فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

نقاشی در اکسپرسیونیسم


» :: نقاشی در اکسپرسیونیسم

مقدمه

همیشه تمثیل و نمادگرایی از اصول اولیه رو کرد تاریخی انسان بسوی هنر بوده به گونه‌ای که می‌توان در ابتدایی ترین نمونه‌های هنری آدم ردپایی از نمادهای تعریف شده برابر انسان را مشاهده بروز انسان اولیه با قراردادن سمبل‌ها و نشانه‌هایی خاص توانست به زبانی مشترک دست یابد که همانا این زبان، زبان تصویر بود و انگیزه پیدایش خط نیز از همین نشانه‌های تصویر بوجود آمد انسان باب سیر تاریخی خویش آنچنان با مهارت توانست به عناصر نمادین ید یابد که مهمترین تحولات تاریخ از پیدایش عناصر نمادین و نوشتاری آغاز شد.

وی با خلاصه کردن عناصر تصویری آرام آرام توانست خط را اختراع نماید و این اولین گام انسان هنرمند در راه پر مخاطره‌اش باب مسیر تکامل بشری بود ایقان و اشتیاق آدم همواره به آئین ها و روش‌های گوناگون زندگی، از سوی دیگر همواره سبب ایجاد حرکاتی موزون و مشخص می‌گردید، انسان اولیه بر اصل آئین‌هایی که خویش به آنها دست یافته بود به سمت پرستش عناصر طبیعی می‌پرداخت و برای حرکات و اعمال روزمره خویش نیز آئین و روش‌هایی را ابداع نمود که این آئین‌ها در گذر زمان همراه حرف نهادها و عناصر تصویری نیز همراه شد.

برای مثال انسان در ستایش آذر همواره با حرکاتی موزون به دور آتش می‌چرخید و با استفاده از رنگهای طبیعی و حرف الهام از طبیعت و به کمک نهادها و نشانه‌های تجریدی ساخته دست خویش خود را آراسته می‌نمود و به گونه‌ای آئینی تشکر خویش خود را آراسته می‌نمود و به سمت گونه‌ای آئینی تشکر خویش را از الهه آتش به جای می‌آورد- پس از رویش تفکر در انسان، وی توانست حرف مکاشفه از این آئین‌ها و روشها و با تحقیق راجع به زندگی گذشتگان تمامی این روشها را باب هم آمیزد و به سمت گونه‌ای از هنر نمایش نزدیک شود و این آغازی بود برای حرکات نمایشی که احیا کننده آئین‌ها و روشهای انسانهای گذشته بود.

اینک انسان سده حاضر پس از آمدورفت از تمام دغدغه‌های زندگی توانسته هنرهای متمایزی را پایه گذاری کند که تمام یک ریشه در همان آئین‌ها دارند 2-گونه از این هنرها که همواره حرف انسان همراه بوده‌اند-نقاشی و نمایش هستند.

باب آمدورفت تاریخی هنر نقاشی تا به امروز شاهد پیدایش رشته جدیدی هستیم که سر منشا آن صنعتی شدن و پیشرفتهای نهار افزون آدم امروزی بود، این رشته همان گرافیک است که امروزه به پرستش انسان آمده و زبانی نو به نام زبان تصویر را ابداع نموده است.

در ابتدا تحولات صنعتی ابداع فرایند لیتوگرافی اولین گامها باب جهت تمایز گرافیک به عنوان هنری مستقل از نقاشی برداشته شد.

فرایند لیتوگرافی که در سال 1798 م آلویس سنه فلدر-اهل باواریا آن را به سمت درج رساند، در سده نوزدهم به کمال رسید. در سالهای ابتدا سده نوزدهم، لیتوگرافی با آثار هنرمندانی چون دلاکروا و دومیه تداول یافت- چاپ گران این فرایند را برای تهیه چاپ‌های سیاه و سفید از نقشه‌های برگه‌های نت و تصویر سازی‌های جذاب یافتند. این چاپ‌ها سپس به سمت شکل منفرد یا به چهره کتابهای صحافی شده‌ای فروخته شدند که نوشته آنها به روش برجسته چاپ شده بود.

تمام چند چاپ برجسته فرایند انتخابی برای چاپ متن و گراوور سازی‌های چوبی سیاه و سفید بود لیک گرایش شدید به سمت ثانیه زمانی حاصل شد که این فرایند در چاپهای بیش از یک رنگ نیز وارد گردید. از سوی دیگر، لیتوگرافی به دلیل انطباق و تفکیک‌های صبغه خود، که حرف سهولت نسبی و هزینه اندک انجام می‌شد، پسندیده واقع گردید.

باب میانه سده نوزدهم، لیتوگرافی رنگی یا کرومولیتوگرافی با چاپ‌های لوکس و باشکوه که در تهیه آنها حرف سی و تاخت سنگ با رنگ‌ها و انگیزه‌های مختلف به کار رفته بود، بی نهایت رواج یافت. شاید چشمگیرترین نمونه‌های کرومولیتوگرافی پوسترهای تبلیغاتی یک و دو ورقی باشد که باب نیمه دوم سده نوزدهم از روی سنگ‌های ارجمند لیتوگراف چاپ شدند.

از جمله معروفترین طراحان پوستر ژول شره، اوژن گراسه، تئوفیل استینلن، آلفونس موشا و هانری دو تولوزلوترک هنرمندان فرانسوی و پیشگامان دور طلایی پوستر بودند.

بررسی شباهت‌ها و ویژگی‌های مشترک رشته‌های هنری:

هنرها از گذشته بسیار دور اصلی ترین وسیله ارتباط بین افراد و جوامع مختلف بوده‌اند. زبان صناعت زبانی است که حد و مرز نمی‌شناسد و با بیانی جذاب افکار اندیشه‌ها و ارزش‌های فرهنگی و هنری یک آیین را درج و پایدار می‌سازد.

حرف بررسی آثار هنری نیاکان خود می‌توانیم با افکار اندیشه‌ها باورها اعتقادات و توانایی‌های فنی و خلاقیت‌های هنری آنان انیس شویم و می‌توان دریافت که کلیه هنرها اعم از تجسمی، نمایش، موسیقی و .رابطه‌ای تنگاتنگ حرف هم داشته و دارند و به عبارتی بایسته یکدیگرند و آماج مشترک آنها کشف و درک زیبایی‌ها و چگونگی نمایش و انتقال مفاهیم ارزشمند آنها به سمت دیگران به منظور تدقیق به عظمت خلقت است -هدف دیگری که بین تمام هنرها مشترک است خود باوری است که حرف بکارگیری توانایی‌ها و استعدادها و توانایی بر خویشتن دید خواهیم کرد که چگونه از عهده انجام امور بر می‌آییم و اعتقاد خواهیم کرد که می‌توانیم به سمت خود متکی باشیم و نیازهای خود و جامعه خویش را بر طرف سازیم.

مختصری در باب کلمه صناعت

در زبان گذشته ما صورت صناعت بارها به کار رفته است.

ریشه آن به زبان اوستایی و از آنجا به زبان سانسکریت می‌رسد لیک این گونه هم نیست که این لفظ دقیقا معانی هم روش حرف آن چه که امروز به عنوان هنر در نظر آورده می‌شود، داشته باشد. تلقی کنونی از هنر در زبان فارسی جدید به معنی خاص صورت است در حالی که از لفظ هنر معنای علمی مراد شده است.

لفظ هنر در لسان سانسکریت ترکیبی از دو کلمه (سو) و (نر یا نره) بوده است. (سو) به سمت معنی نیک و هر آن چه که به سمت تمام حال خوب و نیک است و فضایل و کمالاتی بر آن مرتبت است و (نر یا نره) به معنی زن و اسم است.

در زبان اوستایی (سین) به ها قلب شده و لفظ (سو ) به (هو)، و باب ترکیب به هونر که در اوستا از صفات اهورامزدا تلقی شده است تبدیل می‌شود. هونر باب لسان فارسی میانه یا فارسی پهلوی نیز وارد شده است و به سمت چهره هنر که معنی لغوی آن انسان کامل یا فرزانه است در آمده است در ادبیات دوران اسلامی ایران، هنر به سمت معنی کمال و فضیلت تلقی می‌شود. این لفظ به هیچ وجه به این معنا که صرفاً بند از: صنعتگری و یا احاطه فنی باشد نبوده است.

در اخلاق کلمه هنر و هنرمندی حرف هنرمندی با فضیلت و فضایل همراه است و در حقیقت به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هوشیاری و ادراک و فضل و تقوی و اندیشه را در بر دارد. با این تفاصیل صناعت و هنرمندی که در ادبیات فارسی قدیم به معنای عام به سمت کار رفته است به معانی علم و بینش و فضیلت و کمال و کیاست و سیاست و فراست و زیرکی و پرجگری و عدالت، لیاقت و فداکاری و.. است.

بنابراین به تمام کسی که به مرتبه‌ای از حد کمال رسیده بود باب هنر مقامی لفظ هنرمند اتلاق می‌شده است لیک معنای تحریف شده‌ای که از حدود هفتاد سال پیش باب ایران متداول شده است معنای اختصاصی لفظ هنر است در حالی که در پیش لفظ هنر و هنرمند حامل یک بار معنوی حیات و چون معنای رایج کنونی به سود داشتن مهارت فنی در صنایع یا هنرهای نمایشی و موسیقی بسته نمی‌شد.

توجه به پیشینه‌های هنری انگیزه روشن بینی و شناخت راه‌یابی به هنرها و زیبایی‌هاست بنابراین تکرار اجمالی به سمت آنها برای هنرمندان و هنرجویان از اهمیت فوق‌العاده برخوردار است.

گرافیک سنتی و نوین

واژه گرافیک به معنای ترسیم و نگارش است. بر این مبنا هنر گرافیک هنری است که ترسیم کردن و نگاشتن، ارکان اصلی آن را تشکیل می‌دهد. از این نظر باب رده‌بندی هنرها هنر گرافیک را شاخه‌ای از هنرها تجسمی به سمت رقم می‌آوریم. باب قرن‌های پیش پیش از آن که چاپ و چاپگری بوجود آید صناعت گرافیک از یک سو حرف نقاشی و از سوی دیگر با خوشنویسی مرزهای مشترکی داشت و به کوه طور عمده در صناعت کتاب آرایی متجلی می‌گردید اما با پیدایش و تداول افست هنر گرافیک بی آنکه پیوندهای خود را با نقش و خط از دست دهد مفهوم تازه‌ای کسب کرد بدین مراد که بعد جدیدی به آن افزوده شد که همان چاپ و تکثیر حیات از آن پس گراورسازی و چاپ در تولید اثر گرافیکی به‌حدی اهمیت داشت که می‌توان هنر گرافیک را صناعت چاپی نیز نامید.

باب مرز گرافیک سنتی و نوین پدیده چاپ قرار دارد که در اینجا منظور از ثانیه هم چاپ‌های دستی به وسیله قالب‌های چوبی؛ صفحات فلزی و نیز چاپ سنگی دستی و هم چاپ نیمه ماشینی؛ لایتوگرافی جدید و هم افست ماشینی و افست حروفی می‌باشد.

صناعت گرافیک حاوی نمودهای مختلف؛ تصویرسازی خوشنویسی می‌باشد. بنابراین بیان احساسات نقاش از طریق قلمو و رنگ است و باب نتیجه امکان دارد که پیام روشن و واضحی برای تمام افراد نداشته باشد یعنی یک چهره‌نگار عواطفش را بیان می‌کند و کاری به آن ندارد که مخاطبش منظورش را درک می‌کند یا خیر. به همین دلیل در یک نمایشگاه نقاشی یا یک تابلوی مشخص؛ افراد جوراجور برداشت‌های متفاوتی دارند اما یک گرافیست موظف است پیام خویش را به گونه‌ای بیان کند حتماً مخاطبش منظورش را دریافت کند.

هنر گرافیک چون تکثیر می‌شود و با فنونی چون چاپ همدست شده و صفت به همه می‌شود مثل نقاشی شخصی و تک نیست و هیچگاه به عنوان تابلو در یک چارچوب تنها نمی‌ماند.

نقاش ایتالیایی می‌گوید: گرافیک کار مشکلی است چون با یک نقطه و یا یک خط باید به اندازه یک کتاب سخن حرف و البته همه‌ی پوشیده زیبایی گرافیک نیز در همین نکته نهفته است.!

تعریف هنر گرافیک

هنر گرافیک هنری است که از نظر تاثیر خود بیشتر بر طراحی تاکید دارد حرف بر رنگ. از نظر تمامی اشکال طراحی و شکل‌های متفاوت حکاکی، صناعت گرافیک را تشکیل می‌دهند. با این حال هنر گرافیک ازاصل به روش‌های ماشینی یا نیمه ماشینی برای چاپ تصاویر و حروف انتساب می‌شود که فعالیت‌های متعددی را که بیشترین اهمیت هنری و اجتماعی را دارا هستند در بر می‌گیرد. از میان این فعالیت‌ها یکی کتاب چاپی است. تنظیم حرف چاپی و صفحه آرایی کتاب از نظر زیبایی شناسی از کارهای گرافیکی اسم می‌شود.

ویژگی بارز هنرهای گرافیک ناشی از کیفیاتی است که به تکنیک تهیه هم به آثاری که بوجود می‌آید مربوط می‌شود؛ از همه اینها اساسی‌تر، قصد چاپ رونوشتهای دقیق با استفاده از تکنیکهای ماشینی است. در هنرهای گرافیک، این تصویر چاپی است که به سمت محصول حاصل، ارزش هنری می‌بخشد؛ طرح اولیه شمایی است که برای کمک به روند چاپ تهیه می‌شود و تکنیک کار نیز یک جاده تهیه ایز است هنر گرافیک طیف گسترده‌ای از فعالیت‌های مختلف است که کتاب آرایی از اصلی تریت آنها محسوب می‌شود. تعیین شکل و پیمانه حروف و همچنین تعیین فواصل بین حروف و سطرها، رابطه متناسب بین متن چاپی و حاشیه، و تنظیم تصویر در صفحه از مسایلی است که باب کتاب آرایی مناسبت نظر قرار می‌گیرد.

این مسایل بستگی به سمت قطع کتاب دارد که خویش تابع ملاحظاتی چون وزن و سهولت حمل و نقل کتاب و سهولت تلاوت و تاثیر بیشتر مطالب ثانیه بر خواننده است.

البته جنبه‌های زیبایی شناسی نیز در این میان نقش مهمی دارد. در حقیقت یک کتاب به خاطر زیبایی حروف چاپی، صحافی و تصاویر ثانیه می‌تواند دارای ارزش هنری باشد و تصویرسازی برای کتاب (ایلوستراسیون)، تهیه طرح، نقاشی و عکس و تلفیق آنها با نوشته کتاب است. تصویرسازی و نوشته کتاب بستگی نزدیکی با هم دارند.

هنرهای گرافیک به عنوان رسانه‌های جمعی بسیار گسترش یافته و روش‌های تهیه آنها جوراجور شده است، از همه بااهمیت تر نوآوری‌هایی است که در پاسخ به نیازهای هنر زمان ایجاد شده‌اند. از جمله این نوآوری باید از فنون چاپ کوچک برای تهیه تمبر و اسکناس و فنون چاپ ارجمند برای تهیه اعلانات (پوستر) نام برد. پدیده جاذب تدقیق در آگهی‌های عمومی، تبدیل حروف نوشتنی به سمت علائم (سمبل‌ها) و نشانه‌های گرافیکی است که به سمت مقدار وسیع برای نشان دادن مباحث و کالاها بکار می‌روند.

کتاب چاپی

نخستین کتاب‌های چاپی از جنبه‌های دیگرسان قطع و اندازه، برگ بندی و جز اینها بر اساس الگوی نسخه‌های خطی همزمان خود بوجود آمدند. با رواج چاپ حروفچینی، از تکامل حروف نگاری (تایپوگرافی) حرف دست به شدت کاسته شد. با کاربرد روش حکاکی حرف روی چوپ (وودکات) و بعداً نیز روش گراوور روی مس، آیین قدیمی تهیه تجویز خطی منسوخ گردید و کتاب چاپی بزودی از نظر رنگ‌های سیاه و سفید دارای هماهنگی جدیدی گردید. در قرن شانزده هم، با افزوده شدن عنوان نامه که در نسخ خطی بود نداشت، آزادی هنری کتاب چاپی کامل گردید.

عنوان نامه (صفحه عنوان) هم بخاطر طراحی و بنا آغاز و هم بخاطر تزیین پیرامون آن، دارای کیفیات زیبایی شناسی بود. هماهنگی بین حروف و تصویر که خصوصیت بارز کتاب‌های چاپی عهد نوازیی (رنسانس) بود باب دوره باروک با تاکید فراوان حرف تصویر و کم بها دادن به طراحی حروف از بین رفت. در سده هیجدهم هماهنگی و تعادل کلاسیکی اجزاء کتاب که تجدید شده بود دیری نپایید. در نیمه قرن نوزدهم واکنشی بر ضد چاپ ماشینی به سمت رهبری ویلیام موریس روی داد. عزب باب قرن بیستم است که با طراحان دقیق حروف چاپی و همکاری نقاشان حرف جسته تصویرساز (ایلوستراتور) هنر کتاب چاپی ازنو جهان را گرفت.

تصویرسازی (ایلوستراسیون) باب اروپا و ایالات متحده

تهیه و تنظیم مناسب تصویر برای کتاب سبب اسم رفتن ارزش کتاب از نظر زیبایی شناسی و نیز باب همین دوره روویخ تصاویر اجمال ای از شهرها و مردم برای یک کتاب و تصاویر خنده آوری نیز که توصیفی دقیق از متن بود برای کتابی دیگر بوجود آورد. از تصویرسازان قرن شانزدهم باید از هانس هلباین نام برودت که کارهایش بیش از آثار دیگران معرف شیوه نوازیی (رنساس) بود. حواشی و الفباهای تاریخی او مشهورند.

همچنین باید از عنوان نامه‌ها و تصاویری نام برد که لوکاس کراناخ برای انجیل و اعلامیه‌های مارتین لوتر طراحی کرده بود و باب ویتنبرگ به چاپ رسید. آلبرشبت دورر چهره‌نگار نیز اگر چه آثار اندکی در زمینه تصویرسازی دارد، ولی تاثیر عمیقی در تحول تصویرسازی گذشت، که از ویژگی‌های تصویرسازی قرن هیجدهم آلمان، چاپ‌های فراوان تصویردار رنگی از گیاهان و جانوران بود. او سر از طراحان بزرگ این دوره به رقم می‌رود. تکنیک تصویرسازی فرانسوی بر آثار هنرمندانی که فردریک کبیر و دیگر فرمانروایان به سمت آلمان آوردند پیروز بود. ولی آثار بزرگترین تصویرساز آلمانی این دوران چودویسکی از این تاثیرات کاملاً حرف کنار بود. آثار رآلیستی او تصویر دقیقی از زندگی بورژوازی ثانیه زمان آلمان را نشان می‌دهند.

بزرگترین تصویرسازی آلمانی در قرن نوزدهم منزل است که آثارش کاملاً نوگرا، واقع‌گرا و احساس برانگیز می‌باشد. شهرت او بیشتر به سمت خاطر تصویردار کردن زندگی نامه‌ها و آثار فردریک کبیر است. از اواخر سده نوزدهم، رخنه حروف نگاری قرن شانزدهم آلمان منجر به احیای کاربرد حروف چاپی شواباخر باب آلمان گردید. از جمله تصویرسازان برجسته عبارتند از: یوزف ساتلر، ماکس کلینگر، ماکس اسله وگت و ماکس لیبرمان.

باب ابتدای قرن بیستم؛ برگزاری جشن‌های بزرگداشت گوتنبرگ انگیزه جدیدی برای تحول تصویرسازی شد. در واحد زمان ( 1907 کارل لرنست پوشل همراه با او، تیه مان یک بنگاه انتشاراتی بنیان اداره که همکاری بهترین تصویرسازان زمان را جلب کرد.

 

 

تصویرسازی در ایتالیا

تصویرسازی در ایتالیا توانست حرف تاثیر از هنر رنسانس از خامدستی‌های اولیه رهایی یابد. اولین کتاب تصویردار در ایتالیا زیر تاثیر تصویرسازی آلمان باب سال 1467 به چاپ رسید.

زیباترین نمونه‌های تصویرسازی اولیه ایتالیا در کتابهای دهه اختتام قرن پانزدهم در فلورانس و ونیز وجود دارد. چندی بعد بود که حکاکی روی تیر باب بسیاری از اعلانیه (تراکت‌) های مردم پسند سبک منسجمی یافت.

از اواسط سده شانزدهم سبک نوتری پدید آمد که بهترین نمونه آن باب آثار جیولیتودوفراری وجود دارد. باب این قرن رم مرکز مهم گراوور روی مس در ایتالیا بود. از تصویرسازان این دوره ن. بتیریزت و دوپراک بودند.

حکاکان ارجمند سده هفدهم ایتالیا تمپستا و ویلامنا بودند. حکاکی روی چوب کوریولانو نمونه‌ای از تصویرسازی علمی را ارائه می‌دهد. در قرن هیجدهم پیازتا تصویرساز ارجمند ایتالیایی تصاویری برای کتاب‌های ادبی کشید.

تصویرسازی قرن نوزدهم ایتالیا کیفیتی اسم داشت و نقاشان و حکاکان برجسته توجه اندکی به این هنر داشتند. از اواخر جنگ جهانی دوم در ایتالیا ازنو توجه به کتاب‌های تصویردار زنده شد تصویرسازانی چون دپی سیس و کارا و کامپیگی پدید آمدند که بیشتر، کتابهای ادبی را تصویردار می‌کردند.

در سال 1964 مونوادوری کتاب سانتوریو ایز فالکنز، و اینالودی باب سال 1950 کتاب شعر پابلو نرودا را تصویردار کردند.

تصویر سازی در هلند

از جمله کسانی که در استحاله تصویرسازی هلند نقش بسزایی داشتند اینان بودند: لوکاس وان لی دن، ج. شورات (هر دو انجیل هلندی را در سال 1528 مصور کردند)، یان کورنلیس، وان آلست و دویاسه، باب نیمه اول سده هفدهم، تصویرسازی هلند از خدمات هنرمند بزرگ اواخر این سده دوهوگ بود که به سمت کشیدن کاریکاتور سیاسی نیز می‌پرداخت.

او تصاویری برای کتاب شعر لافونتن تهیه کرد. رامبرانه نقاش بزرگ هلندی باب ضمن تجربیات وسیعی در زمینه حکاکای واچینگ داشت تصویرساز بزرگ قرن نوزدهم هلند ت. وان هوی تما بود که به سمت خاطر تهیه تصاویر برای کتاب‌های کودکان شهرت داشت. از تصویرسازان قرن بیستم هلند می‌توان از روزندال، یان بونس، تات کمپرز، کویپرز نام برد.

تصویرسازی در فرانسه

در فرانسه، شباهت تصویرسازی اولیه به سمت مینیاتور شایان توجه است. رخنه شیوه تصویرسازی دوره نوزایی فرانسه که بر پایه سنت گوتیک قرار داشت، باب آثار برخی از تصویرسازان مشهود بود. نویسندگانم بزرگ طبق‌معمول علاقه شدیدی به مصور شدن کتابهایشان نه تنها توسط طراحان و حکاکان بلکه حتی میانجیگری نقاشان برجسته داشتند.

در اوایل پیدایش قسمت چاپ باب قرن پانزدهم، کتابهای مصور را می‌توان یافت. در این قرن تصویرسازی با روش حکاکی بر روی چوب بیشتر حرف الگوی مینیاتور پردازی رسم داشت، ولی اختلاف تکنیکی مانند تعجیل کار، لزوم بیان هر چیز با طراحی قلمی، و نیز ارزش کمتر تزیینی حکاکی حرف روی چوب، همگی سبب شدند که تصاویر بیشتر جهت توصیفی داشته باشند تا تزیینی، برای‌اینکه آیین چاپ با حکاکی روی چوب مانند حروفچینی، بصورت برجسته شکل می‌گیرند، این روش باب تصویرسازی رایج گشت، اما بعدها آغاز در ایتالیا و سپس در کشورهای دیگر به بهره گراوور روی سایش از دور خارج شد. در نتیجه، هماهنگی بین تصویرسازی و حروف چاپی کتاب از بین رفت.

باب قرن هفدهم دوش گراوور روی سایش در تصویرسازی جایگزین حکاکی روی تیر شد. این قرن که به نام دوره آغاز نامه صفت است جای خود را به دوره نقوش تزیینی پیرامون حروف در قرن هیجدهم داد. تزیین کتاب نفیس‌تر گردید و آرایش سر فصل و آرایش ته دوران رایج گشت. باب تاریخ کتابسازی، کتابهای مصور شده توسط نقاشان فرانسوی قرن نوزدهم (کتاب‌های نقاشان) مقام خاصی را داراست.

زمانی نقاشان مشهوری چون بوشه و فراگونار پیچیده به تصویردار کردن کتاب می‌پرداختند. البته آنان حکاکی طر‌ح‌های خویش را به صنعتگران ورزیده می‌سپردند. اولین نقاشی که توانست روش لیتوگرافی (چاپ سنگی) را آسان‌تر و سریع‌تر بکار گیرد دلاکروا بود که برای کتاب فاوست ایز گونه تصاویری کشید. بعدها مانه لیتوگراف‌هایی برای یکی از کتاب‌های ادگارد آلن پو، و حکاکی‌هایی برای یکی از کتابهای زلف مالارمه و تولوزلوترک تصاویری برای کتاب تاریخ طبیعی رناروادیلون ردن تصاویری برای یکی از کتابهای گوستاوفلوبر کشیدند و نقاشان دیگر نیز قسمتی از فعالیت خود را سود تصویردار کردن کتاب کردند.

نکته جالب توجه آنکه با زیاد صیرورت کارگاه‌های هنری، تالار نقاشان و گروه‌های ادبی، ارتباط بین نقاشان و نویسندگان رفته رفته افزایش یافت و حاصل خلاقیت جمعی آنان یعنی تهیه کتاب انسجام بیشتری یافت.

از جمله موفق‌ترین نمونه‌های این خلاقیت جمعی باید از همکاری بین گیوم آپولینر و آندره ارن باب سال 1909، بین ماکس ژاکوب و پیکاسو در واحد زمان ( 1911 و آندره مالرو و فرناندله ژه در سال 1921 نام برد.

انتشاران ولارد vollalrd و اسکیرا (skira) که نظر خوشی به تصویرسازان نداشتند، به سمت نقاشان مکتب پاریس، مصور کردن کتابهای را تاکید دادند، از تمام آنها کتابهایی بود با لیتوگراف‌های بونار، رودن، اچینگ‌های (etching) مایول (maillol)، حکاکی‌های روی چوب واچینگ‌های رنگی روئو، اچینگ‌های پیکاسو، ماتیس، دالی و بسیاری دیگر از نقاشان، نسخه ید دوم این کتاب‌ها در بازارهای جهانی قسمت‌های سرسام آوری پیدا کرده است.

بررسی کوتاه حرف گرافیک پس از جنگ جهانی در اروپا

صلح باب سال 1920 به اروپا آمد و خود رکود اقتصادی را نیز به سمت همراه آورد. آلمان در میان کشورهای اروپایی با سخت ترین‌ شرایط مواجه بود. آلمان دهه بیست پرتره عمده‌ای در تحول و دگرگونی طراحی گرافیک سده بیستم داشت.

در این میان واتر گروپیوس معمار، پرتره بسیار ارزنده‌ای ایفا کرد. باب سال 1919 گراند دوک وایمار از وی خواست آکادمی هنر محلی را با آموزشگاه هنرها و صنایع تلفیق کند. توسعه جدید و «دس استاتلیچه حرف هاوس وایمار» و به سمت اختصار «باهاوس» خوانده شد.

والتر گروپیوس، برخی از بهترین و خلاق‌ترین مغزهای متفکر آن اوقات را در این مدرسه به پرستش گرفت. از تمام پل کله، واسیلی کاندینسکی، لیونل فاینیگر، یوهانس ایتن، اسکار شلمر، وی هم چنین اساتیدی را از بین جنبش‌های برجسته آوانگارد و برای تدریس پاره فرصت به سمت این مدرسه دعوت کرد.

پس از تعطیلی باهاوس اساتید و دانشجویان ثانیه در سراسر اروپا و امریکا پراکنده شدند و فلسفه باهاوس را نیز حرف خویش به همراه بردند. کاندینسکی به سمت پاریس و کله به سوئیس رفت. اگر چه باهاوس عزب 15 سال عمر کرد اما فلسفه و روش‌های آموزش آن تاثیر عمده‌ای بر طراحی سده بیستم گذارد.

 

طراحی گرافیک در هلند

در کنار آلمان، که در صف اول طراحی حروف جدید قرار داشت، هلند نیز پرتره خود را در این زمینه ایفا کرد. طراحان مختلف هلند نخستین بار در مجله داستیل ایده‌های خود را در زمینه طراحی گرافیک انتشار دادند.

اچ. ان. ورکمن که اصلا چاپ‌گر بود، ترکیب بندی‌های نامتقارن را مستقیم حرف سینی ماشین چاپ خویش تجربه کرد و از حروف چاپی، خط کشی‌ها و وسایل چاپ چوبی برخه گرفت.

چهره‌ دیگر بااهمیت طراحی گرافیک هلند روان وان کریمپن، طراح برجسته حروف چاپی این کشور و طراح اصلی کارگاه حروف ریزی بود.

طراحی گرافیک در فرانسه

چهره سرآمد طراحی گرافیک فرانسه؛ ای. ام. کاساندر حیات که شیوه آردکو را در طراحی گرافیک معرفی کرد. کاساندر با آوازه واقعی آدریف ژان ماری مورون باب سال 1901 در اکراین زاده شد و باب جوانی به پاریس رفت و به تحصیل هنر در آموزشگاه هنرهای زیبای این آبادی پرداخت. اول نخستین پوستر مهم خود را در سال 1923. م. تهیه کرد. پوسترهای کاساندر به تشدد از کوبیست‌های تحلیلی و پوریست‌ها متاثرند.

دو طراح دیگر فرانسه که به خاطر پوسترهای خود شهرت داشتند، جسر کولین و ژان کارلو بودند. کولین که آموزش چاپ‌گری دیده بود، فعالیت خود را در واحد زمان ( 1925. م. آغاز کرد، زمانی که تئاتر شانزه لیزه او را برای تهیه پوستر و طراحی صحنه به سمت همکاری فرا خواند وی در آنجا اندازه کثیری پوستر، بیشتر برای چهره‌های تئاتری و سرگرمی ساز تهیه کرد.

طراحی گرافیک باب انگلستان

استنلی موریسون چهره سرآمد طراحی گرافیک انگلستان، در سال 1922. م. مشاور طراحی حروف شرکت مونوتایپ انگلیس شد. یکی از نخستین کوشش‌های او تندرستی کیفیت مجموعه حروف چاپی از طریق به کارگیری حروف جدید و بازسازی حروف قدیمی بود.

یکی از موافق‌ترین این حروف تایمز نیو رومن حیات که موریسون ثانیه را برای استفاده اختصاصی در مجله تایمز لندن در سال 1930. م. طراحی کرد.

یکی از نوآورترین طراحان پوستر باب انگلستان این دوره، ای مک نایت-کوفر مهاجر امریکایی بود...


فلسفة زیبایی شناسی از دیدگاه فمینیستی


» :: فلسفة زیبایی شناسی از دیدگاه فمینیستی

مقدمه

نوشته ای که پیش چهره دارید ترجمه ای است از فصل اول کتابی به نام «مقدمه ای حرف جنسیت و زیبایی شناسی [1]» نوشتة «کارولین کورس میر[2]» که در واقع فلسفة زیبایی شناسی را از دیدگاه فمینیستی بررسی می کند.

کارولین کورس میر آموزگار الهیات در دانشگاه بوفالو که یکی از دانشکده های دانشگاه ایالتی نیویورک است می باشد. از دیگر کتاب هایی که به سمت قلم این خانم می باشد می توانیم از کتابی به نام معنادادن به ذوق:

خوراکی و فلسفه (1999) نام ببریم.

زبانی که او در کتاب هایش به سمت کار می برد، زبانی روان و صمیمی و درک شدنی است که استفاده از کتاب را برای جمیع مقدور می سازد، باب مورد کتاب جنسیت و زیبایی شناسی نیز اسلوب به سمت همین منوال است و این کتاب برای دانشجویان فلسفه، مطالعات جنسیتی، پژوهش های تصویری و خواندن هنر به سمت طور نظری ، و به طور کلی برای هر کسی که به مباحث مربوط به جنسیت و رابطة آن با نظریه های هنر اشتیاق دارد، مناسب می باشد.

«کورس میر» در این کتاب در این کتاب به موضوعاتی ؟؟ می پردازد.

        · برای‌چه شاهد زنان هنرمند اندکی باب گذشته هستیم؟

        · هنر،‌لذت، و زیبایی

        · پرتره جنسیت در مورد استعداد و طعام

        · هنر چیست و آرتیست کیست؟

        ·انزجار ، تعالی ، و بها های زیبایی شناسانه

        · بدنه و ساختمان ذهنیت[3]

اولین چاپ این کتاب در سال 2004 چهره گرفته است و تا به سمت حال به فارسی ترجمه نشده است. همانطور که پیشتر گفتیم این مقاله تنها برگردان ای است از فصل اول این کتاب حرف عنوان: هنرمندان و هنر؛ که ارائه مختصری است از تاریخچه مفاهیم مربوط به هنر.


در این فصل نظریه های هنری و مفاهیم مربوط به سمت آنها و حوزه های کارکرد و اعتبار آنها از دوران باستان ] افلاطون و ارسطو[ گرفته تا دوران مدرن مورد بحث قرار می گیرد.

عناوین فصول دیگر کتاب از این رسم می باشد.

        · التذاذ زیبایی شناسانه

        · مبتدیان و حرفه ای ها

        · جنسیت عمیق: ذوق و خوراکی

        · چه چیزی هنر است[4]؟ (هنر چیست[5]؟)

        · لذت دشوار:‌تعالی و اشمئزاز

در اینجا لازم است که ذکر کنم، تمام مطالب داخل کروشه از مترجم می باشد و تنها برای کمک به سمت درک متن به آن اضافه شده اند.


هنرمندان و هنر

مختصری از تاریخ مفاهیم

صناعت چیست؟ هنرمند کیست؟ این ها مفاهیمی هستند که هر کدام در نسبت با دیگری تعریف می شوند: اینکه آیا شخصی را یک هنرمند می دانیم یا خیر، تا حدودی اسم به آن چیزی است که او تولید می کند، و اینکه آیا محصولی، یک اثر هنری است یا خیر،‌بستگی به این دارد که چاه کسی آن را تولید کرده است.

بگذارید با در نظر گرفتن مفهوم خالق [6] شروع کنیم: ضمیر اول شخص جمع به کسی واژه هنرمند را انتساب می کنیم که دست به خلاقیت هنری بزند، خواه این هنر شعر باشد و نقاشی و یا که موسیقی ، معماری ، مجسمه سازی یا سماع باشد، که البته با عرضه چنین فهرستی از انواع مختلف هنر، باب واقع در مورد مواد بحث آشکارا دست به سمت پیش داوری زده ام، برای‌چه که جواب ما ] در مناسبت اینکه هنر چیست و هنرمند کیست[ متفاوت می حیات ار من شخص قالی باف یا سازندة آثار منبت کاری شده و یا آشپزها را هم اضافه کرده بودیم؛ یا شخصی که ریسندگی، بافندگی و یا سفالگری می کند،‌یا آنکه شیشه جرب است یا اثاثیه تولید می کند و یا به صحافی کتاب می پردازد. همانطور که طی این دوران خواهیم دید، انتساب واژه هنرمند به افراد مشخص، بسته به تغییر مقولاتی که به عنوان آثار هنری آشنا می شدند، در طول تاریخ دستخوش تغییراتی بوده است.

تعریف معاصری که در مورد یک آرتیست بود دارد از ایده هایی چون خودبیانگری[7]، تخیل[8] و خلاقیت جداشدنی نیست، ] ایده هایی[ که تمام کدام نشانة سنخ خاصی از آزادی هستند که به هنرمند نسبت داده می شود.

امروزه اکثر آرتیست را زادة یک روح آزاد، و ] دارای شخصیتی[ خودرأی که خود را محدود به قواعد اجتماعی و یا قوانین بی جان جامعه نمی کند، می دانند. باب بهترین حالت این آزادی ] آزادگی[ ممکن است که ویژگی ای برای نبوغ باشد، هر قید اصالت نبوغ اغلب دچار بدفهمی می شود به‌جز گذشت زمان حکم صحیح را عرضه کند. بنابراین چنین نگرشی نسبت به هنرمندان، اغلب آنها را به مثابة افرادی که از نظر عاطفی، منزوی و عزب هستند، تصویر می کند.

در این دوران از اصل بنیادین و چهارچوب مفهومی ای پرسش می کنیم که به چنین اندیشه همگانی ای از هنرمند شکل داده، حرف بتوانیم تعیین کنیم که چرا زنان اندکی در فهرست نوابغ هنری آشنا شده به سمت چشم می خورند.

در واقع، خصوصاً در دوران های مشخصی از تاریخ، حتی اندیشه زنان به عنوان هنرمندانی کاملاً مستقل که فقط به حافظه خلاقیت سود دست به خلق آثار هنری می زنند، امری دشوار محسوب می شده است.

دلیل این امر چیست و این موضوع چه چیزی را در مناسبت نقش تمایزات جنسی در مفاهیم مرتبط به خلاقیت آرم می دهد؟

مورخان تحقیقات قابل توجهی باب اسم این نوع محروم سازی ها کرده اند، ] محروم سازی هایی[ که باب دوران های مشخصی از تاریخ، زنان را از ورود به رشته های مختلفی مانند نقاشی، پیکره سازی یا تألیف موسیقیایی منع کرده و پیشرفت و اشتهار آنها را در زمینه هایی چون ادبیات آشفته کرده اند. هر چند تمرکز ما اکنون مشخصاً در مناسبت عدم بود امکان تحصیل یا دیگر موانع و نواهی اجتماعی نیست؛ این ها مواردی فرعی هستند که حرف گذشت دوران و پیش آمدن موقعیت های متفاوت تغییر کرده اند.

باب اینجا بیشتر متوجه ماهیت پایه ای مفاهیمی هستیم که فلسفه صناعت و قواعد زیبایی شناسی را شکل می دهند، چهارچوب های نظری که اعمال اجتماعی را اسم پایین تأثیر خود قرار می دهند. در اینجا ما همچنین، تفاوت های جنسی و مفاهیم دشواری بسان «تأنیت [9]» و «تذکیر[10]» را درخواهیم یافت.

مبانی مفهومی

جستجو باب مورد اینکه مسأله جنسیت چه نقشی در زیبایی شناسی ایفا می کند، نیازمند ] بیان[ مقدمه ای می باشد: مروری بر مفروضاتی بنیادین در مناسبت طبیعت بشر و اینکه چه چیزی ید یابی به دائره‌المعارف و تمدن را ممکن می سازد.

هنر پدیده ای است که در بردارندة عناصر فرهنگی قابل توجهی می باشد، و بهترین هنرها، ثانیه هنری است که نشانگر واکنش ها و دیدگاههای جوراجور در مورد زندگی آدمی و معنای ثانیه باشد.

افرادی که به هنرهایی با ارزش های عمیق و ماندگار سرگرم هستند، چه این صناعت استهزا باشد یا تراژدی، کمدی، والا و یا زیبا ، باعث افتخار خاصی هستند و توانسته اند سطحی ،‌؟؟ و دشوار از دست آوردهای بشری را تجسم بخشند.

مفهوم هنرمند خلاق[11] بر پایة عقایدی استوار است که آشکار کنندة کیفیاتی در نوع بشر هستند که به او توانایی رسیدن به بالاترین سطح‌ها فرهنگی را می دهد؛ بناگر به سنت قدما، عقلانیت، توانایی ضروری و ذهنی و اصل ید آوردهای بشری به طور کلی می باشد.

دیدگاههای مختلف فمینیستی باب مورد خرد و عقلانیت حوزه های فلسفی بیان شده اند، گر چه در حوزة زیبایی شناسی در مورد خرد و عقلانیت باب تمام حوزه های فلسفی بیان شده اند، گر چه در حوزة زیبایی شناسی کمتر از آنچه آرزو می رود به دیده می خورند، احتمالاً از آنجا که هنر و ارزش های زیبایی شناسانه اغلب و به سادگی با زمینه های «غیرعقلانی[12]» روح بشر، چون شهود، تخیل و عاطفه ارتباط دارند. ولی باب عین حال تسلط بر چنین فعالیت های ذهنی ای، که الهام را از امور بی معنی و دید زیبایی شناسانه را از بی قاعدگی صرف متمایز می کنند، بایسته ذهنیتی آراسته و محکم است و اعتقاد سنتی بر این است که چنین ذهنیتی در قابلیت های عقلانی ما ریشه دارد.

مفهوم قوه آزاد عقلی ای که آدم را از حیوان جدا می کند و به موجب آن طبیعت ذاتی انسان توصیف می شود، رخنه بسیط ای در نظریه های غربی در مورد معرفت، اخلاق، سیاست، طبیعت آدم و دائره‌المعارف دارد، در واقع، هیچ محدوده ای از فلسفه از تأثیرات بلندمدت ثانیه مستثنی نبوده است.

این ] صفت [ همچنان یکی از پیچیده ترین مفاهیم نظری است که به سمت اشکال متفاوت، در صفت های جوراجور عمل می کند، ] مفهومی [ که خیر تنها تعدیل کنندة تفاوت های جنسیتی است بلکه به طور کلی تعیین کنندة جایگاه گروههای فرعی اجتماعی نیز می باشد.

عقلانیت در شکل گیری ایدة خلاقیت و توانایی کسب اندیشه باب مهارت های هنری،‌و همچنین برای خودمختاری خرد که از ملزومات نوآوری و ابتکاری می باشد، اهمیت ویژه ای دارد، هر چند ] این اهمیت[ غالباً آشکار نیست.

باب آغاز به ملاحظاتی کلی می پردازیم: از لحاط سنتی، عقل به عنوان قوه و استعداد ذهنی ای آشنا می شود که باعث تمایز بین اجرا انسانی و اعمال غیرانسانی می شود.

این یک کلی گویی توصیفی و اصولی است، برای‌چه که اعتقاد حرف این واقعیت است که تنها آدم باقدرت به تجربة عقلانیت می باشد. به عبارتی آدم به موجب چنین قوه ای از قوانین طبیعت فرار می کند و قادر به ساخت فرهنگ ها و تمدن ها می شود، و با به کار انداختن این پایه از اختیار زندگی خود را به سمت پیش می برد، اختیاری که حیوانات دیگر فاقد ثانیه می باشد. پشت مفهوم عقل دارای نوعی پاس ارزشی نیز می باشد: چنین خصوصیتی ، نه تنها یک ویژگی ضروری برای انسان است که او را از لحاظ معنوی به عنوان یک انسان تعریف می کند بلکه بهترین خصوصیت و کیفیت ضمیر اول شخص جمع نیز می باشد،‌ویژگی ای که امکان دست یابی به سمت ید آوردهای هنری، انتخاب اخلاقی و معرفت علمی را میسر می سازد.

این ادعاهای کلی باب مناسبت عقلانیت راجع به تمام انسان ها زن، مرد، گذشتگان ،‌معاصران، آشنا و بیگانه راستگو است.

اما همچنان : مدارج مختلفی از عقلانیت به کرات باب شکل دهی اختلاف های اجتماعی مؤثر بوده است، و همین مدارج مختلف، در دوره های تاریخی مشخصی، برتری “طبیعی” بعضی آدم ها را حرف دیگران ثابت می کرده، برتری ذهنی و فطری ای که به سلسله های قدرت، آموزش و شئون ] اولیاء امور [ اعتبار بخشیده است.

چنین برتری ای به هیچ وجه محدود به سمت برتری مردان نسبت به زنان نبوده؛ تلاشی که برای توجیه برده داری ، به عنوان مثال می شود و بود اندیشه های مبتنی حرف وجود طبقات و اختلاف های اقتصادی و اجتماعی در جوامع، همگی وجود ایده ای مبنی حرف برتری گروهی بر گروه دیگر را باب عمل به اثبات می رسانند.

برای توضیح اختلاف های جنسیتی باب مناسبت نقش ها و توانایی های اجتماعی، ذکر چنین استدلالاتی به صورت استوار و نظام مند لازم است برای‌چه که در شماری از صفت های نظری، عقلانیت به عنوان ویژگی مهمی شناخته می شود که انگیزه ترفیع جنس مذکر بر جنس مؤنث باب نوع بشر می شود. این بدان معناست که بگوییم، تمام قید زنان هم دارای قوة عاقله می باشند و لیکن از این قوه نسبت به مردان استفاده کمتری می کنند، بنابراین، از دید بسیاری از نظام های فلسفی و مذهبی تأثیرگذار، زنان کمتر قادر به سمت حکومت حرف نفس خود هستند و به همین جهت باب تمامی شرایط از زندگی در سرا گرفته تا سیاست به عنون زیردست طبیعی مردان شناخته می شوند. نقش دوگانه عقل که نه تنها تفاوت بین انسان و غیر انسان را آشکار می کند بلکه متمایز کنندة افرادمختلف بشر از یکدیگر نیز است منجر به سمت دستگاهی پیچیده از قراین مفهومی می شود که...



شیوة‌ دف نوازی


» :: شیوة‌ دف نوازی

اشکوبه بندی سازها :

 به کوه طور کلی سازهای موجود در دنیای امروز به سمت سه دسته‌ی اصلی تقسیم می شوند.

 الف سازهای زهی :

در این سنخ از انواع سازها تولید آواز ، میانجیگری سیم یازه صورت می‌گیرد . مهمترین نهاد در ارکسترهای قدیم، و اصلی ترین بذر در ارکسترهای امروزی را « سازهای زهی » تشکیل می‌دهند.

این دسته ، خود به سمت چند دسته‌ی کوچکتر تقسیم می گردد:

1-  دسته‌ای که سیم به سمت خواهشگر زخمه زدن، به وسیلة اصبع یا مضراب تولید صوت می کند، مانند تار ، سه تار ، رباب، ماندلین ، بربط ، چنگال و ... که به سمت طور کلی این دسته را در سازهای زهی به سمت نام «‌سازهای زهی زخمه‌ای » می‌شناسند.

2-   دسته‌ای که صوت به وسیله کشیدن آرشه بر سیم حاصل می شود . بسان : کمانچه ،قیچک ، ویولون و ... که نام اختصاصی این دسته « سازهای زهی آرشه‌ای » می باشد

3-   دسته‌ای که حرف کوبیدن وسیله‌ی چکش مانند برروی سیم ، صوتی بازده می‌شود بسان : سنتور ، سه تار، تار، «‌سازهای زهی کوبشی ».

4-   دسته‌ای که کوبیدن چکش روی سیم به وسیله‌ی نیروی مکانیکی اجرا می گردد، مانند : پیانو، هارمونیکای شستی صلابه و « سازهای زهی شستی دار»

ب- سازهای بادی:

آن دسته از سازهائیکه صدا در آن ها به وسیله‌ی دمیدن هوا و فوت کردن، ایجاد می‌شود ، به سمت نام «‌سازهای بادی »‌ مشهور هستند این دسته نیز به سمت نوبه‌ی خویش به چند شعبه‌ی کوچکتر تقسیم می‌شود:

1-  «‌سازهای بادی چوبی » که از چوب «‌آبنوس » یا نی و خیزران اسم شده اند . بسان : نی‌، سورنای ، فلوت ، هوبوا، باسون و...

2-  دسته‌ای از سازها که ازجنس مس ، برنج یا حتی نقره‌ساخته شده اند مانند: اشکال شیپور ،‌ترومپت ، ترومبون ، ساکسیفون ، کر و ... «‌سازهای بادی برنجی »

3-   دسته‌ای مانند پیانو دارای شستی هستند و حصول صوت یا دمش هوا ، به وسیله‌ی نیروی مکانیکی یا الکتریکی چهره می گیرد . این سازها دارای لوله های متعدد، کوتاه و بلند هستند ودر نتیجه‌ی دمیدن آتمسفر باب این لوله ها یا سعیر ها صداهای گوناگون و جوراجور ایجاد می گردد. مانند : حصن ، آکوردئون ، سازدهنی ، نی انبانه و ... « سازهای شستی صلابه بادی »

ج- سازهای ضربی

 به این دسته «‌سازهای کوبه‌ای» و « آلات ایقاعی » نیز می گویند . و همچنانکه از نامش برداشت می شود سازهایی هستند که به سمت صوت از طرق جوراجور وارد آوردن ضربه ، چه به وسیله دست به طور مستقیم ( مانند دف و تنبک ) و چاه به وسیله‌ی آلتی دیگر (‌مانند دهل و نقاره )‌حاصل می آید.

 تقسیم بندی این دسته از سازها به بسط زیر است :

1-  دسته‌ای که برروی آنها پوست کشیده شده و با دست یا چوب حرف آن ها می کوبند . مانند : دف ، دایره ، نقاره ،تیمپانی [1] و ...

2-  دسته‌ای که بر تمام تاخت سطح بالایی و پایینی پوست کشیده و خود ساز به صورت استوانه‌ای اسم شده است و با دست یا تیر و به یک یا هر تاخت طرف سطح‌ها ساز کوبند . مانند: دمامه بزرگ‌، دمامه کوچک ، دهل و ...

3-  دسته‌ای که ارغنون در اصل ، از تاخت تکه چوب یا فلز ساخته شده و تمام تاخت به هم کوبیده می شوند مانند: سنج، قاشقک ، بشقاب و ...

4-   دسته‌ای که به وسیله کوبیدن چکش برروی تیغه های فلزی ، جلاجل و غیره، اصواتی مخصوص و زنگوار بازده می گردد. مانند : ناقوس لوله ای .

 تقسیم بندی سازهای ضربه‌ای و کوبه‌ای از نظر ملیت :

باب اینجا مناسب دیدیم که سازهای ضربه‌ای و کوبه‌ای دنیا را ، از نظر ملیت در دو دسته‌ی جدید، تحت عناوین ذیل  مشخص کنیم :

 الف سازهای ضربه‌ای پوستی و کوبه‌ای پوستی و بدون پوست با ملیت غیر ایرانی

در این دسته می استطاعت به این سازها اشاره کرد :

1-  طبلا 2- تیمپانی 3- کنگا 4- تمپو 5- تری آنگل  6- گانگ ( تمام تام )‌7- بانگو

 8- سیمبال ( سنج ) 9- مری دنگام 10- خول (‌دهولک ) 11- جاز  12- طبل بزرگ

 13- طبل کوچک 14- مثلث 15- دایره زنگی (تمبورین)16 قاشقک
 17- گزیلوفون(زیلوفون)18- ناقوس(بلز)‌19- سایدارم20- هلاله

 به دلیل  این که توضیح راجع به سمت سازها را ؛ برای هنرجویان عزیز چندان ضروری ندانستیم از بسط و توضیح آن ها سود نظر می کنیم .

 

 ب- سازهای ضربه‌ای پوستی و کوبه‌ای پوستی و بدون پوست با ملیت ایرانی :

 از این گروه سازها می توان به :

1- دف                 13- تمبوک             25- جلجل

2- تنبک           14- کسر           26-جام

3-گورگه           15-پیپه           27-طبل‌غازی  

4- تبوره              16-بشقابک             28- طبلک

5- خم                 17-شندف           29-طبل‌آویز

6- دایره              18-جرس            30- دمن

7- دایره زنگی             19-درای           31-تیمبک

8- نقاره              20- جرس           32- کومه

9- آینه پیل           21-دهل            33- مندل

10- کوس           22- چغانه             34- سنکه

11- دمام              23-تبیره              35-تاس

12- غوغا              24- دبدبه

 

بین نظرات و فرضهای گوناگونی که در باره‌ی مبدأ پیدایش آلات موسیقی باب آفاق ، پذیرفته شده است این عقیده بیش از همه مناسبت تأکید و تأیید است که قدیمی ترین و اساسی ترین نمونه آلات موسیقی ،‌ سازهای ضربه‌ای هستند . شاخص ترین مناسبت کاربرد این سازها ، در طول تاریخ آن است که اقارب وزنی یک آهنگ را ( که می‌تواند به آغاز اساسی ترین اصل آن در نظر آید )، طرح ریزی و ترسیم می کند. ذکر این نکته ضروری می نماید که به سمت هر صورت سازهای ضربه‌ای‌، برای قید فرهنگ‌ها ، چاه بدوی و چه متمدن یک ساز اولیه و بومی است و در حقیقت هیچ جامعه‌ی انسانی بود ندارد که یکی دو نمونه‌ی ساز ضربی در آن آشنا و معرفی نشده باشد [2].

به آغاز مانند سازهای ضربه‌ای ، درموسیقی بیشتر کشورهای آمریکای لاتین نقش ویژه‌ و عمده‌ای را ایفا می کنند که این حالت ، خویش متأثر از موسیقی آفریقا است . ترکیبات پیچیده از ضرب های اولیه و باب عین حال متنوع و جاذب عمده ترین رکن موسیقی آفریقا را تشکیل می دهد به طوریکه بدون مد نظر قرار ادا کردن این ضرب ها ، از موسیقی سابق‌الذکر جز اندکی باقی نمی ماند. با نگاهی به سیر پیدایش و رشد تکامل موسیقی باب کشورهای کهن ، این چنین استنباط می شود که این پدیده برای نخستین بار از خاورمیانه [3] نشأت گرفته و تاریخ مراوده‌ی هنری کشورهای باستانی بسان هند، یونان ، و پافشاری‌کننده با سرزمین ایران از خصوصیات هنری ، شهرنشینی قدیم باب این خصوص سخن می راند . موسیقی در کشورها و شهرنشینی های کهن به سمت گونه‌های مختلف برای بیان احساس درونی ، مذهبی و روحانی ، رزمی و همچنین باب شکل آداب و رسوم [4]  کم و بیش به چشم می خورد و دایره در این مسیر در همه‌ی این گونه ها به نوعی حضور داشته است . حضوری که طبق شواهد ریشه‌آی عمیق در تاریخ فرهنگ بشری دارد .

لغت «‌دف » از کلمه عبری «تف» که به معنای زدن و کوبیدن است مشتق گشته است.[5]

این لفظ به زبان سومری « دوب»(Dub) ادا می شود و از این زبان وارد اکدی شده «‌دوپو»(‌ Duppu) یا « توپو»( Tuppu) گردیده و از این لسان ها وارد آرامی گشته «‌دوپ » (‌ Dup) شده و بعدها در لسان عربی به «دف» ( Doff) و « دف »(Daff)‌تبدیل گشته است .

 

دایره و ساختمان آن

نیز کوه طور که گذشته بدیهی است دایره در اکثر کشورهای جهان از دیرباز تحت نام ها وطرق نواختن مختلف معمول و متداول بوده است . باب آغاز مختصراً به بعضی از انواع دف [6] که امروزه در مناطق مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد، اشاره می کنیم :

 دف عربی که از یک  نوار نازک چوبی و حلقوی به سمت پهنا 5/22 سانتیمتر اسم می شود که روی آن پوست کشیده و در درازا دیواره‌ی چوبی آن شکاف هایی ایجاد شده است که باب آن چند جفت سنج فلزی نصب شده است که ثانیه را اصطلاحاً« رق » می‌نامند.. البته در بعضی از کشورهای عربی ، مانند بحرین ، دایره مورد استفاده ، بزرگ تر و فاقد سنجه می باشد که به ثانیه « بندیر» می گویند. نوع دیگر دف باب این منطقه‌ها «مزهر» نام دارد که فاقطد حلقه می باشد .

اجزاء دف به سمت صورت زیر می باشد :

1-  کمانه :

 کمانه متشکل از حلقه‌ای چوبی ( اغلب از جنس چوب افرا) به سمت عرض 6 حرف 8 سانتیمتر و قطر دایره‌ای حدود 50 تا 70 سانتیمتر می باشد .ضخامت چوب در یک طرف کمانه که محل التصاق گل میخها به آن می باشد 5/1 سانتیمتر و باب سوی دیگر ، پس از انجام ادا « پخ کردن » به حدود 2 تا 3 میلی متر می رسد . چرا که باب غیر اینصورت صدای کناره در هنگام نوازندگی خراب و کر خواهد شد .

 نکته‌ی قابل ذکر باب ساخت کمانه ، رعایت گردی کامل دهانه می باشد و تنها در این حال است که آوا در تمامی نقاط کناره‌ی پوست ، همخوانی دارد .

 چوب کمانه قبل از بشره انداختن باید کاملاً‌خشک شده باشد . برای به عمل آوردن یا خشکانیدن تیر دو راه وجود دارد . یکی صنعتی با استعمال از وسایل و روش های مصنوعی ودیگر به سمت صورت طبیعی و در هوای آزاد‌، چوب هایی که برای اسم ابزار موسیقی و به خصوص دف به کار می رود باید حتماً بطور طبیعی خشک گردند و  در اصطلاح « سایه اسم » و یا «‌سایه خشک »[7]شوند .

 خشکانیدن چوب باب هوای آزاد و خشک و با آیین صحیح معمولاً یک حرف سه ماه وقت می گیرد . پشت از این زمان چوب باید در حدود 12 الی 15 درصد تری داشته باشد اما هرگز نباید این میزان به سمت 20 درصد برسد همان طور که گفته شد تیر مناسبت استفاده در ساختن ساز باید به روش طبیعی ( و نه به روش کارخانه‌ای و مصنوعی ) سال ها بماند تا رطوبت ثانیه به سمت میزان نیم و یک درصد برسد و نه بیشتر در غیر اینصورت امکان پیچیدن تولی اتیان چوب بعد از خشک شدن کامل آن زیاد است.

البته گاهی برای به عمل آوردن تیر جانب ساختن دف و سازهای دیگر بعضی اعمال شیمیایی برروی آن انجام می گیرد که در مهیا نمودن ثانیه به گونه‌ی دلخواه صانع نقش مهم واساسی را داراست .

 برش مناس تیر دف نیز از متد خاصی پیروی می کند و شرط مهم وصل کردن دو انتهای کمانه این است که دو تارک چوب در بازهم نرود بلکه به طور « فارس بر» دارای تماس حرف یکدیگر قرار گیرند. همچنین چوب کمانه پس از ساخت باید مستحکم و به دور از هرگونه ترک ویا خلل و فرجی باشد و پیش از پوست انداختن روی ثانیه باید ، دیواره‌ی بیروین را به وسیلهی سمباده‌ی نرم کاملاً صاف و تمیز نمود .

 برروی لبه‌ی پشتی کمانه یک فرورفتگی باب چوب وجود دارد که جایگاه قرار گیری اصبع شست دست چپ می باشد این محل را اصطلاحاً « شستی » می گویند شستی اغلب به صورت یک منحنی کوچک دیده می شود .

 انواع کمانه:

الف – یک کمه:

این نوع کمانه از یک لایه چوب به قطر 1 سانتیمتر تشکیل شده است که ابتدا و انتهای ثانیه به آیین خاصی به یکدیگر متصل می‌گردند. این روش باب ساختن کمانه نظر به فنی وجود داشتن ساخت  و دقت فراوانی که...



منابع الهام هنرهای آرنوو سرآغاز طراحی قرن بیستم


» :: منبع‌ها الهام هنرهای آرنوو سرآغاز طراحی قرن بیستم

 

اکثر به تماشا می رسد که تغییر قرن موجب درونگری می شود. با آخر یافتن یک سده و شروع سدة جدید نویسندگان و هنرمندان خرد سنتی را به تشخیص می کشند و به دنبال امکانات قید ای برای تغییر اوضاع فرهنگ بشری می روند.

بنابراین هنر نو که در میان تاخت جنبة «هنر به خاطر هنر» و زیبایی شناسی کارکردی به سمت دامه افتاده بود ترکیبی غریب از هنر، تصنع و کارآیی را به نمایش گذاشت . مانند اکثر چیزهایی که اصرار بر تماماً ابتکاری بودن دارند، نتوانست به باز تعبیر پیش بپردازد: نگاه به هنر شرق اشعه تازه‌یی به طراحی اروپایی افکنده بود و هنر روکوکو تا اندازه‌یی باب این حیطه به استقراض گرفته می‌شد، دست نوشته های تذهیب شدة سلتی Celtic به خاطر یگانگی در طراحی و دوردستی رمانتیک ارج تحسین می شدند.

از میان طراحان «هنر نو» ، حسن پرستان تجرید خط منحنی ها و گل و برگ را به صورت آسایشی بازیگوشانه و معمولاً کارکردی از شکل قراردادی مورد استعمال قرار می دادند. با بود این و علی رغم هدف های انقلابی ادعایی، گاهی اوقات میان علایق سبک و احمقانة طبقة اسم اسیر می شدند. در حقیقت الگو های «هنر نو» سطح ساختارها را به همان پیمانه مبهم می ساختن که تزئینات بیمارگونة ویکتوریایی چنین کرده بودند.

با آغاز سدة نوزدهم میلادی و تحولات پویایی که در این قرن از لحاظ علمی،‌سیاسی،‌صنعتی و فرهنگی باب اروپا رخ نمود، بسیاری از هنرمندان پیشرو، آکادمیسم حاکم بر فضای هنری اروپا را که متکی بر سنن و ویژگیهای دیرپای کلاسیک (یونانی رومی) بود، برازنده با این تحولات ندانسته و تلاش کردند حرف برای رهایی از این بن بست راهکارهای تازه ای تدبیر بیندیشند.

مسلماً رهایی از یک سنت دیرپای فرهنگی که حرف عمیق ترین لایه های ذهن اروپاییان ریشه دوانیده و هنر را بازتابی از روایت عینی طبیعت در شکل تصویر می پنداشتند، حرکت آسان ای نبود. ولی با اهتمام فراگیر هنرمندان خلاق و پیشرو و ایمان به پیمان نانوشته ای که جملگی ضرورتش را احساس می کردند، امری اجتناب ناپذیر می نمود. یکی از راههای مقابله با آکادمیسم مختصر اروپایی، رویکرد به سمت جهان بینی و اندیشه تصویری دیگر فرهنگ ها بود. این رویکرد در سه شکل عینیت یافت:

- تأثیرپذیری از فرهنگ تصویری ژاپن (Japonisme)

- شرق گرایی orientalism

- تدقیق به فرهنگ های بومی و اقلیمی Primitivism

سدة نوزدهم میلادی، سدة انقلابات، تحولات و باب عین حال بحران هایی است که آفاق بینی و دنیای مدرنیسم را رقم زد. اگر چه این دگرگونیها اکثر باب غرب و به ویژه اروپا شکل پذیرفت، لیکن تمام یک از دیگر فرهنگ های جهانی، در شکل دهی و ساماندهی ثانیه بی تأثیر نبوده و نهایتاً سهم و پرتره خویش را در آن ایفا کرده اند. مقاله مهدی حسینی

سهم فرهنگ های شرقی : هند، چین و خصوصاً ژاپن نیز در شکل دهی عینی آثار هنرمندان سدة نوزدهم بسیار چشم گیر و دارا اهمیت است.

در حقیقت هنر نوین بری توجه به دیگر دائره‌المعارف ها اصولاً نمی توانست تکوین پذیرد.

Japonisme کلمه ای است که باب اغلب اثر های مربوط به هنر نوین مکرر به چشم می خورد و آنچه مسلم است در روند شکل گیری مدرنیسم تأثیری به سزا داشته است.

ماده فرهنگ چینی ژاپنی

- هنر ژاپن

میراث مشرق زمین به خصوص چین به دستور بارزی در تاریخ فرهنگ ژاپنی بازتاب یافته است. تمدنی که بیش از هر تمدن دیگر،‌در تکوین خلق و خوی، ذوق ادبی و هنری،‌نحوة تلقی از آیین بودا در ژاپن ایز گذاشت، شهرنشینی چین است. در حدود قرن هفتم، تمام گنجینه های گرانبهای این تمدن،‌اعم از رسم الخط، هنر، آداب ، جاده فرزانگی که باب آیین کنفوسیوس متبلور شده بود،‌آیین بودا، چه فرقه بودایی سرزمین پاک (آمی تابا) یعنی زن، چه فرقه های دیگر، یعنی در اصل آثار اندیشه هنری که از صافی خرد چینی گذشته بود، تصوف شاعرانة مکتب تائو، و ارمغانهای هنری،‌بخصوص نقاشی و دید اسرارآمیز چینی ها از شگفتیهای طبیعت،‌در ژاپن حضور داشت.

ژاپن شیفته و خاطرخواه تمدن چین حیات به طوریکه آنچه از آن دیار می آمد، بی چون و چرا پذیرفته می شد. حتی مواد و اسلوبهای مورد استعمال هنرمندان اغلب چینی بودند، مضمونها ریشه چینی داشتند» ما بااین اوصاف، خصوصیاتی در فرهنگ ژاپنی میتوان یافت که نتیجة واکنش آگاهانة آنها باب برابر تأثیرات خارجی و برخه گیری از سنتهای بومی است. باب حقیقت سبب اصلی شگفتی ژاپن به سمت چین ، شباهت جوهری نگاه این تاخت قوم به عالم وجود بود.

تمام دو قومی و غایت عملی بودند و به سمت معقولات و کلیات و مباحثات صرفاً عقلی اقبالی نشان نمی‌دادند، تمام دو به سمت موارد خاص و ملموس و وجه انضمامی امور و اشیا می پرداختند هر دو ذوقی به غایت شاعرانه و آمیخته با دید تصویری داشتند، و در نتیجه گرایشی طبیعی به بیان شاعرانه حضوری و حلات درونی و الهامات شهودی، نشان می دادند و از شیوة استدلالی و انتزاعی تفکر هندی پرهیز می کردند.»

اضافه بر همانندی های فکری، میان ساختهای اجتماعی این دو قوم نیز، وجوه مشترک بسیار بود. » همان “ باب واقع ژاپنی ها آنچه را که طی قرنها از هنر چینی به وام گرفتتند از آن خویش کردند و عناصری نیز حرف آن افزودند و بدین سان آنها توانستند دستاوردهای متمایز و ارزنده‌ای به جهانیان عرضه بدارند.


 روح تفکر ژاپنی

باب بررسی عصارة تفکر ژاپنی پی می بریم که «تفکر ژاپنی آمیخته با ذوق هنری است، و این تاخت را نمی توان از هم جدا کرد:‌هنر نیز پیمانه تفکربرانگیز است که تفکرسرشار از هنر، تفکر ژاپنی به سمت اعتباری سازی در تمام تجلیات زندگی آن قوم است: در شکل خانه آرایی، در آرایش فضای باغ، باب آداب چای، در شعر سرایی و گل آرایی.

آیین بودا در همة شئون زندگی ژاپنی اثر گذاشت، این آیین و بخصوص «طریقت زن» آن، قید حرف روحیه خویشتندار و نفوذناپذیر و بردبار ژاپنی عجین گشت، که جزیی جدانشدنی از خوی ژاپنی گردید. آیین زن نه فقط در شعر، که در مراسم چای خوری، نقاشی، پیکرتراشی، گل آرایی ، نمایش، معماری، بستان آرایی و همچنین باب فنون رزمی، مانند تیراندازی، کاراته،‌جودو شمشیربازی،‌جوجو تسو، یعنی همه فنونی که در رقم فضایل و تشریفات رزمی در آیین بوشیدو» یعنی آیین جوانمردی سامورایی بود، نفوذ کرد.»

«مقصد و غایت آیین زن، باب اصل اشراق و بیداری ناگهانی و دفعی» Sateri بود، که باب حالت بی ذهنی» Mushin به چینی Wu-hsin نتیجة مستقیم آن است: یعنی هماهنگی و سازگاری کامل حرف مبدأ آفاق ، یا به سمت عبارت دیگر،‌رستن و رهایی آدمی از تضادهای ناشی از پدیدارهای زندگی، یعنی مرگ و حیات، خیر و شر، بود وعدم. این اصل اساسی یعنی وارستگی، در همة تجلیات فرهنگی و هنری ژاپن، همچون واقعیتی اهل قبله و انکارناپذیر پذیرفته شد.»

ژاپنی ها دو اصلی را که دائره‌المعارف و هنر بر آنها مبتنی است، اراده معنوی» و دریافت آنچه موجب «اشراق» می شود، خواندند. این اساس اخیر، نیز حالت بی ذهنی ناشی از اشراق است که ژاپنی ها ثانیه را به پوشیده ناگفتنی هر اثر اصیل هنری تعبیر می کردند. از این رو هنرمند واقعی باب نظر آنها کسی است که بازهم به آهنگ معنوی چیزها پی ببرد، و هم به راز امور . آنجا که لمعه اشراق بتابد، نیروی آفرینندگی رها می شود و آنجا که این نیرو عاطفه شود، راز مه آلود و نفوذناپذیر که همانا آهنگ معنوی چیزهاست، متجلی می شود.

ژاپنی ها به سبب اینکه متمایل به سمت استعارات ملموس و طبیعی بوده اند، بیشتر باب طب کشف احوال ذوقی هستند، تا شکفتن مفاهیم کلی، آنچنانکه در این نمونه می بینند عبارت بودایی از موقعی که خود بودا شده ام زمانی ابدی سپری شده است» به سمت این جمله تبدیل شده است: « از دید رودی که این چنین دور می جدول و دور می نماید، می توانیم به سرچشمة پایان ناپذیرش راه یابیم.» «ژاپنی، برخلاف هندی که جهانی به انبوهی جنگل می پروراند، اسم سادگی است؛ همان سادگی ای که در معماری، نقاشی و زلف ژاپنی هم می یابیم. وجودفضاهای تهی در معماری و سکوت باب گفتگو، نمایانگر همین صفت است.»

طبیعت ژاپنی

ژاپنی ها همچون چینیان شیفتة طبیعت اند، ولی رویکرد هنری ارج به طبیعت حرف احساساتیگری آمیخته است.» [آنان] ، “طبیعت را معبود خویش می دانستند و مانند چینی باب برابر زمزمة باد،‌جنبش نیزاران،‌آبشارهای نقره فام و راز پنهان باب شگفتیهای طبیعت،‌به حیرت می‌آمدند. آثار این حرت باب نقاشی «ژاپنی» به خوبی پدیدار است. ولی به این وجه،‌صفتی دیگر نیز افزوده می شود، که صرفاً ژاپنی است و ثانیه بازهم پرورش آثار طبیعت، به مقیاس کوچکتر و مینیاتوری است.« از آنجمله شیوة آرایش باغهای ژاپنی است.

تعشق به طبیعت ، دوست با توجهی است که ژاپنی ها به چیزهای ظریف داشته اند، و این عشق مرتبط با ارجی است که این قوم برای پدیده های طبیعت قائل می شده است. زبان ژاپنی گویا تنها زبانی است که به اشیاء و امور عنوان و منصب می دهد:‌فی المثل پیشوند «او» را ژاپنی ها ضمیمه نام اشیاء می کنند، بسان اوچا ocha ، که منصب احترام آمیزی است که به سمت «چایی» تعلق می گیرد.

«اقبال به طبیعت نزد ژاپنی ها و چینی ها ،‌بسته به نگان و تماشا این جهانی این ارحام است، و این وجهه نظر، فی المثل سبب شد که ژاپنی بر خلاف هندی که فطرتاً صفت ریاضت‌کش است، خصایص طبیعی انسان را بپذیرد، بدان حد که ژاپنی عزب اعقاب آسیایی است، که بیشتر آداب ریاضت آمیز آیین بودا را رها کرده است و هرگاه تضادی میان منهیات و محرمات دینی و تکالیف اجتماعی نمایان می شد ژاپنی به آسانی منهیات را فدای تکالیف اجتماعی می کرد، توضیح اینکه، بستگی اجتماعی و قومی و خونی و فامیلی باب ژاپن، اهمیت بسزایی داشته و دارد و هنوز بازهم منشأ ایز است.

«کشمکش میان آفاق گرایی و اعقاب انگاری، به ویژه بی اعتنایی ژاپنی، به تفکر انتزاعی، همواره در سیر تاریخ ژاپن، دوشادوش بازهم وجود داشته است. توجه بیش از کرانه ژاپنی به روابط اجتماعی، که بر مبنای خویشاوندی امین بود، و بی اعتنایی آنها به شرعیات کلی که از مختصات یک دین جهانی است، و نیز اختر به موارد خاص و ملموسات، موجب شد که تفکر به جز در حوزه های بودایی، چندان رشدی نکند، ولی هنر بشکفد، و همین هنر به انگیزه فیضی که از آیین بودا می برد، جنبه عرفانی بازهم بیابد.»

عالم هنر ژاپنی

«هنرهای ژاپنی ، یکی از هنرهای بزرگ مشرق زمین است، که با هنر هند و چین پیوستگی دارد، بی آنکه از استمرار و پیوستگی سبکهای هنرهای هندی برخوردار باشد، و یا از نوع‌به‌نوع گستردة هنرهای چینی.»

«نقاشان ژاپنی معمولاً محقق نیستند» بلکه هنرمندان حرفه ای و صنعتگری اند، که موضوع نقاشهای آنها از زندگی پیرامونشان، و یا از حماسه ها و قصص سنت قومی‌شان مایه گرفته است. آنها محصول مذهب آنیمیسم یعنی شینتو هستند،‌احترام خاصی به «زیبایی» و «گذشته» از خود آرم می دهند، و این مسأله را میتوان از وقتی دریافت که میراث هنری آنها، این دو سوژه محاکات و ابداع را حفظ کرده است.» شینتو یا طریقت خدایان دینی است که « بر عشق به طبیعت، اعقاب و مخصوصاً خاندان حاکم، در مقام اعقاب بلافصل خدایان استواری بود.»

در جایی که نقاشی یک آدم دوستدار محقق چینی ، مبین فکر است تا احساس، نقاشی یک نفر نقاش ژاپنی ،‌در درجة آغاز و قبل از همه،‌چشم خود را به سمت خود معطوف می سازد.» صناعت ژاپنی سنت به هنر چینی واقع نماتر است، و علاقه چهره‌نگار ژاپنی به اشیاء انضمامی و جزیی بیش از نقاشی چینی است. آنچه در هنر چینی متفکرانه ، فراخ و خاموش به سمت نظر می آید، در هنر ژاپنی خصلتی صوری، تزئینی و تصنعی به خود می گیرد.» برخی از رد ژاپنی در عرصة تزئین بی بدیل اند ولی توانمندی معنوی به ندرت رخ می نماید.

ژاپنی ها ثابت کرده اند که در تقلید و پیشه سرآمد دیگران هستند لیک در این چیره دستی غالباً هنر تا روی صناعت پایین می آید و خلاقیت فردی هنرمند به اعمال کردن تغییری مختصر در قوالب مکتبی محدود می شود.

«... در سدة هشتم میلادی، سبک نقاشی خاصی در ژاپن بروز یافت که خاص هنر ژاپنی است، این نقاشیها «یاماتویی» نامیده می شوند. مضمون این نوع نقاشیها در ابتدا مباحث مذهبی حیات ولی بتدریج به سمت چهره پردازی (پرتره) گرایش یافت. این نقاشیها که به صورت طوماری افقی کار می شوند، همراه با متنی بود و صحنه هایی از موضوعات اجتماعی و درباری و اعیان را همراه با نوشته نمایش می داد. یکی از معروفترین رد این سبک نقاشی را میتوان در کتاب «داستانهای گنجی» یافت. در این نقاشیها سطح کف به سمت شکل اریب رسم شده و از ترسیم سقف صرفنظر می شود.» یعنی باب واقع دارای فضایی یا چشم انداز بالا و نوعی عمق نمایی ویژه دارد، که چهره ها تمایز چندانی از یکدیگر ندارند» بطوریکه رخ پیکره ها بسیار شبیه به هم است.

« سطح‌ها معمولاً به سمت صورت یکدست و تخت رنگ آمیزی می شود و فاقد سایه مشعشع است»

« در تمام این نقاشیها جلوه های دو بعدی را عیان می ساخت.» از دیگر ویژگیهای این دوران قدرت گرفتن زنان در جامعه ژاپنی بود که در ذوق و سلیقه هنری ثانیه زمان تأثیری بااهمیت داشت.

گرایش به سمت رمز و تمثیل و عناصری از ؟؟ بودایی با خدایان ترسناک نیز در این اوقات باب هنرها رخ نمود.

« نکته بسیار اساسی دربارة نقاشی طوماری ژاپنی به سبک یاماتویی، مضامین آیینی و اساطیری ثانیه است. از تمام داستان راهبان بودایی، که منشأ کرامات و معجزات شگفت انگیزند. این نقاشی از زن چیینی برخه مند است، و آداب آن را استمرار می بخشد، و بدعتهایی محلی و قوم انگارانه را بر ثانیه می افزاید، یا پالایش و تصفیه و ادیت می کند.»

اواخر سدة دوازدهم میلادی،‌یک دولت نظامی جدید با حمایت جنگاوران سامورایی توان را به سمت دست گرفت. بازتاب این تحول اجتماعی و سیاسی در عرصة نقاشی و مجسمه سازی به صورت نوعی واقع گرایی مردسالانه بروز کرد.

در همین احوال آموزه های عرفانی بودایی یا زن از چین دوران سونگ به ژاپن راه یافت. اندیشة زن برهنه و اخلاق ژاپنی تأثیری قوی گذاشت، به سمت سنخ ای که طی سده های دوازدهم تا چهاردهم میلادی گرایش واقع گرایانه ای باب رد پیکرتراشی و نقاشی ژاپنی به چشم می خورد. در این نقاشی به منظره سازی و نمایش عوامل طبیعی و اجزاء هستی اداشده می شد و از رنگ به میزان محدودی استفاده می شد.

در حقیقت می استطاعت گفت که امراء نیرومندترین موجی بود که از سوی چین به حرکت درآمد و به ژاپن رسید و آژانس اصلی رونق هنرها در دورة پرآشوب آن زمان به سمت شمار می رود.

باب این زمان بود که نوعی نقاشی مرکبی مبتنی بر کیفیت مکاشفه ای و متفکرانه زن بروز کرد. پیدایی رسم چای خواران نیز مربوط به همین زمان بود که امکان بیشتری برای تولید آثار هنری برای اشرافیت آماده آورد.

آیین چایخوری و مذهب ذن

رخنه آیین ذن، از مرزهای هن و نقاشی بسی فراتر رفت،‌و در دورة آشیکاگا به پیدایی «آیی چایخوری» کمک کرد. این آداب استثنایی، دریچة نویی برای ابداع آثار هنری، از سوی هنرمندان ژاپنی گشود، و در اندک زمانی به سمت اداره اجتماعی بزرگی، در اختیار طبقة اشراف تبدیل شد. در باغهای اطوارانگارانة این دوره، چایخانه های مخصوص ساخته شدند.

چایخانه های بسیار کوچ کبرای اجرای آیین چایخوری چنان طراحی شده بودند، که سادگی در هر زاویه اش احساس می شد. حتی نمای بیرونش را طوری طراحی کرده بودند، که حرف فضای طبیعی بستان جور در می آید. غالباً یک راه سنگفرش از میان قندیلهای خزة پوشیدة سنگی می گذشت، و به دری می رسید که در آنجا میهمانان پشت از شستن دستهایشان،‌در یک چشمه طبیعی،‌از درگاهی کوتاهی داخل می شدند. باب آنجا میزبان و گروه چهارنفرة میهمانان، باب فضایی آکنده از سادگی بی پیرایه کنار هم می نشستند. این بیت که اندازه اش برای ایجاد احساس صمیمیت درخور بود، شکلی چهارگوشه داشت، و تنها شکستگی اش «شاه نشینی» بود، که یک نقاشی با سبک آزاد و تکرنگی ذن و شایدیک گل آذین مصنوعی در خویش داشت.

رسم چای نوشی در چنین محیطی، آلبوم ای از حالات و موضوعات را حرف همة حاضران تحمیل می کرد. نهایت کوشش به عمل می آمد، تا از ابراز کوچکترین اختلافی که ممکن بود، این رسم کاملاً پیش بینی شده را بر هم زند، جلوگیری شود. چایخانه جایگاه بحثهای حکمی و اساطیری و سرودن اشعار و عرضة تصویر و رد نقاشی و هنرهای زیبا بود.

آداب چایی به سوی خودسازی و تزکیة نفس، از حالت رسمی به سمت چهره نوعی پرستش و عبادت درآمد. این عبادت تحت تأثیر استادان ارجمند الگو «سن ریکیو» رسماً به صورت مکاتب مختلفی درآمد، که آداب آنها هنوز هم مورد خواندن قرار می گیرد، و امروزه ژاپنی های سنتی آن را به سمت کار می بندند.

باب نظر ژاپنی ها که تحت تعلیمات حکمت و بیرق آیین چای خوری تربیت می شوند، و بار می آیند، کار هنری که باب گوشه دیوارخانه مجزا شده، بایسته اهمیت نوعی تجسم دینی است. این کار هنری که حرف قدرت خاصی خانه را پر کرده، و بیننده که در برابر آن زانو زده است، تجسم نوعی ستایش و بندگی می کند. در این احساس ژاپنیها در مقایسه حرف اقوام دیگر، بیشتر از خویش بیخود می شوند. حتی یک لیوان تیرة سفالی در آداب آیین چایی یک اثر هنری احساس برانگیز اسم می شود.

هر شیئی که... 

تجلی تعزیه در فیلم مسافران اثر بهرام بیضایی


» :: تجلی تعزیه باب فیلم مسافران اثر مریخ بیضایی

چکیده:

چهره مشخص رد بهرام بیضایی به عنوان نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس، محقق، کارگردان متاتروینی، تماشا فلسفی باب فضای تئاتر آیینی است. بدین معنا که بیضایی مفاهیم و فحوا های مورد نظر و اکثر امروزی خویش را با بهره گیری از قالب‌های تئاتر سنتی ایران بیان می کند. بیضایی خود می گوید که من در جستجوی زبانی هستم که از مینیاتورها، اساطیر و تهران ایرانی، تغزیه و تماشا (نمایش رو حوضی و انواع نمایش‌های میدانی) مکاشفه گرفته باشد. تمامی کار خلاق من حرف تاریخ ایران، حرف گذشته ایران و کاری که می توانیم در شرایط جدید پذیرش تاثیر فرهنگ و تهران غربی با این گذشته بکنیم، سر و کار دراد. بیضایی با مطالعاتی که در تماشاخانه مشرق زمین و نمایش در ایران با درایتی ستودنی از فواد اسطوره و تاریخ، حقیقت مورد نظر در اندیشه شرقی را استخراج می کند. وی می گوید «تا سرانجام یک روز تاتر به شکل تعزیه‌ای بر من ظاهر شد و مرا جادو کرد. من تا ثانیه روز نمایشی به این حد فریبنده ندیده بودم »

در این مقاله سعی بر ثانیه است حرف با توجه به اندیشه های بهرام بیضایی، بررسی فیلم مسافران وی، اداشده شود.


نگاه بیضایی باب مسافران، نگاه اسطوره‌ای است. اسطوره‌ها تفکرات انسان را درباره هستی و طبیعت روایت می کنند. نگرش آدم ها نسبت به خود، خدا و جهان از طریق اسطوره‌ها چهره می گیرد. اساطیر زبان گویای اوضاع اجتماعی هر آیین هستند. از سویی افسانه حرف دین یک بافت را تشکیل می دهند که چون تار و پود به هم پیوسته اند. تعزیه بازهم نوعی پردازش به سمت اسطوره است. پس اولین رگه های تجلی تعزیه در مسافران بیضایی از همینجا نمایان می شوند.

از سوی دیگر ساختار نمایش تعزیه براساس سمبول، تمثیل و نشانه است. فیلم مسافران هم یک اثر کاملاً سمبولیک است. برای مشعشع صیرورت مطلب به تشریح برخی رمزها و نمادهای این فیلم می پردازیم.

- آینه: نماد هر چیز پاک ایرانی. صافی، نور، صداقت. نماد یک فرهنگ. نماد ارزشهای فرهنگی ایرانی. استعاره تجلی است که از خویش نوری ندارد، بلکه نور آزاد را قید اسم می تاباند. نماد زایش و تکرار است. در این فیلم خانم ارجمند نگران آینه است.

- دریا: استعاره «وجود» است. وجود آزاد دریا موج بر می دارد و از آسمان هفتم حرف زمین آغاز می رسد. شاید دریا در این فیلم بروز نا خودآگاهی، ناشناخته و شاید مرگ است و دهکده باب فواد طبیعت، نمودار زندگی اجتماعی است.

در اساطیر ارحام گوناگون، ماء شالوده تمام جهان، جوهر گیاهان، اکسیرابدیت و مایه عمر دراز و نیروی آفریننده و اصل همه درمان هاست. در اساطیر ایران آناهیتا (ناهید) ایزد بانوی آب است و سرچشمه آب های روی زمین و منبع تمام باروری هاست. آب به سمت معناهای جوراجور همچون عزت، قدرت، عطا، رحمت، جاه و منزلت بکار رفته است. آب مظهر پاکی است و به چهره نمادین در تعزیه، تذکره بین دو طرف خیر و شر برسر پاکی است.

- آسمان: استعاره «روح» است، وجود آسمانی انسان. کره نورانی دور کرانه‌ای است که اریکه خداوند محسوب می شود. زندانی است که اهریمن در ان افتاده است. آسمان جز اولین کسانی است که در نبرد اهورامزدا و ا هریمن به یاری اهورا می شتابد.

- زمین: زامیاد در اوستا (زم یزت) و در پهلوی (زام یزد) به معنی ایزد زمین است و نام ایزدی است که غالباً از او حرف صفت نیک کنش یاد می شود. زمین رمز «جسم» است جسم در مقابل جان و زمین در برابر سپهر قرار دارد. زمین چون مادری مادینه است که می تواند بذر گیاهان را در خویش بپرورد و گیاه را در روی زمین نمایان سازد. زن نیز نماد زایش است. زمین وزن به سمت عنوان عوامل زایش در فیلم مسافران با تاکید فراوان نشان داده می شوند. اعتقاد به مادر بودن و غم خوار بودن زمین و یا خاک باب نمایش تعزیه به سمت وضوح به کار رفته است.

عباس:

زمین کربلا خوش کربلایی        عجب ضیف نواز و بی وفایی

نزمین کربلا مادر ندارم           سرم را روی زانویش گذارم

زمین کربلا حرف مادری کن          سرم را روی خاکت می گذارم

- جنگل: رمز «هیولی» است. تعین ندارد و خیمره تاریک وجود به سمت آمار می آید. بی وفا و بی حیا و مظهر آشوب ازلی است. جنگل چهره مثبتی بازهم دارد. چنان که انبوه اسمای خداوند را به «جنگل الهیت» تشبیه کرده اند. جنگل تکثر درخت است و درخت هم تمثیل انسان است.

- آتش: آتش عنصری است که کیفیت مینوی و آسمانی دارد. آتش محمل روشنایی و گرما و مبنای حرکت تلقی می شود. آتش اساساً  عنصری است برای تعیین پاکان یعنی کسانی که می توانند به ملکوت آفریدگار جاده یابند. در نمایش تعزیه آتزش به شکل پاک کننده و تطهیر کننده آمده است، آتش گاهی به معنای آتش اندر انسان هاست. باب تعزیه بیشتر به معنی سوزش دل است که از جدایی و دوری حکایت دارد. باب فیلم مسافران، آذر به خصوص در صحنه تصادف، هم به معنی ظاهری ثانیه و هم به سمت معنای آنچه در تعزیه به کار می رود، استفاده شده است.

- خورشید: باب اوستا هورخشیت به معنی خور درخشان نام کره آسمانی مشهور و به نام ایزدی است. خورشید در اوستا با صفت های جاودانگی، رایومند (شکوهمند) آمده است. در تعزیه از روشنایی و درخشش بسیار یاد شده است. باب مسافران، ما مفاهیم جاودانگی، نور، خورشید را به کوه طور برجسته شاهد هستیم.

در ادامه، بایست به نظر می رسد حرف به ذکر چند مورد از تجلی رسوم و آداب آئینی در تعزیه استعاره شود. چرا که از این موردها باب بخش های مختلف فیلم مسافران استعمال شده است که خود تاکیدی است بر تاثیر بیضایی از نمایش سنتی ایرانی یعنی تعزیه.

- سوگواری و عزاداری: مردمان ایران باب دوران اساطیری برای عزیزان و خدایان خویش که در اثر عوامل طبیعی از بین رفته اند، گریسته اند و آداب سوگواری به پا کرده اند. جامه نیکی کردن که...