادهها با منشأهای متفاوت، شکل داده شده اند. گروه سوم،
موادی با منشأ کلاستیک، حاوی رسها و خاک های دیاتمه است.
ASTM-C618 طبقه بندی زیر را برای پوزولان ها ارائه می دهد:
- پوزولان ردهN: پوزولان های طبیعی خام یا کلسینه شده شامل خاک های دیاتمه، چرت
های اپالین و شیل ها، توف ها و خاکسترهای آتشفشانی یا پومیسیت ها، بعضی شیل ها و
رس های کلسینه شده.
- پوزولان ردهF: خاکستر بادی با منشأ زغال صفت قیری.
- پوزولان دسته C: خاکستر بادی، خاکستر لیگنیت با منشأ زغال سنگ قیری.
- پوزولان ردهS: هر نوع مادهها دیگر شامل پومیسیت های ادا شده، بعضی دیاتمه ها، رس
ها و شیل های کلسینه شده و آسیاب شده.
مشخصات مدل و روش های آزمایش
برای انواع مختلف پوزولان ها توسط آیین نامه های مختلف بیان شده است. تمام کدهای
استاندارد مشخصات فیزیکی و شیمیایی پوزولان ها را جانب تشخصی درخور یا نامناسب بودن
آنها مورد بحث قرار می دهند. برپایه بررسیها و تحقیقات انجام گرفته در زمینه مواد
افزودنی مصنوعی این نتیجه بازده شده است که ترکیبات کانی شناسی و مختصات ذرات مواد،
تعیین کننده خاصیت پوزولانی و سیمانی بودن یک پوزولان اند. اخیراً مذکور برخی از
کدهای استاندارد در خصوص خاکستر بادی(PFA) گرد سیلیس،
سرباره کوره آهنگدازی و پوزولان های طبیعی را نیز مناسبت بررسی رسم داده است.
برخی از کدهای مدل از جمله ASTM-C618,BS3892 ضوابط خاصی را برای خواص شیمیایی و فیزیکی
خاکستر بادی(PFA) جهت مصرف
در بتن ارائه داده اند. لیک برای خاک سیلیس (دود سیلیس) که یک ماده پوزولانی
نسبتاً جدید است، تنها در آیین نامه کاناداییCSA2 محدودیت هایی برای میزان SO2، میزان SO3 افت سرخ شدن، میزان ذرات باقی اسم روی الک45 میکرون، اندیس
فعالیت پوزولانی مقدار آب لازم جهت استعمال در بتن بیان شده است.
بیشتر استانداردها از جملهASTM-C618 برای پوزولان های طبیعی یک حداقل70 درصد را
برای مجموعسه اکسید اصلی شاملFe2O3,SiO2 مقرر داشته است. همچنین یک حداکثر برابر حرف 10 درصد برای افت سرخ
شدن و3 درصد برای درصد رطوبت تاخت محدودیت مفید برای خواص شیمیایی هستند که توسط
استانداردها بیان شده اند. از دیدگاه اقارب فیزیکی نیز برای استعمال از پوزولان های
طبیعی در بتن، بیشتر کدهای استاندارد محدودیت هایی باب مناسبت میزان ذرات مانده روی
الک45 میکرون، اندیس فعالیت پوزولانی و میزان آب را توصیه کرده اند.
خواص بتن با مادهها پوزولانی
بسیاری از اقارب بتن، حرف اثر استفاده
از مادهها پوزولانی بهبود می یابد. بعضی آثار ناشی از خواص فیزیکی ذرات حاوی ریزبودن
و شکل ذرات، و بقیه ناشی از عملکرد و انفعال شیمیایی با سیمان است.
اقدام بتن
تازه و درجه هیدراتاسیون سیمان پرتلند را می توان از اقارب فیزیکی دانست که به
پیمانه ذرات پوزولان وابسته اند. مقاومت و نفوذپذیری بتن سخت شده، مقاومت در مقابل
بروز ترک های حرارتی، واکنش قلیایی دانه ها و خرابی سولفاتی از خواص بسیار مهمی
هستند که از عملکرد و انفعال شیمیایی پوزولان با سیمان ناشی می شوند. در این بهر بعضی
از آثار مواد پوزولانی بر روی خواص بتن به طور خیلی کلی بیان میگردد و باب بهر های
بعدی به سمت تفضیل آثار مهم چند ماده پوزولانی که باب انجام دادن تحقیقات مورد استفاده
قرار افسرده اند، جدا تشریح خواهند شد.
الف) تأثیر پوزولان ها بر روی خواص
بتن قید تماماً به صورت یک اثر پایدار کننده ظاهر می شود. این بدان معناست که
افزودن ذرات خیلی ریز به سمت آمیخته بتن باعث کاهش اساسی در ابعاد لوله های مویینه در
بتن، تمایل آمیخته به جدایی را کاهش داده و ویژگیها پرداخت پذیری بتن را بهبود می
بخشد. کارآیی یکی دیگر از خواص بسیار مهم بتن تازه است و اساساً به میزان چسبندگی
آمیخته بستگی دارد. بر حرف برابر گزارشهای داده شده، افزودن پوزولان ها به آمیخته بتن با
سیمان معمولی ازاصل چسبندگی آمیخته را افزایش می دهد، به جز بعضی از انواع خاکستر
بادی(PFA) حرف درصد
کربن کم که کارآیی بتن را افزایش می دهد. افزون نمودن دوده سیلیس به بتن سبب
افزایش چسبندگی و پایداری مخلوط می گردد. به علاوه آب انداختن و جدایی آمیخته به
میزان زیادی کاهش می یابد. افزایش چسبندگی مخلوط بدین معناست که جهت رسیدن به
کارآیی معمول در بتن های با دوده سیلیس اسلامپ بالاتری بایست است. با افزودن مقادیر
خیلی کم دوده سیلیس به بتن معمولی، به ماء بیشتر حرف استفاده از مواد مضاف کاهش
دهنده آب به منظور تثبیت کارآیی نیازی نیست ولی با افزودن مقادیر بیشتر، معمولاً
آب بیشتری جهت تأمین اسلامپ معین مورد نیاز است.
اعلام های منتشر شده باب خصوص اثر
پروزولان های طبیعی حرف روی کارآیی ملات ها و بتن ها بسیار اندک است. بررسی های
مختلف آرم داده است که آمیخته های با سیمان پرتلند و پوزولان های طبیعی نسبت به
بتن های حرف سیمان پرتلند معمولی هت حصول کارآیی ثابت، ماء بیشتری را طلب می کند و
مقدار ماء بایست با افزایش میزان پوزولان جایگزین شده به جای سیمان به دلیل ریزی
بیشتر دانه ها و روی مخصوص زیادتر بیشتر خواهد شد. زمان گیرش اولیه و نهایی بتن
های حرف سیمان پرتلند و پوزولانی به مقدار پوزولان جایگزین شده به سمت جای سیمان و ریزی
و درجه فعال بودن پوزولان بستگی دارد.
ب) حرارت هیدراتاسیون مخلوط های
حاوی سیمان پرتلند تماماً بیشتر از مخلوط های دارای سیمان پرتلند به سمت اضافه پوزولان
است. اولین اعلام ها از کاهش حرارت هیدراتاسیون توسط دیویس ارائه گردید و پس از آن
محققان بسیار این یافته را مورد تأیید رسم دادند. کاهش حرارت هیدراتاسیون به کند
شدن هیدراتاسیون تری کلسیم آلومیناتC3A و تتراکلسیم آلومینوفریتC4AF مربوط است.
ج) اثر پوزولان ها بر روی مقاومت
بتن طی مقالهها بسیار زیادی مورد بررسی قررا افسرده است. هم سرعت افزایش مقاومت و هم
میزان مقاومت نهایی توسط هیدراتاسیون سیمان و مادهها پوزولانی کنترل می گردد، زیرا
میزان ابرام تابعی از روند پر صیرورت منافذ توسط محصولات ایجاد شده بر اثر
هیدراتاسیون است. بنابراین به دلیل کندی واکنشهای بیشتر پوزولان ها، مقاومت بتن
حرف مواد پوزولانی در سنین کم معمولاً از مقاومت بتن معمولی کمتر است.
مطالعات انجام شده در مناسبت تأثیر
پوزولان های طبیعی بر روی ابرام ملات ها و بتنها نشان می دهد که مقاومت بتن های
حاوی مقدار پوزولان زیاد، باب سنین کم یک کاهش جزیی دارد، لیک مقاومت نهایی این بتن
ها ممکن است از بتن معمولی بیشتر باشد.
ماسازا تأثیر بعضی از پوزولان های
طبیعی ایتالیا بر روی مقاومت فشاری ملات ها را بررسی کرده است و ی دریافته است که
افزودن بیش از20 درصد از بعضی پوزولان ها، مقاومت ملات را کاهش خواهد داد. علاوه
بر این، مقاومت ملات های حاوی سیمان پرتلند و مواد پوزولانی تا28 روز، از مقاومت
ملات های معمولی کمتر و این نتیجه برای تمامی درصدهای پوزولان جایگزین سیمان صادق
بوده است. در فاصله 28-90 روز فعالیت پوزولانی بسیار بااهمیت است زیرا ابرام سیمان
با20 درصد پوزولان بیشتر از بتن کنترل در سن90 صوم است.
د) مدول الاستیسیته و خزش بتن
ازاصل بستگی به ابرام بتن و سختی دانه ها دارد. در بتن های حاوی سیمان پرتلند و
پوزولان طبیعی با مقاومت اولیه پایین، به کوه طور کلی مدول الاستیسیته به مقدار خیلی
جزیی کمتر و خزش به سمت مقدار خیلی جزیی بیشتر از بتن بری پوزولان است. اطلاعات زیادی
در مورد اقارب مرتبط به مدول الاستیسیته و خزش بتن با دوده سیلیس وجود ندارد، اما
با توجه به توانایی دوده سیلیس باب افزایش مقاومت اولیه بتن واضح است که مدول
الاستیسیته را افزایش داده و خزش را کم میکند. حرف آزمایش های انجام شده بر روی
بتن با25 درصد دوده سیلیس جایگزین شده به سمت جای بخشی از سیمان پرتلند این نظریه
تأیید شده است...
آغاز
این رساله درباره
جذابترین حرفهها باب دنیا است. نیز درباب این
است که چگونه بتوانیم زیباترین، متقاعدکنندهترین و مؤثرین آلت صوتی-یعنی صدای
انسانی را تولید کنیم.
تأتر هنری است جمعی و وابسته به
کار گروهی، و بازیگران مردمانی هستند متکی به کار مشترک. کار بازیگری علیرغم اندیشه بسیاری اشخاص، بسیار پرزحمت و شاق
است[1].
آنان نمیتوانند مسئولیت خویش را تفویض کنند، نمیتوانند باب جریان تمرین و اجرا
مرتکب غیبت شوند و بدون همکاری نمیتوانند کار کنند. مهمتر از تمام ای نکه نمیتوانند
از زیر پاس تمرینهای شخصی و مطالعهی روزمره شانه خالی کنند.
بازیگران انسانهایی
اجتماعیاند که باید با خودشان و نقشهایشان رابطة روبرو داشته باشند. بدن و صدا
باید هماهنگ حرف یکدیگر حرکت کنند، همچون زمانی که بازیگر با دیگران حرکت و گفتگو می کند. این نکات پیشة
بازیگر را هم جذاب میسازد و هم بسیار مشکل.
من خود به عنوان
بازیگر و کارگردان، و تماشاگر، بسیار دیدهام که دانشجویان و مجریان کم تجربه و
بعضاً پر آزمایش به سمت هنگام اجرای نقش، اجرای کل امی پیچیده که مستلزم طراحی و تربیت بیان است، هراس از نرساندن
صدا در سالنی بزرگ، پرداخت خصایص شخصیت، الگوهای متفاوت کلامی، مسئله زمانبندی و
نیاز به سمت تساهل صدا، مشکلات عدیدهای پیش روی خود مییابند. در هرحال خوانندة
این سطور- بازیگر- باب ارتباط
با این مشکلات پیوسته حرف پرسشهایی مواجه است، و
این رساله باب پی آن است پاسخهایی پیش رو قرار دهد تا هم اندیشه نظری او را پیرامون
مسایل صدا و بیان صوتی بالا ببرد و هم مادهها تمرین عملی برای وی تدارک ببیند . حتی
بسیاری معلمین صفت آوا و همچنین بازیگران
توانای صحنه به ما یاد آور میشوند که
بازیگر باید نکاتی پیرامون آواز خو اندن بداند. زیرا آواز خواندن یکی از بهترین
راههای تربیت آوا است. "خواندن"، حس درک زیر و بمی را تقویت میکند،
توجه به سمت ضربآهنگ [2]
را ملکه ذهن میسازد، آگاهی از ضرب را افزایش میدهد و سبب روانی و آشکارایی میگردد.
بازیگر باید بیاموزد
و آنچنان عمل کند تا به روح تماشاگر ید یابد. کار بازیگر این است که خویش را
برانگیزد و سرزنده و هوشیار نگاهدارد، نه به خاطر خود بلکه به خاطر تماشاگر. سخن
گفتن بخشی از تخیل است، و اگر بازیگر درکی از آنچه بر زبان میآورد نداشته
باشد، یا اینکه باب کجا بیان میگوید و با چه کسی، صرفنظر از اینکه درست یا نادرست
صدا تولید میکند، سخناش شنیده نخواهد شد.
نکته مهم دیگری که
بازیگر باید به سمت آن بیاندیشد این است که بکوشد تماشاگر را حرف آنچه میگوید درگیر
سازد، نه اینکه او را متوجه فنون بیان نماید. فرق است میان به نمایش گذاشتن خلاقیت
از جاده به کارگیری مهارت، و عرضة احاطه و فن.
بالاتر اشاره کردم که صدا مانند سازی است که باید آنرا نواخت. بازیگر لازم
است بتواند این ساز را هم قید و هم کند بنوازد، و در اجرا این کار هم فنی باشد و
هم با احساس، اما باب اینکه کدامیک را بر دیگری مقدم بدارد جای بحث و مجادله
نیست-فن وسیلهای است برای جابجایی هرچه بهتر حقیقت عاطفه (یا محتوا)، و چنانچه
بازیگر بر این پندار باشد که یکی از این دو در الویت است، به راه خطا رفته.
بازیگر بایست است ضمن فراگیری فن، شرایط فراخواندن احساسهای گوناگون را به
عنوان مشقی از مشقهای بازیگری باب درون خود ایجاد کند. یکی از اهداف این رساله این
بوده است که ضمن تدارک مواد تمرین سازنده و کارآمد، آنها را به سمت گونهای الگو کند که
تمام دو مورد مزبور، یعنی فن و احساس برای اسم قابل تجربه باشد. اگر خواننده
بازیگر است، پشت این جزوه دربارة اوست، دربارة صدای اوست. تمرینهای صدا و بیان که
در این اطاق ارایه می شود از ساده تا پیچیده –مقدماتی تا پیشرفته را شامل خواهد شد
که برخی از آنها را ضمن کار گروهی یافتهام که در جای خویش به آنها اشاره خواهم کرد.
شما به عنوان بازیگر به توان صدا نیاز دارید. اگر توانستید این نیاز را باب خود
احساس کنید,به وجوب تربیت صدای خود پی خواهید برد. من امیدوارم چنین شود، زیرا در
این چهره امکان عظیمی را به سمت حوزه بازیگری خود وارد میسازید و نتیجتاً توان اجرای
تولیدی را که باب آن شرکت میجویید بالا میبرید. یادگیری این فن ویژه مشکل،اما در
عین اسم لذت بهر است. به اصل هنر بازیگری بیاندیشید تا به معیارهای بازیگری خوب
دست یابید و بتوانید بازیگری رایج باب تولیدات صحنهای و تصویری امروز را در
کشورمان بررسی و نقد کنید[3].
"استانیسلاوسکی"
را همه نیک میشناسیم، او نه تنها یک نظریه پرداز بلکه همچنین تکنسینی ممتاز بود
که برآن شد حرف حقیقت و زیبایی را باب حوزة کلی تأتر وارد سازد. او میگفت: «تفاوت عمدة میان هنر بازیگر و هنرهای دیگر باب این است که سایر هنرمندان ممکن
است زمانی که به آنان الهام میشود چیزی خلق کنند. اما هنرمند صحنه، باید آقا و
آقا مکاشفه خود باشد و باید بداند چگونه آنرا هنگام اجرا فرابخواند، این است راز
اساسی هنر ما. بدون این، کاملترین فنون، عظیمترین بخششها نیز کاری چهره نخواهند
داد[4].»
بازیگر رابط میان نمایشنامه نویس و تماشاگر است. صدای او وسیلهای است که اثر
نمایشنامهنویس توسط آن عینی میگردد، و از راه ثانیه فکر و عاطفه اثر جریان پیدا میکند.
از این رو بازیگر عهده دار مسئولیت معینی نسبت به نمایشنامهنویس، کارگردان،سایر
بازیگران و تماشاگران است. کلمات نمایشنامه به یک معنا جزء تغییر ناپذیر هر اجرای
بازیگر است. بازیگران حرف خصوصیات جسمانی متفاوت و تفسیرهای گونهگون ممکن است به
ایفای پرتره بپردازند، اما باز هم واژهها همان است که نمایشنامهنویس نوشته است. با
این وجود خود واژهها بسته به اینکه به چاه نحو توسط بازیگر ادا شوند مستعد انتقال
معانی متنوعی هستند. همین چسان ادا کردن است که نیاز بازیگر را به فن پیش میآورد،
و تمام گاه سخن از نیاز فنی به میان میآید صدا وبیان روشنتر و مهمتر از هر فن
دیگری خود را مینمایانند. پرورش و تربیت بیان بازیگر باید قید باشد که وی را
قادر سازد بر صدای خود با تدقیق به ارتفاع, لحن، زیر و بمی، زمانبندی و وضوح واژهها
توانایی کامل پیدا کند، زیرا حد استطاعت او برای تفسیر شخصیتهای گوناگون توسط خصوصیت
کنونی صدای خود وی و میزان قابلیتی که وی میتواند آنرا به کار برد بسته میشود.
برای از میان برداشتن این محدودیت تنها میتوان به تربیت صدا و بیان از جاده صحیح و
علمی روی آورد. "جودیت تامپسون" نمایشنامه نویس همدوره کانادایی، در مقدمة
نمایشنامة کوتاه خویش بنام "صورتی" اظهار میکند:«من معتقدم آوا دری است
که ما را نه تنها به اندر جان فرد، بلکه به درون روح یک ملت و فرهنگ آن، به درون
روح یک طبقه، یک اجتماع،یک نژاد راهبر میشود[5].»
بیشتر دانشجویان بند بازیگری با صداهایی که دارند گذران میکنند، صدایی که
به سمت کمی تغییر میکند،این صدا را میتوان بهتر کرد یا بدتر کرد. لیک از آنجا که
این صدا آلت موسیقی بازیگر شمرده میشود وطیفة اوست که به سمت نواختن صحیح آن همت کند.
این رساله پیشنهادها و تمرینهایی برای تولید و نواختن صدا در حرف دارد. بازیگران
دانشجو و تازه کار باید مطالبات صناعت خویش را که عبارت از ذکاوت ، هوش، قوهی تخیل
وبیان تربیت شده است بشناسند و از حوزههای اساسی پژوهش یعنی موسیقی، نقاشی، نگارش
و خواندن آگاه باشند.
از دیگر اهدافی که ضمن تحریر این جزوه دنبال میشده این است که تمرینهای
آن بازهم باب کلاس و هم به هنگام تمرین نمایشنامه به راحتی، البته زیر نظر مربی مجرب،
قابل استفاده باشد. اما بازیگر علاقهمند, به سمت تنهایی نیز میتواند باب تمرینهای
روزانه خویش از آنها استعمال کند یا آنها را مبنا قرار دهد. آنچه باید حرف آن تاکید
گذارم این است که تمرینها به ویژه تمرینهای تنفسی- دم و بازدم- باید به درستی
فراگرفته شوند. بازیگر حرف سرآغاز این تاخت مرحلة اساسی را عملاً به درستی نیاموخته
است همچنان به بود مربیای که او را راهنمایی کند نیاز خواهد داشت.
اثنا شروع، تمرین را با ذهنی راحت و بدنی بدون گرفتگی ابتدا کنید. نخستین
توصیهای که در بستگی با راحتی بدن [6]
باب هر جدال مربوط به آموزش بیان و بازیگری مطرح میشود این است که بدن منقبض در
بیننده ایجاد انقباض میکند. جز این، انقباض برای خویش شخص نیز مشکلاتی از بابت
تولید صدا بوجود خواهد آورد. در هر حال مرحلهها مربوط به سمت راحتی بدن، گرم سازی
اندامهای صوتی، تنفس، جای دهی صدا، رساندن صدا را مقدمتاً با استفاده از تمرینهای
ارایه شده پس سرگذارده و سپس وارد مرحلة تمرین روی اندامهای صوتی شوید و آنگاه
کار روی متون را آغاز کنید. برای این مرحله قطعاتی از تراژدیها و کمدیهای یونان
و رمیدن را به عنوان شروع کار با نوشته برگزیدهایم، و سپس در ادامه با قطعاتی منتخب از
رد نمایشی دورهی رنسانس انگلیس و فرانسه تمرین را پی خواهیم گرفت و سرانجام
قطعاتی از متون نمایشی سده بیستم را با توجه به تغییراتی که زبان تأتر اسیر آن
گردیده است خواهیم آزمود. اشعار و قطعاتی منثور نیز از سرایندگان و نویسندگان
پیش و معاصر ایران در مجموعهی تمرین گنجانده شده است حرف به دور از دغدغههای
مربوط به شخصیت، روی ساختار جمله، معانی و مواد صدا متمرکز شوید. این الگو اشعار
به سمت اندازهی صحنههای نمایشی مهماند چرا که با به کارگرفتن واژههای خاص، فضای
حماسی، عرفانی و غنایی خاص خویش را ایجاد میکنند و انتقال این فضاها از طریق صدا
میتواند تجربهای همسنگ جابجایی صوتی کنش
صحنهای باشد. از رهگذر این تمرین و تربیت تدریجی بیان قابلیتهای گویشی و نگارشی
زبان فارسی و قابلیت های موسیقایی این لسان را که آماج ملیت و فرهنگ ملی ما
شناخته میشود میتوان متجلی نمود، و این خود وظیفهای است که به ویژه دست
اندرکاران هنرهای نمایشی نباید آنرا از یاد ببرند.
اطاق دارد به انگیزه مهمی استعاره کنم که در نگارش این رساله
نقش داشته است: کمبود شدید مطلبها نظری و عملی راهنما در این زمینه، و همچنین توصیهی
بسیاری از دوستان و دانشجویان، و علاقهای که شخصاً نسبت به سمت موضوع احساس میکردم.
خوشبختانه دسترسی به سمت منابع معتبر در زمینه صدا و بیان و نیز تجربهای که عملاً از
کار گروهی کسب کرده بودم راه را روشنتر بر من نمودار ساخت تا کار تحریر با لغزش
کمتر پیش برود. با اینهمه خالی از کمبود نمیتواند بود. امید آن دارم که از نقطهنظرهای
آزمودگان راه آشنا و بهرهمند شوم.
بخش اول
تاریخچه
چشم انداز تاریخی صدا و بیان[7]:به منظور بررسی اصول و قواعدی که از دیرباز چراغ راه
بازیگران بوده است حرف آنان بتوانند روی صحنه تکلم کنند و قوهی ناطقة خود را به
قصد ایجاد گونهای ارتباط مطلوب و معین مورد استعمال قرار دهند، ابتدا لازم است
توجه خویش را با امعان تمام به علم معانی بیان [8]
(یا تکنیک خطابه) معطوف سازیم تا راه درازی را که مقولهی صدا وبیان-انتقال صوتی- در
تاریخ نمایش، و برون از این حوزه، پیموده و تغییراتی را که متقبل شده است بهتر باز
شناسیم.
معانی بیان فنی است عملی و مبتنی حرف تمهید و قواعد واقعی توأم با نظریهای
کلی در خصوص آنچه به طور محسوس در فرآیند تکلم رخ میدهد و اینکه چسان آدم نسبت
به روشهای گوناگون بیان[9]،
عضلانی، زیبایی شناسانه، و عاطفی واکنش میدهند. معانی بیان برای قدما به کوه طور کلی
عبارت حیات از فن تکلم و نگارش [10]
."ارسطو"اعتقاد داشت معانی بیان فنی است که همه آدمان آنرا بکار میبندند
برایچه که همة آدمیان درگیر بحث و انتقاد میشوند،در مظنهها اتهام قرار میگیرند و به
پدافند میپردازند. برخی به سمت طور تصادفی، و برخی با روشی کاملاً آگاهانه و سنجیده [11]."
همانطور که میدانیم ارسطو در کتاب تکنیک شعر به منظور مطالعهی چگونگی بیان اندیشه به
چهره کلام ضمیر اول شخص جمع را به معانی بیان ارجاع میدهد. بهر اعظم نظریهی خطابت نزد ارسطو و
سایر منتقدین(از تمام کوئینتلیان [12]،سیسرو[13]،...)
به یکسان بازهم برای فن تحریر نثر و هم شاعری قابل اجرا است. ارسطو خود ناقد تیز
سنان مربیان حرفهای معانی بیان بود زیرا آنان چاه در مجالس عمومی و چه در
دادگاهها بر جزئیات فنی تذکیر تمرکز میکردند، آنان جوهرة موضوع اشان را که عبارت
از بررسی راههای متقاعد ساختن حیات از دست میگذاشتند، و نادیده میگرفتند که خطابت
سنجیده یا سیاسی یک شکل متعالی هنر ایشان محسوب میشد. خطابت گونهای کتاب بود که
خطبا مینگاشتند. شاید بتوان حرف گونهای آموزش که "سقراط" حرف شالودهای
بیشتر فلسفی در مکتباش به سمت ثانیه میپرداخت. این آموزش تلویحاً پاسخی است به اتهامات
"افلاطون"، زیرا آموزش مزبور تأکید داشت بر اینکه معانی بیان صناعت است، و
هنری مفید.
"ارسطو" عقیدة خود را پیرامون معانی بیان اینگونه اتساع میدهد:حقیقت
و انصاف نیرومندتر از متضادهای خود هستند و اگر کسانی که از آنها دفاع میکنند به
واسطه تصمیمات اشتباه دستخوش شکست شوند نکوهش
متوجه ایشان است برایچه که معانی بیان را نادیده گرفتهاند. حتا دقیقترین معرفت
نخواهد توانست کسی را قادر سازد تا جمعی را متقاعد سازد، زیرا هنگام صحبت حرف آنان
شخص باید نظر به سمت فرضیات همگان با آنان بحث کند. حمایت از خویش در جلو مشتهای دیگری
آزرم ندارد،چرا دفاع کردن از خویش در برابر کلمات شرم داشته باشد؟ به سمت یقین، توانایی
برای سخن گفتن میتواند در برابر مقصدها شیطانی مفید افتد [14]..
. فلاسفه میان پیشهی حکایتگر و پیشهی خطیب نیز مشابهتی میدیدهاند، از جمله سقراط
که پیشه (تخنه) را اینگونه تبیین میکند:«فهم اندیشة شاعر و همچنین کلمات، زیرا
نقال باید اندیشة شاعررا برای مخاطبیناش تفسیر کند[15].» معتقد بودند که شاعر[16] الم و توان درون خود را به نقال منتقل میسازد و نقال نیز به نوبة
خود آنرا به شنوندهگانش انتقال میدهد. افلاطون در رسالة گرگیاس[17] توجه خود را به سمت مربیان جدید فن نثر نویسی، یعنی سخن دانان و
عالمان علم بدیع مورد نظر میسازد. او در این جزوه به بررسی پیشة (تخته) ایشان میپردازد.
سر اجرا این جدال به این نتیجه میرسد که چنانچه فن نثر نویسی پیشه شمرده شود پس
باید متضمن معرفت ویژهای باشد.اما این معرفت چیست؟ گرگیاس بر آن میشود حرف به
تبیین معانی بیان بپردازد، ونهایتاً میگوید معانی بیان تکنیک متقاعد ساختن است. آنگاه
سقراط دوگونه بازنشسته سازی را متمایز میسازد:«یکی از آندو حرف اساس معرفت است و
چیزی را میآموزاند، و دیگری صرفاً مردم را نسبت به چیزی به مرحلة باور میرساند و
مستلزم هیچ معرفتی باب شخص متقاعد سازنده نیست. این آخری همان متقاعد سازی خطیب
است، و از آنجا که خطیب به سوژه متضمن درست و اشتباه میپردازد بسیار مهم است [18].»
معانی بیان کلاسیک دارای پنج بهر به سمت قرار زیر بوده است: ابداع [19]
،ساماندهی،[20] چیرهزبانی [21] ، یادسپاری[22] ، انتقال صوتی[23]. در مرحلة درآغاز خطیب یا سخنور به سمت بررسی موضوع مورد نظر خود می
ادا و در مرحلة دوم جزییات آنرا آرایش و سامان میداد، در سومین بار شکل
کلامی معینی برای آن تعیین میکرد و در مرحلة
چهارم آنرا به سمت یاد میسپرد،و آخر به مخاطبین خود منتقل میساخت. در طول
قرون متمادی کاربرد معانی بیان و خطابه، مرحله بلاغت، یعنی یافتن شکل کلامی مناسب
برای سخنوری بحث برانگیزتر از مراحل دیگر بوده است. چرا که همواره سخنگو باب تلاش
میبود تا با بکار بردن سبک آراستهای ویژگی فردی خود را به سمت رخ مخاطب بکشد. فهم
اینکه چرا معانی بیان و تکنیک سخنوری باب یونان باستان تابدین پایه و منزلت رسید دشوار
است. عقیده بر این است که:" از آنجا که خواندن و تحریر مشکل و تخصصی بود،
جامعه یونان حرف بیان شفاهی تکیه کرد. باب نتیجه، معانی بیان پرتره محوری در تعلیم و
تربیت این اجتماع ایفا کرد، جامعهای که درآن پشت از آموزش خواندن، نوشتن، ریاضیات،
موسیقی و ژیمناستیک، پسران باب سن چهارده سالگی به مدرسه معانی بیان ایلچی میشدند
تا مبانی نظری سخنرانی را تعلیم ببینند و مهارتهای عملی را باب این زمینه کسب
کنند. برخورداری از چنین مهارتی نشانة هوشمندی و موجب امتیاز و افتخار در این جامعه
اشرافی که تماماً باور داشتند سخن و سخنوری نشانة خرد است، بود.» [24] میتوان حرف اصول تکلم مؤثر روی صحنه از واحد زمان ( 400 پیش از میلاد و با
ارسطو منشاء یافت، هموکه "فن شعر" و معانی بیان وی مبانی شکل و
کارکردهای تراژدی در تأتر را تبیین نمود. او معانی بیان را مهارتی میداند «که
توسط آن باب مییابیم چاه چیز بنا به تعبیر ما در ارتباط با یک موضوع مؤثر واقع
خواهد شد حرف اعتقاد سامع کسب شود.» [25]این نکته از نظرز ارسطو از اهمیت ویژهای برخوردار بود،
خیر فقط از بابت سخنوری، بلکه بعدها به سمت خاطر تعمق در کل فرآیند تأثیر سخن برمخاطب
در تمدنهای بعد، و در دورههای بعد در پهنه نمایش. منظور ارسطو از "اعتقاد"
الگو هیجانات [26] یا عواطف[27]
مناسب بود. وی خاطر نشان میسازد انتخاب
واژهها و تسلط بر آوا و ریتم باید متناسب با یکدیگر باشند. و همین نکته میرساند
که ارسطو از مسایل معطوف به احضاریه اعتماد اسم شنونده از طریق بلاغت به خوبی آگاه بوده
است.به سمت سخن دیگر، محتوا در زمینة مربوطه بهترین راهنما برای شکل یا روش سخن گفتن
بود. یکی از انتقالهای صوتی مناسب برای بازیگر از"فعل" یا کنش معانی
بیان چشمه میگرفت، فعلی که میطلبید صدا،بیان چهره، اطوار و بروز بدن با متن و
فحوا سازگار باشد و منش آنرا آشکار سازد.
تأثیر معانی بیان و صدای صفت در یونان دیرین از وجوه بسیار مورد توجه بود.
این قضا تا اندازهای به دلیل شوکت و بزرگواری تأترهای فضای باز و طبیعت نکته سنج
تماشاگران بود و تا اندازهای نیز به دلیل ماهیت شعری و اپرا گونة تراژدیهای
یونانی که میطلبید بازیگر دارای توان تک خوانی باشد و هم بتواند آوا بخواند. «از
بازیگران انتظار میرفت به سمت خوبی تکلم کنند، و اراده صدای خود را به منظور انتقال
عواطف شخصیت مورد استعمال رسم دهند. بازیگران بزرگ،نظیر اسپوس[28] به خطبای بلند آوازه دور خویش گوش میسپردند تا قدرت انتقال صوتی و
اطوار خود را بهبود بخشند.»[29] تمامی اینها به این سبب وجود داشتند تا تماشاگران بتوانند در
سراسر آن تأترهای بس عظیم کلمات را بخوبی بشنوند.
بازیگران آنقدر که مقید به سمت الگو عاطفی متن بودند در پی این نبودند که ویژگیهای
پرده یا جنس را بازسازی کنند." اسکار براکت" یادآور میشود که «بازیگران
بیش از هر چیز به سمت خاطر زیبایی لحن صدا و توان انطباق شیوة تکلم با خلق و خو و
شخصیت، مورد حکم رسم میگرفتند [30]. با وجودی که سبک بازی به سمت شدت مبالغهآمیز و غیر واقعگرایانه بود.
بازیگر رهنمود ارسطو را برای بیان جملات خود همراه حرف انفعال درخور به کار میبست.
از سویی نیز اعطاء جوایز به حافظه خویشاوندی تکلم خطابت گونه، خود انگیزهای به جا میبود
حرف بازیگران به سمت دقت آموزش ببینند. حتا پرهیز غذایی ویژه به سمت منظور آراسته نگاهداشتن
اندامهای صوتی ایشان معمول بود. مدرک دیگر حاکی حرف پیوند پراهمیت خطابه و انتقال تأتری
را میتوان در روش"دموستن"[31] خطیب مشاهده کرد که «با استفاده از روشهای تولید آوا که بازیگران
بکار میبردند و ادا و ریتم و زمان بندی را مطالعه میکردند.» [32]
آموزش میدید.
در دورة جمهوری رمیدن [33]، فن سخنوری و اخلاقیات رو به سستی نهاد، اگر چه به سخنرانان گفته
میشد که خطابت میتواند وحشیها[34]
را متمدن سازد."جرج کندی" باب کتاب "سخنوری باب رم باستان از 300 پیش
از میلاد تا 300 بعد از میلاد" متذکر میشود که تشنگی کسب درآمد و زندگی لذت
جویانه به سمت اضمحلال نظم و انتظامی که لازمه هنرها،علوم یا سخنوری است مدد رسانید.
بخشی از این امحا باید به پای "سیسرو" نوشته شود، همو که در رسالة
خطیب[35]
نظریههای معطوف به معانی بیان و خطابت را مطرح میسازد و استعاره میکند که خطیب
باید همدردی تماشاگر را برانگیزد، حقیقت را به تایید رساند و عواطف آنان را به
انفجار آورد، خاصه با استفاده از چاشنی طنز که حسن نیت او را نسبت به کسانی که
برایشان سخن میراند میرساند[36]. در خصوص مسئله انتقال و استفاده از عواطف، تعالیم سیسرو مدافع
سبکی است استادانه,آراسته و مؤثر.خطابتِ مدنظر تعالیم سیسرو همچون فن ابراز ما فی
الضمیر تلقی میشوند و نه صرفاً تکنیک ترغیب و تحریک مخاطب.
در دروة امپراتوری رم[37]، کوئینتیلیان[38]
بزرگترین تأثیر را بر سخنوری گذاشت. باب طول تاریخ این فعالیت از او به سمت عنوان یک
فیلسوف یاد میکنند. او از سوی دولت منصوب شد تا وضعیت سخنوری را باب حوزههای آموزش
اصلاح کند. «او میکوشید آن سبک دکلاماسیون را که در اوایل سده توسط "سنکا [39]"
معمول و شکوفا شده حیات خنثی سازد. باب این ایام مباحث نامأنوس و باور نکردنی، سبک
مبالغهآمیز و قراردادی غیر حقیقت گرایانه باب روز بود [40].
"کوئینیلیان" در تمامی دوازده رساله خویش پیرامون تربیت خطیب که به نظریة
خطابت باستانی نخصیص داده است. نظریه سخنوری را مورد تجدید نظر قرار میدهد و
برنامههایی برای تعلیم سخنور از سنین خردی حرف کهنسالی تدبیر میکند. وی به سمت خاطر
نظریاتاش پیرامون سودمندی رفتار اخلاقی کودک باب راستای خطیب خوب شدن بسیار زبانزد
است. اصولی که "کوئینتیلیان" مطرح ساخت در تحول جابجایی صوتی دارای اهمیت
بسیار زیاد است. او باورمند است:«که کل امر انتقال از طریق آواز با دو چیز متفاوت
مربوط است، یعنی صدا و اطوار، که یکی طالب دیده است و دیگری گوش را میطلبد، و توسط
همین دوحس تمامی عواطف به روح دست پیدا میکند. لیک صدا از بابت جلب توجه ما به
خود مدعی نخست است برایچه که حتا ادا با آن هماهنگ میگردد [41].»
باب خصوص مسئله انتقال نیک و انتقال مناسب "کوئینتیلیان" بر اهمیت
استفاده از نوعبهنوع تأکید میورزد، اما نه به قیمت اهمال از انطباق صدا به منظور
متناسب ساختن طبیعت مباحث گوناگون و حال و هوایی که آنها خواستارند. او میان
عواطف حقیقی و عواطف کاذب و جعلی تفاوتی خاص قایل میشود، و برای نیل به باورپذیری
صوتی پیشنهاد میکند عواطف به سمت اجرا درآیند. « نکته اصلی ایجاد عاطفه مناسب در یک
تک است، و شکل ادا کردن تصویر ذهنی از امور واقع و به نمایش درآوردن عاطفهای که از
حقیقت قابل تمیز نیست... صدا نمایانندة خرد است و مستعد بیان و احساسهای گوناگون
آن.[42]»
معلمین رومی خطابت، از تمام "کوئینتیلیان" از بازیگران به عنوان
الگوهای مناسب برای تقلید الهام میگرفتند، خیر فقط بابت وضوح صوتی، بلکه به خاطر گیرایی
و ابهت انتقال. بازیگران رمی در خصوص حفظ زاویه سر استواری پاها، استفاده از
دستهاو آهنگهای صوتی متناسب با تمام احساس و نوع موقعیت به طور گسترده تعلیم میدیدند.
از آنجا که تأترها وسیع بودند این فراگیری مهم و الزامی بود. در مقدمهی نمایشنامهی
"زندانی" اثر "پلوتوس" از لسان گویندة مقدمه می شنویم که
عتاب به یک تن از تماشاگران میگوید: «عجبا، ثانیه بابا از آن ته میگوید متوجه
داستان نمیشود. بیا جلو، اگر جایی پیدا نمیکنی بنشینی، میتوانی یک جا پیدا کنی
قدم بزنی.»[43]
جایگاه نشستن تماشاگران گاه 14000 تن را در خویش جای می داد، و این بدان معنا است
که حرکت بازیگر، ادا و مهارتهای صوتی اویحتمل به کوه طور قابل ملاحظهای درشت میشدند. بازیگر رمی به سمت همراهی موسیقی و صورتک برای
تماشاگران دکلمه میکرد. صناعت وی باب این نبود که به طرزی واقعگرایانه مردمان را از
زندگانی واقعی ترسیم کند، بل باب این بود که تلفظی واضح داشته باشد و عاطفهی مناسب
را که میانجیگری ادا مناسب پشتیبانی میشد منتقل کند. همچنین از او انتظار میرفت که
بتواند به سمت خوبی بخواند و برقصد. ظرافتها و حساسیتهای نمایش رمی، بویژه کمدیهای
مردم اجابت و محبوب عامهی "پلوتوس" فرصتی ارزشمند برای بازیگر فراهم میآورد
حرف مهارتهای خود را بیازماید.
پس از فروپاشی زندگی شهری سامانند، خطابت نیز کم و بیش دوست با آن از میان رفت. ظهور مسیحیت بازهم بار عقلانی خطابت و بازهم در عین حال آگاهی از قدرت خطابت را از بابت موعظهی مسیحی همراه آورد." سن آگوستین"
امروزه مطالعه و تحقیق روی اقدام سازه ها به سمت منظور
دسترسی به حداکثر ایمنی، همزمان با معیارهای در سراسر جهان رشد فزاینده ای یافته
است. به طوریکه آزمایش روی تک تک اجزاء و یا ترکیبی از قید پاره یک سازه، در
مقیاسهای بزرگ و واقعی، یک از مهمترین و اساسی ترین نکات مورد توجه پژوهشگران صنعت
بنا است.
وسایل آزمایشگاهی حاضر در کشور ما را ملزم می سازد
که روی نمونه های با ابعاد کوچک و یا نمونه هایی حرف مقیاس کوچک آزمایشهایی صورت
گیرد که این کار حداکثر می تواند گویای اقدام تک تک عناصر تشکیل دهندة عامل بدون
باب نظر ستاندن عملکرد واقعی آنها در سازة اصلی و در کنار دیگر عناصر ساختمان باشد و
بررسی نحوة تاثیر بعضی از عوامل اثربخش حرف موضوع مورد مطالعه محدود گردد.
عملکرد الگو مناسبت آزمایش به نکاتی که اهم آنها به
رسم زیر است، بستگی دارد:
ü
هندسه
سازة
ü
اندازة
سازه
ü
استفادة
همزمان از مصالح الوان باب کنار یکدیگر
ü
تاثیر
نوع التصاق و پیوستگی اجزاء و مصالح به یکدیگر
لذا در اثنا آزمایش بیاد موردها فوق کاملاً مدنظر
گرفته شود، تا نتایج حاصل، واقعی و با درصد بالایی قابل اعتماد باشند. به عنوان
مثال، برای بررسی اقدام یک پل بایستی تنشها و تغییر شکلهای ناشی از نیروهای شامل
اندازه پل، تردد وسایل نقلیه، ارتعاشات، باد، تغییرات درجحه تاب و … باب نظر گرفته
شوند.
شایان ذکر است، که تمامی اینها با آزمایشهای سادة
کششی و فشاری، روی یک قسمت کوچک از نمونة مصالح به کار فته در یک عضو از سازة پل
شبر نمی آید.
همین طور استعمال از فرمولهای محاسباتی و تعمیم آنها
به نکات قید و ناشناخته، ما را ملزم می سازد که اعضای واقعی سازه و یا در مواقعی
حتی،خود عامل را تحت اثر بارهای بهره برداری مورد آزمایش قرار دهیم، تا بتوان
براساس نتایج آزمایش به آگاهیهای معتبری ید یابیم.
داشتن اطلاعات دقیق و معتبر بخصو برای تولید انبوه
حایز اهمت انبوه است. با تدقیق به مشکلات گوناگون باب جوامع بشری، که صنعت ساختمان
به سوی تولید انبوه روی آورده است، طرح یک عضو سازه ای با ظرفیت باربری بیش از حد
لازم، اضافه حرف اتلاف مصالح با ارزش ساختمانی، زیانهای اقتصادی فراوانی به دنبال
خواهد داشت.
از سوی دیگر، تکیه بر آزمایشهای کلاسیک عامل ای، عدم
آگاه دقیق از کارکرد هماهنگ اجزای یک عامل و به فرمولهای به سمت دست آمده و نتایج
تجربیات پیش بسندهکردن، جاده را برای پژوهشهای آتی و پیشرفت، مسدود خواهد کرد.
با وجود اینکه روشهای عددی مثل آیین المانهای محدود،
ابزار خوبی جهت مطالعه اقدام سازه های ساختمانی هستند و بسیاری از پیش بینی های
طراحی، نظریات و توصیهها بر پایة نتایج آنها استوار است. با بود این، استعمال از
همین روشها هم، فرضیاتی آسان کنده که گاهی دور از واقعیت اند را شامل می شود.
باتوجه به سمت موارد مذکور، به گوشه ای از اهمیت کاربرد
استعمال از آزمایشگاه سازه پی می بریم. به طوری که حتی، بسیاری از کشورهای جهان
سوم مانند اندونزی، یمن، عربستان، الجزایر، تونس و سنگاپور نیز رفتار به سمت راه
اندازی چنین آزمایشگاه هایی باب کشورهای خویش کرده اند.
ایران باب میان کشورهای در اسم توسعه، نخستین کشوری
بود، که پژوهشگران ثانیه به مطالغه و پژوهش در زمینه های علمی، روی آوردند. ولی به
انگیزه کمبود امکانات و تجهیزات آزمایشگاهی، پژوهشهای باب دست مطالعه، روند مطلوب را
نداشته و در بسیاری از موارد به حال تعلیق درآمده اند. امروزه، برای تحقیق در
زمینه های سازه ها، از تاخت روش بنیادی به بسط زیر که در آزمایشگاههای انجام می
پذیرد، استعمال می شود:
اول : آزمایش اعضای عامل با اندازة واقعی در ماشین
های آزمایشی (یونیورسال تست) حرف ظرفیت زیاد و ابعاد بزرگ.
دوم: آزمایش سازه با اندازه واقعی آن با استفاده از
یک سیستم معادل، شامل کف قوی[1] ، قابهای
بارگذاری[2] و
تجهیزات تکیه گاهی[3].
در پایان، ذکر این نکته را لازم می داند که وقتی
درباب اهمیت آزمایش باب مقیاسهای بزرگ سخن به میان می آید معنایش این نیست، که
همواره به سمت چنین آزمایشهایی (با صرف وقت و هزینه زیاد) نیاز داریم، بلکه این گونه
آزمایشگاه را وقتی تأئید نهایی مورد نیاز باشد، یا اینکه بخواهیم تئوریهای موجود
را آشتی کرده و آگاهی دقیقتری از رفتار سازه به دست آوریم، انجام می دهیم.
به سمت غرض آزمایش بر اجزای ساختمانی در اندازه های حقیقی
و بزرگ و بررسی رفتار آنها، ایجاد آزمایشگاه سازه باب مراکز علمی و دانشگاهی کشور،
امری ضروری و احتراز ناپذیر است.
از تمام مهمترین عناصر تشکیل دهنده یک آزمایشگاه
سازه، کف قوی و قابهای امین شده بروی آن است. هدف از پروژه مورد بحث باب این گزرش
طرح یک کف قوی و سازه های مربوط به سمت آن و همچنین تحقیق بر روی صلاحدید جهت ساختن این
گونه کف قوی است که ایجاد یک آزمایشگاه سازه مجهز را توصیه می نماید.
فصل اول
معرفی کفهای قوی و ملحقات آن
آزمایشگاههای تحقیقاتی سازه که در اغلب کشورهای جهان
ساخته شده، دارای امکانات الوان و پیشرفته ای هستند. این آزمایشگاه ها، برای
تحقیق و مطالعه پژوهشگران تسهیلات لازم را فراهم می آورند و حصول نتایج مطمئن و
واقعی را ممکن می سازند. از جمله تجهیزات ضروری برای مجهز ساختن و راه اندازی
آزمایشگاه عامل عبارتند از:
ü
کف قوی
ü
دیوار قوی[1]
ü
قابهای
بارگذاری
ü
ماشینهای
آزمایشی (یونیورسال تست)
ü
تجهیزات
تکیه گاهی
ü
سیستم
های کنترل کامپیوتری
ü
سیستمهای
هیدرولیکی و جکها
حرف بررسیهای اجرا شده از مراکز علمی و تحقیقاتی
کشور، آشکار شد که در کشور ما خیر تنها برای آزمایش خود سازه، بلکه حتی برای آزمایش
اعضای ثانیه باب اندازه واقعی خود، آزمایشگاهی وجود ندارد و احساس می شود که برای
آماده نمودن زمینه های جدید تحقیقاتی بود آزمایشگاههای سازه لازم و ضروری است، و
گام اول باب راه ایجاد چنین آزمایشگاهی، باید در جهت داشتن یک کف قوی و درخور باشد،
حرف بتواند نیازهای پژوهشگران را از نظر ابعاد و ظرفیتهای بارگذاری الوان تأمین
کند.
این فصل به معرفی انواع کفهای قوی، قابهای بارگذاری و
مثالی از یک آزمایشگاه عامل می پردازد.
برای اجرا دادن خواندن و تحقیق روی رفتار سازها و
عملکرد اجزای آنها، اصولاًدو روش موجود است.
روش اول، کارهای آزمایشگاهی و روش دوم، کارهای تحلیلی
و آنالیتیکی است. در روش آزمایشگاهی، مقیاس اجزای عامل تعیین و ساخته میشوند و پس
از پیوستن آنها به بازهم و ایجاد سازه های موردنظر، سازه ها تحت اشکال بارگذاریها و
حالات تکیه گاهی مورد آزمایش رسم می گیرند و سرانجام نتایج با اقدام واقعی سازه
ها تصحیح میشوند.
در آیین تحلیلی از فرمول های خالص ریاضی بازده از پدیده
های فیزیکی الگو شده جهت یک آنالیز عددی به سمت کمک کامپیوتر استفاده می شود.
امروزه آزمایشگاه های تحقیقاتی سازه که در اغلب
کشورهای آفاق اسم می شوند دارای امکانات گوناگون پیشرفته ای هستند. مثلاً
آزمایشگاه بزرگی که برای دانشگاه شهر سرپونگ[2] باب کشور
اندونزی تاسیس شده است. دارای امکانات متعددی برای آزمایش روی مصالح، اجزاء سازه،
و سازههای واقعی است. در این آزمایشگاه که مساحت ساختمان ثانیه بالغ بر 8800 مترمربع
است. یک کف قوی بتن آرمه به ابعاد 40 متر در 40 واحد طول (1600 مترمربع) ساخته شده است.
باب این آزمایشگاه اضافه بر قابهای بارگیذاری نصب شده روی کف قوی با ظرفیت باربری KN 4000، تجهیزات دیگری نیز ساخته شده است که
قسمتهای جوراجور آن به شرح زیر است:
-
آزمایشگاه
ماشینهای کوچک آزمایشگاهی
-
آزمایشگاه
دستگاههای آزمایشی استاندارد
-
آزمایشگاه
دستگاههای آزمایشی استاتیکی
-
آزمایشگاه
تستهای غیرتخریبی NDT
-
آزمایشگاه
ماشینهای تشدید
-
آزمایشگاه
اندازهگیری وارفتگی و سقوط مصالح
-
آزمایشگاه
اشعه ایکس و ایزوتوپ
-
آزمایشگاه
متالوگرافی و عکسبرداری
-
کارگاههای
جوشکاری، مکانیکی و الکترونیکی
کلیه این قسمتها دارای سیستم تغذیه روغن هیدرولیک تحت
تنگی مرکزی است. در اثنا یک سیستم کامپیوتری مرکزی قید عملیاتی را که انجام میگیرد
باب کنترل دارد.
همینطور در آزمایشگاه سازه دانشگاه آبادی بوخوم [3] در
آلمان، یک کف قوی به سطح 300 واحد طول مربع وجود دارد که قادر است ستونهای تا ارتفاع
10 متر را زیر پاس فشاری MN 20 و یا
پاس کششی MN 10 و یا تحت پاس دینامیکی MN8+ قرار دهد.
کف قوی، سازه ای است صلب که دارای تجهیزات مخصوص برای
برپایی و مهار قابهای بارگذاری و تجهیزات تکیه گاهی است.
اعضای سازه و یا خود سازه حرف ابعاد دواقعی و یا مدل
کوچکتر شده اش بروی این کف قوی و در زیر قابهای بارگذاری اسم پایین آزمایشهای گوناگون
استاتیکی و دینامیکی فشار، کشش و خمش قرار می گیرد، تا ظرفیت باربری و عملکرد
مصالح گوناگون در کنار یکدیگر باب نقاط مختلف سازه و در اتصالات بررسی و مطالعه
شود.
کف قوی معمولاًبراساس 51231 DIN طرح می شود. طراحی یک کف قوی مخصوصاً بستگی به حال محلی براساس
نیروهای اجرا شده به سمت آن دارد.
کف قوی باب سه تیپ جوراجور ساخته و عرضه می شود:
1.کف
قوی تمام فولادی
2.کف
قوی بتن آرمه
3.کف
قوی بتن پیش تنیده
دو مورد آخر (ردیفهای 2و3) دارای شبکه بولت ای فولادی
جهت افسار و سوار کردن قابهای بارگذاری و تجهیزات تکیه گاهی هستند که بست قورباغه ای [4] نامیده
می شود.
جایی که ابعاد نمونه کوچک است و لنگرهای خمشی نسبتاً
کم هستند. کف قوی فولادی مناسبتر و سیستم افسار و سوار کردن قابهای بارگذاری ریلی است.
در حالیکه ابعاد نمونة مورد آزمایش ار بزرگتر باشند، لنگرهای خمشی بزرگی اجرا می
شود و کف قوی پیش تنیده مناسبتر است.
معمولاً کفهای قوی را همراه را با یک دیوار قوی می
سازند که کفهای افقی برای آزمایش سازه ها تحت اثر بارهای قائم و دیواره های قائم
جهت آزمایش عامل ها، تحت اثر نیروهای افقی مناسبت استفاده قرار می گیرند.
باب آزمایشگاههایی که کفهای قوی و دیواره های قوی باهم
اسم می شوند. معمولاً دیواره بروی یکی از اضلاع کناری کف قرار می گیرد، ولی
بسته به نوع آزمایش میتواند باب هر محل مناسبی طراحی و اجرا شود. قابهای بارگذاری
حرف روشهای گوناگون که باتفصیل شرح داده خواهد شد روی کف قوی نصب و مهار می شوند.
همچنین تجهیزات تکیه گاهی نیز برای آزمایش های خمش روی کف به سمت همان ترتیب برپایی و
مهار میگردند.
معیارهایی که باب طرح یک کف قوی می استطاعت در نظر گرفت،
عبارتند از:
کفهای قوی را اسم به نوع شکل سازه ای و همچنین ابعاد
و موارد مصرف آنها میتوان از فولاد، بتن آرمه، بتن آرمه پیش تنیده، بتن آرمه
مختلط با فولاد ساخت.
ابعاد کفهای قوی تابعی از اندازة قطعاتی هستند که
باید تحت آزمایش رسم گیرند. باید در نظر داشت که قطعات متعددی ممکن است به طور
همزمان مورد آزمایش قرار بگیرند. همچنین بایستی طول به عرض کف، طوری رعایت شود که
پایداری عامل کف بر اثر بارهای وارده تأمین گردد.
در حالتی که کف قوی از نوع بتن پیش تنیده یا بتن آرمه
باشد، انتخاب صحیح ابعاد کف حایز اهمیت است. زیرا ابعاد این نوع کفها، ابعاد
بنا آزمایشگاه را تعیین میکنند. همچنین جایگاه برپایی سایر تجهیزات آزمایشگاهی در
ارتباط با محل استقرار کف قوی خواهد بود.
چنانچه در تماشا داشته باشیم در یک ساختمان آزمایشگاه
موجود، یک کف قوی بسازیم و یا ابعاد کف موجود را گسترش دهیم، باب صورتی که کف
موردنظر از بتن آرمه یا بتن پیش تنیده باشد، بعلت مشکلات اجرایی امکان پذیر نخواهد
بود.
برای اسم این نوع کفها زیرسازیهای بخصوصی تدارک
دیده می شود که امکان اجرای ثانیه باب یک ساختمان موجود با دشواری صورت خواهد گرفت.
همچنین اسم یک کف قوی از این نوع، عملیات ساختمانی
حجیمی را به دوست دارد که اجرای ثانیه در زیر سقف یک آزمایشگاه مشکلاتی را بوجود می
آورد.
گسترش کفهای موجود نیز از نظر تأمین یکپارچگی کف و
مشکلاتی که باب تدارک آزمایشهای دقیق بوجود خواهد آورد، نامممکن خواهد بود، بخصوص
باب مورد کفهای پیش تنیده به سمت جهت مسیرهای انتخاب شده برای کابل های پیش تنیدگی
(تندان)، انبساط کف عملی نمی باشد.
بنابراین در طرح ابعاد یک کف قوی از نوع بتن آرمه یا
بتن پیش تنیده بایستی نیازهای حاضر و خواسته های قابل پیش بینی در نظر گرفته شود.
کفهای قوی از نظر شکل عامل ای به سمت سه دسته به شرح زیر تقسیم می شوند:
ü
کفهای
قوی حرف سیستم یک بعدی
ü
کفهای
قوی با سیستم تاخت بعدی
ü
کفهای
قوی با سیستم سه بعدی
این گونه کفها به منظور آزمایشهای تاب روی تیرهای
فلزی، بتنی، چوبی و … اسم می شوند. قابهای بارگذاری بروی این کفها، تنها در
امتداد طولی کف جابجا میشوند و از این رو باید به هنگام طرح کف، چگونگی کار ثانیه را
کاملاً در نظر گرفت. کشل سیلاب کفهای قوی حرف سیستم یک بعدی طبق آیین نامه 51231 DIN یکی از چهار شکل به شرح زیر است:
مقطع چهارگوش مستطیل توپر ، مقطع چهارگوش مستطیل توخالی ، مقطع I شکل ، و سیلاب H شکل
.
جنس مصالح کفها قوی با مقطع مربع مستطیل توپر تماماً بتنی است. لیک کفهای قوی باب سه مورد دیگر (مقطع مربع مستطیل توخالی، سیلاب I شکل و سیلاب H شکل) تماماً از فولاد ساخته می شود. از معیارهای تعیین سیلاب های گوناگون ...
سخن خود را با زلف ابتدا کردم چرا که
هیچ چیز در مناسبت موسیقی گویاتر از شعر نیست و خود شعر گویاتر از هر چیز دیگر.
توضیح و تفسیر کار غافلان است و نه
عاشقان. تعشق دلیل بر نمی دارد و موسیقی عشق است. محافل ادبی کشتارگاه اشعارند،
جاییکه ابیات به سمت عملکرد و فاعل و مفعول تجزیه میشوند، شعر را باید جذب کرد، باید سر
کشید، تحلیل کار غافلان است.
وقتی پای موسیقی به سمت میان آید باید
خاموش شد باید اذن جان سپرد ولی افسوس و صد افسوس که عادت کرده ایم همه زبان باشیم
و هیچ گوش.
در ابتدا اقرار می کنم که بیان اظهارداشتن در
مورد موسیقی کاری است قید دشوار چرا که موسیقی ار به راستی شنیده شود عقل و
هوشیاری را از انسان می رباید و جاییکه آدم هوشیار نیست چه جای سخن اظهارداشتن است.
باب این سنت دانشگاهی که آموخته ایم
همه چیز را با واسطه یاد بگیریم و یاد بدهیم، چه چاره است بجز اینکه قید صفحه ای در
بیان و بسط موسیقی سیاه کنیم و باب انتها راه به جایی نبریم.
پس بگذارید از همین ابتدا اعتراف کنم
که این راه به سوی ناکجا برپا است بهجز برای اهل دل و کسانی که در این نوشته ها
اشاراتی چند بیابند و باقی راه را آنچنانکه باید بپیمایند، از این رو همراه این
مقاله یک CD موسیقی و اندازه 24
اسلاید ضمیمه کردهام حرف تمام حرف و سخن نباشم، باشد که مقبول نظر واقع شود.
با نگاهی به سمت تاریخ بشر سبک های گوناگون و مشخصی را باب پهنه وسیع زندگی
موسیقایی انسان دید می کنیم که همیشه هم در حال تحول بوده اند. ضمیر اول شخص جمع شاهد رویش و
پیشرفت گامهای پنتاتونیک[1]
در شرق آسیا، صورت های ظریفی از اوزان چندآوایی در به آوا باب آوردن ناقوسها [2]
و دیگر آلات موسیقی ضربی[3]
در نواحی اکناف اندونزی و قبله شرقی آسیا هستیم. در باختر آسیا، محدوده عربی زبان
شمال آفریقا، ایران، پاکستان، هند و بنگلادش چنان نظام ملودیکی به ثمر رسیده است
که در نهایت زیبایی و هماهنگی قرار دارد و در ثانیه از صدای انسان به سمت عنوان زیباترین
و رساترین آخشیج موسیقایی استفاده می شود.
آنجا می رسیم به سیاهان آفریقا و در
آنجا شاهد کهن ترین اوزان بشری هستیم که از آنها به عنوان ضروری ترین عناصر
اجتماعی استعمال می شده، اجتماعی که باب آن زندگی بشر پوشیده در اصوات بوده و این
اصوات بودند که باب عملی ترین و باب عین حال رویایی ترین وجه ممکن به زندگی بشر آن
دوره معنی می دادند.
حتی همین نواحی جغرافیایی وسیع نیز
تقسیم بندی های خاص خود را دارند و هر تقسیم بندی به سمت نوبت خود زیر مجموعه ها و
گروه بندی های متعدد دیگری را میطلبد، تمام کدام از این آلبوم ها در نوع خود منحصر
به فرد و غالباً دارای یک ویژگی بومی هستند.
برای شناسایی فرهنگ های مختلف، بوم
شناسی نقش مهمی بازی می کند. بعضی از این دائرهالمعارف های موسیقایی دوره ارتفاع شکوفایی خود
را صدها سال پیش طی کرده اند و تاثیرات به سزایی باب تفکر و خلاقیت موسیقایی کشورها
و سرزمین های اطراف خود داشته اند، سرزمین هایی که جنگ ها و پیروزی های متعدد را
از سرگذرانده اند، سیلها و خشکسالی ها به سمت خود دیده اند ولی همچنان آداب خود را حفظ
کرده اند.
یکی از ستبرترین این سنتها که هرگز
دوام خود را از دست نداد بلکه بازهم از طریق قوای درونی و بازهم به وسیله تفکرات و
تصورات و پالایشهای خارجی خویش را غنی کرد، آداب موسیقی هندی است.
ریشه های این آداب به سمت 6000 سال پیش بر
می گردد، البته این تاریخ گذاری حرف مبنای شواهد تاریخی مکتوب است و چه بسا این سنت
دارای قدمت بیشتری نیز باشد. اولین نظام دقیق موسیقایی مربوط به سمت سومریان است.
موسیقی پاره ضروری آیین ها و مراسم مختلف در زندگی سومریان بوده، ایشان درمعابد و
مقبره ها از موسیقی و آلات موسیقایی استفاده می کردند.
از آنجا که جهت شنیداری موسیقی ابعاد
وسیع تری از جهت نوشتاری آن دارد، بقایای مکتوب از این فرهنگ غنی موسیقایی بسیار
اندک است و به چیزی بیش از آنچه به طور جسته و گریخته در طول زمان به دست ما رسیده
است نمی توانیم اکتفا کنیم.
شعله های این فرهنگ غنی در زادگاه خود
باقی نماند بلکه باب نواحی مختلفی همچون مصر حرف تمدن باستانی 6000 ساله خود و هند و
یونان نیز در گرفت. گرچه هند از دید مکانی در فاصله دورتری قرار داشت ولی دروازه
های این سرزمین باب شمال غربی همیشه به روی موجهای موفق دیگر تمدنهای باستانی گشوده
بوده؛ «هاراپا» در «پنجاب» و «موهنجودارو» باب «سند» شهادتی حرف این گفته می باشند.
فرهنگ و شهرنشینی هندی واقع باب غرب آسیا
هرگز فرهنگی منفعل نبوده بلکه همیشه در رابطه ای روبرو با دیگر دائرهالمعارف ها، نظریه
ها و تجربیات حتی پیمان ها و اصطلاحات مختلف را پذیرفته، فراگرفته و در خویش انجذاب و
حل کرده و در مقابل، تمام این اطلاعات را به سمت سوی شرق، به لائوس و کامبوج و اندونزی
و تایلند و ویتنام فرستاده.
اقوام و مردمانی که باب دورانی بیش از
6000 واحد زمان ( به این سرزمین وارد شده اند هر کدام موسیقی مخصوصی را به همراه آورده اند
که این قضا هند را حائز مجموعه ای غنی از معرفت و دانش موسیقایی کرده ولی هرچند هم
که این تاثیرات گوناگون و متفاوت بوده باشند، موسیقی هندی همچنان هویت و یگانگی خود
را در گذر زمان حفظ کرده است.
وجوه مشترک بسیاری بین اشکال انتظام های
موسیقایی در هند آشکارا است که از این جمله می توان از برتری موسیقی آوازی، وجود
آلات ظریف ریتمیک و نقش مهمی که هر کدام از این آلات در تمام قطعه ایفا می کنند، طبع
ملودی خطی، اهمیت بداهه نوازی و بستگی نزدیک بین موسیقی، رقص و هنرهای مشابه نام
برد.
در فرهنگ هندی گرچه با جلوه ها و
نمودهای متفاوتی از موسیقی روبرو هستیم ولی حقیقت همچنان تنها است. بنیادهای فکری
و رویه زندگی در جای جای این تمدن وسیع بشری از سرچشمه ای تنها تغذیه می کند،
حقیقتی که در تار و پود زندگی هر هندی، متعلق به سمت هر دوره تاریخی که باشد تنیده و
با ثانیه یکی شده است.
موسیقی جزء عناصر باستانی دائرهالمعارف و
شهرنشینی هندی است، حتی خیلی پیشتر از ظهور مسیحیت، موسیقی هندی دارای قوانین مشخص و
نظام های دقیقی بوده که موجب به ثمر رسیدن تجربیات موسیقایی اصیل و قابل توجهی شده
اند.
در جای جای متون باستانی هند در مورد
موسیقی مطالبی آمده است و در آنجا از موسیقی به آغاز فعالیتی تعبیر می شود که
توسط «راسا[4]»
رهبری می شود.
«راسا» به معنی
عطر، چاشنی و چاشنی است، عنصری که به سمت کار هنری تشخص میبخشد و کیفیت آن را تعیین می
کند؛ پشت موسیقی هندی را باید چشید، نباید عزب به آن گوش کرد بلکه باید آنرا
بویید، باید آن را با قید بود پذیرفت و جذب کرد همانگونه که شاگردان هندی در
پیش چنین می کردند، اینان حرف دقت تمام ابعاد موسیقی را از محرکهای جسمانی گرفته
تا لذات زیباشناسانه آن خواندن می کردند، آنها طبیعت احساس را تحلیل می کردند و
حتی به سمت مطالعه شرایط و عواملی می پرداختند که احساس ها تحت تاثیر آنها به وجود می
آیند، از کنار هیچ چیز حرف بی اعتنایی و ساده انگاری نمیگذشتند، برای مثال وقت
زیادی را صرف مطالعه ضمیر ناخودآگاه و احساس های ناخواسته می کردند، موضوعی که علم
جدید باب باختر چندی بیش نیست که به اهمیت آن پی برده است.
البته وقتی باب اینجا بیان از تحلیل و
مطالعه به سمت میان می آید باید توجه بایست را داشته باشیم که منظور مطالعه و تحلیل به
معنای امروزی و غربی کلمه نیست بلکه آنها با بازآیی به دنیای درون و از طریق شهود
حقایق را می جستند، به سمت دلیل آیین بیواسطه و نابی که به کار می بردند نیازی به
کتابت نبود، معرفتی که بی واسطه دریافت شود ابداً از طریق واسطه ای به نام کتاب قابل
انتقال نخواهد بود و به همین دلیل است که اسناد مکتوب شاهد حرف این آداب فرهنگی باستانی
بسیار اندک هستند و آنچه هم که در دسترس است گویای روح حاکم حرف این فرهنگ نیست.
برای انیس صیرورت با سنت هندی و در اینجا
به طور خاص حرف سنت موسیقایی هندی باید با آن یکی شد و آن را از نزدیک تجربه کرد
والا حرف تورق چند کتاب و جزوه راه به جایی نخواهیم برد.
در والاترین تصور از هنر، هنر و دین
به یک معنا هستند و این سنخ استنباط فقط میتواند در ارتباط با اصول و عقاید یک
جامعه روحانی صادق باشد؛ البته باب اینجا منظور از دین صرفاً ادیان آسمانی نیست و
جامعه روحانی تنها یک اجتماع مذهبی نیست بلکه منظور جامعه ای است که در آن اعتقادات
از سطح اجتماع به سمت درون زندگی و قلوب افراد نفوذ کرده و در تمامی ارکان زندگی ایشان
دارای نقشی بنیادین است. جامعه ای که انسانها باب آن برای اعتقاداتشان زندگی می
کنند و در مقابل، این باورها به آنها روح زندگی می بخشد.
موسیقی در چنین فرهنگی وسیله است، وسیله
ای برای درک خدا. یک آوا باب واقع همان «یانترا» [5]
است، اسبابی برای پرستش. در این دائرهالمعارف حرف موسیقی و رقص، هنرهای بصری و تجسمی و شعر
تمام به یک شیوه اقدام می شود. در همه این هنرها تاکید روی«خلوص احساسی» است تا
«تمرکز عقلی»، انگیزه همان «انگیزه شعری» است حرف «نمایشی»، روش «شهودی» است تا
«استدلالی»، هدف «تعمق و تامل» است و نه «کنش و جنبش» و نتیجه تمام اینها «درون
گرایی عارفانه شرقی» در مقابل «برون گرایی عاقلانه غربی» است.
اصول نظری که امروزه حاکم حرف این سنت
غنی موسیقایی هستند نتایج منطقی مجموعه ای از پیشرفت ها و تجربیات بلاوقفه در طول
زمان هستند، روندی منحصر به سمت تک که از تاریخ و فرهنگ هند جدایی ناپذیر می باشد.
نمی توان به کوه طور دقیق گفت که جرقه های
چنین سنتی باب چه زمانی خورده شده چرا که حس زیبایی شناسانه از همان ابتدا به انحاء
مختلف در آدم بوده، لذتی که بشر همیشه از شنیدن آوای پرندگان و گوش سفارش کردن به
موسیقی طبیعی امواج خروشان دریا و صدای لطیف باران بهاری می اسیر انکار نشدنی است
و در عین حال نمی استطاعت نقطه آغازینی برای آن متصور شد.
حال این احساس شاعرانه باب تمدنی مثل
تمدن هندی صورت انسانی به سمت خود میگیرد و نوازنده دوست با طبیعت می نوازد و
خواننده چون بلبلی می خواند، آرتیست هندی هرگز خود را جدا از طبیعت نمی داند و برای
همین هم بوده که هرگز خویش را درگیر نظریه پردازیهای پیچیده موسیقایی قید که در
غرب می بینیم نکرده و البته همچنان موفق و تاثیرگذار باقی مانده است.
البته در اینجا باید اشاره ای داشته
باشیم به وقفه کوتاهی که با ورود اسلام به سمت هند باب سنت موسیقایی این سرزمین واقع
شد.
در دوره اسلامی موسیقی در ابعاد
محدودتری مورد تدقیق قرار می گیرد و بعضاً حرف مخالفتهای شدیدی از جانب حکام وقت
روبرو می شود برایچه که در اسلام موسیقی دارای دو جنبه از تاثیرگذاری است و می تواند
هم باعث خیر بشود و بازهم باعث بدی و به همین دلیل قوانین اسلامی از خیر موسیقی در
ازاء شر احتمالی ثانیه می گذرند و موسیقی را از تمام نوعی که باشد محکوم و مطرود می
شمارند. ولی این وضع دیری نمیپاید چرا که همانطور که پیش تر گفته شد موسیقی در
هند یعنی همان زندگی و آشکار است که نمی استطاعت به راحتی زندگی را از ملتی دریغ کرد.
از طرفی تمام متون مذهبی هندوها در
هوای موسیقی استنشاق می کنند و نوشته های باستانی هندو در مورد موسیقی با عنوان
«گاندا روا ودا»[6] یا «گیتا گویندا»[7]
که یعنی «نغمة نغمه ها» از ابتدا تا انتها در فضای موسیقایی اثر شده اند.
ادراک چنین سنتی فقط در نوشته زندگی و
تفکر هندی امکان پذیر است. پرسش از سبک، تفسیر و نوع بیان و یا نکته های ظریف در
مورد بعد اجرایی موسیقی برازنده بحث باب هیچ زبان مشترک نیست و هیچ گونه اصطلاحات بین
المللی مشخصی باب این وادی بود ندارد؛ البته در مورد جنبه های زیبایی شناسانه و
برخورد دیگر تمدنها با این سنت سخن گفتن قدری آسان خیس است گرچه همچنان دشواری های
اختصاصی خود را پیش می کشد.
موسیقی یک لسان بین المللی نیست و
چنین برداشتی از موسیقی فقط یک آسان انگاری و آسان سازی مبالغه آمیز است. البته در
نواحی که دارای انتظام موسیقایی مشترک و گویش زبانی دیگرسان هستند مثل بخش شمالی و
جنوبی هند در مقایسه با یکدیگر یا نواحی دیگری باب باختر آسیا یا در اروپا چنین
برداشتی از موسیقی معقولتر به تماشا می رسد با اینکه همچنان در این نواحی بازهم تفاوت
های بسیاری در موسیقی این مردمان می بینیم پس همچنان موسیقی یک لسان بین المللی
نیست و نباید حرف ثانیه یک برخورد بین المللی کرد.
موسیقی برخاسته از فرهنگ است و فرهنگ
در برگیرنده ارزشها و نیک می دانیم که ارزشها از فرهنگی حرف فرهنگ دیگر و از
سرزمینی تا سرزمین دیگر متغیر هستند. درمثل تماس موسیقایی فرهنگ و تمدن غربی با
صدای انسان به عنوان یک آلت موسیقایی کاملاً با آنچه باب فرهنگ و تمدن هندی وجود
دارد متفاوت است گرچه به ظاهر وسیله یکی است که همان صدای آدمی می باشد.
در هند صدا برای اسم الگو دست خط
است برای شاعر؛ همانطور که دست الفبا خوب لازمة تصنیفسرا بودن نیست، صدای خوب هم برای
خواننده هندی اهمیتی ندارد. در موسیقی هندی اینکه خواننده «چه» می خواند بسیار مهم
تر است از اینکه «چگونه» میخواند.
در اروپا عزب کسی نشان خوانندگی می
رود که آغاز صدای زیبایی باب خود یافته باشد، در هند اما کسی که عشقی به موسیقی در
خود می یابد سراغ خوانندگی میرود.
در باختر خواننده وسیله و واسطه ای است
برای بیان ایده های سازندة قطعه یا دیگر دست اندرکاران، حتی باب بسیاری از اپراهای
غربی از صدای انسانی به عنوان یک آلت موسیقایی صرف استفاده می شود ولی در هند هر
خواننده یک هنرمند خلاق به معنای واقعی کلمه است، به سمت مثابه یک شاعر و نه ابزاری که
فقط اصوات مختلف از خود برون می کند.
موسیقی هندی صرفاً ملودیک است یعنی از خطوط ملودی بدون هارمونی تشکیل شده
که البته توضیح اینکه ملودی و هارمونی در موسیقی چاه معنایی دارند باب حیطة بحثهای تخصصی
موسیقی هستند که شرح آنها از حوصله این مقاله برون است تنها در این حد اشاره می
کنیم که ملودی هندی از مجموعه ای از نت ها ساخته شده است که تنها ارتباطشان با
یکدیگر این است که به هم پیوسته اند و از نظر زمانی یکی پس از دیگری می آیند و
چنین انتظام ملودیکی به سمت هیچ وجه مستلزم داشتن هارمونی نیست؛ در صورتیکه موسیقی غربی
و ملودی موسیقی های غربی بدون هارمونی ارزشی ندارند، موسیقی غربی خود را مجبور می
کند که هرنت را از محل مخصوص خود استخراج کند و فقط نت هایی را همراه بازهم به سمت کار
ببرد که حرف یکدیگر هماهنگی داشته باشند و این هماهنگی را باب نظام های پیچیده
موسیقایی غربی می استطاعت استفسار کرد و این همان معنای هارمونی است.
عملی که هرگز اضطراب نوازنده هندی
نبوده چون هنرمند هندی آزاد است که اصوات را از هر کجا که می خواهد بیاورد؛ مگر یک
مرغ تعشق می داند که در چه گامی می خواند و یا مگریک بلبل بری در نظر گرفتن
هارمونی و دانش آکادمیک موسیقی لال خواهد شد؟!