فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

دانلود مقاله و تحقیق مفاهیم در هنر


» :: دانلود مقاله و تحقیق مفهوم‌ها باب هنر

عنوان مقاله: مفاهیم در هنر
قالب فایل: WORD
تعداد صفحات: 11 صفحه

* در این نوشته 40 مفهوم باب هنر مورد بررسی قرار می گیرد. در بخشی از ابتدای مقاله چنین می خوانیم:

1 – پیشوا المتالهین با ابطال فلسفه بار کلی اصالت ماهیت بر وجود را ابطال می کند حرف این اصل شناخت بودن واسطه که هوسرا در پدیدارشناسی و انیشتن در کشف شهودی قوانین کپلری بدان فواد بسته اند جز ممکن می باشند بنابراین پذیرفتن اصالت اعیان بر مفاهیم ماهوی رسم دادن هنر در چهارچوب های گذشته و همیشگی خواهد بود اگر و عزب معنای اصالت آبستنی بر تقدم حضور باشد نه ارزش ظهور.

2 – نقض برهان علیت بوسیله مکانیک کوانتومی ازاصل حرف اصل لوشاتلیه که مفهوم انتخاب را باب سیستمک های تعادلی تعریف می کند انطباق حقیقی دارد بنابراین می توان انتخاب مطلق را باب واکنش های ذهنی اعمال کرد چنانچه هیچ جبری در تشخیص خرد و انتخاب آن وجود ندارد بر این اساس نقد هنری که تاکید بر ویژگی همگان منحصر به سمت فرد داشته باشد ابطال می شود.

3 – مفهوم پرتو واحد در الهیات نوافلاطونی فلوکین دقیقاً با صفت تجلی نور فلسفه انطباق دارد چنانچه روم جهانی اسپینوزا را قانون کپلر دقیقاً برابری مفهومی آشکار باده آهسته بر این اساس هنر نیز یک ظرف تجلی است برای نو فلوکین یا قانون کپلر.

4 – مفهوم قطعیت چنانچه فیزیک کلاسیک آنرا اثبات باده کند در حوزه مکانیک کوانتوم توسط ریاضیات شرودنیکر کاملا نقض می شود ازاین‌رو ار با تصور اصل عدم قطعیت به جهان ارسطو الا حتی آفاق مثل افلاطون نگاه کنیم مفاهیم بنیادی ساختار ازاصل دچار تحول خواهند شد چنانچه معماری لامکانی نیز زائیده این استدلال باده باشد.

5 مفهوم زمان اگر انیشتن در معادله لورنتس وارد می آهسته و همینطور مفهوم مکان مفاهیم باطنی می باشد اما در حقانیت خویش هرگز مطلق محسوب نمی شوند بنابراین حرف اساس اصول الهیات کانت مفاهیم زمان و مکان مفاهیم پیشین محسوب می شوند پس باده استطاعت مدعی شد هیچ مفهومی مستقل از زمان وجود ندارد....

دانلود مقاله و تحقیق تأثیر مغولان بر تاریخ هنر اسلامی و اصول بکاررفته در هنر معماری ایران


» :: دانلود مقاله و تحقیق تأثیر مغولان بر تاریخ هنر اسلامی و اصول بکاررفته باب هنر معماری ایران
عنوان مقاله: تأثیر مغولان بر تاریخ هنر اسلامی و شرعیات بکاررفته در هنر معماری ایران
قالب فایل: WORD
تعداد صفحات: 31 صفحه

فهرست مطالب:

آغاز

هنر پیش از تاریخ

هنر در نخستین سالهای اسلام

کیمیاگران ایرانی و اکتشافات آنان پیرامون صبغه و رنگ سازی

نمونه ای ا خدمات ایرانیان در زمینه کاربرد صناعت نقاشی و خوشنویسی به اسلام

صناعت پوستر سازی از جنبه گرافیکی میانجیگری ایرانیان

هنر معماری ایران

هنر قالیبافی در ایران

نقوش

ابریقهای به رنگ برنز ایرانی و اسلامی

صناعت دوران آغازین اسلام باب ایران

مساجد با معماری کاملا ایرانی

خصوصیات پایدار هنر ایران و هنرمند ایرانی

رابطه دین و هنر باب برابر ایرانیان

هنرمندی های ایران در زمینه چوب

منابع و مآخذ


* مقدمه:
"ذوق سلیم، سلیقة لطیف، احساس خلاق، ادراک فعال، روح حساس، و عاطفة بارور را اگر به همراه زیبایی و زیباشناسی ذاتی باب یک جمله اجمال کنیم، جامع و مانعی می‌شود از هنر غنی و مجرد ایرانی، این تعریف شاید در نزد برخی از کارشناسان راه خلاف واقع وغلو را پیموده باشد اما در حقیقت اگر به خوبی مشاهده کنیم هر یک از این عوامل و ابزارهای معنوی و مادی را می‌توان در جزء جزء نقش و نگارهای ریز و ظریف دکوراتیوی که به منظور آذین و آرایش آثار هنری ایرانی بکار رفته‌اند در کالبدی جامع و فراگیر مظاهر هنری، به خوبی و به وضوح نمایان است، مشاهده نمود. به واقع ادراک صحیح صناعت خلاقة ایرانی بایسته تبیین همین مفاهیم مستتر در جوهر آثار خواهد بود. ذوق و خلاقیت هنری جوامع مختلف از سنن و آداب و بینش‌های فرهنگی و سوابق تاریخی و محیط طبیعی آن اقوام ریشه و الهام می‌گیرد و غالباً اتفاق می‌افتد که یک قوم به جهت تبهر و احاطه جانانه‌ای که باب زمینة یک یا چند رشتة خاص از هنرهای چندگانه (به ویژه هنرهای سنتی، دکوراتیووتزئینی) تبلور و نمود یافته است، رقابت و برابری دیگر اقوام در آن زمینه‌ها با ملت فوق الذکر کاری عبث و بیهوده خواهد بود. ار نخواهیم تمامی هنرهای، هشتگانة معاصر و دیگر مظاهر ذوقی ارحام مختلف را مورد بررسی قرار دهیم و اگر تنها در یک مورد کار تحقیق و تفحص در جریان پیدایش، رشد و بالندگی هنری خاص را پی گیری کنیم و آن زمینه لزوماً موضوعی باشد که عمومیت بیشتری دارد یعنی تقریباً نزد تمامی انباء بشری از گذشته‌های دور تاکنون جلوه گر ذوق و سلیقه زیبایی دوستی باشد؛ می‌توان هنرهای صنعتی و صنایع دستی را ذکر نمود. هنرها و صفاعاتی که در سرزمین کهن ایران به تکرار دوران و در طی سالیان طولانی که هم اکنون به یک چشم همزدنی می‌ماند، آنچنان راه کمال و ترقی را پیموده است که بی اغراق هم چنان بی رقیب بر پهنة این گونه از هنرهای ممالک گوناگون می‌درخشد و تجلی می‌کند. دلایل این شکوفایی و برق همیشگی را می‌توان علاوه حرف بالا بودن میزان مهارت و استادی و همین طور ویژگی‌های ذاتی و حس زیبایی دوستی ایرانی، طبع لطیف و روحانی هنرمند ایرانی ذکر نمود زمانی که استاد کار بنا به هنگام کارکردن بر روی قسمتی از بنا یا استادکاری که در گوشة خلوتی از یک مکان متبرک با صبر و تأنی مثال زدنی سرگرم نقش اندازی دیوار بوسیة گچ‌بری، آینه کاری، کاشی و... می‌باشد و زمانی که بهترین و زیباترین تجلی گاه‌های هنری دستی و معماری ایرانی عجین و همراه حرف بهترین و زیباترین حمایت‌کننده ذهنی و عاطفی از همین دین و آئین و مذهب یکتاپرستی‌اش باشد مسلم است که هر چه دارد چون جان در طبق اخلاص می‌گذارد. حرف نه تنها یک اثر زیبا و دل انگیز مادی بلکه اثری سرشار و آکنده از روح و جان الهی را خلق و ابداع نماید و نسل به نسل به جای اینکه به دین و مرامش در خدمت تعالی و ترقی او باشد او نیز در پیشرفت و گسترش آن به نوبة خود سهم و نقش ایفا می‌کند. در این میان علاقه و پیوند عاطفی که تمام آدم ایران با هنرها و میراث‌های هنری و فرهنگی خود برقرار نموده‌اند به حدی بوده که علاوه بر کمک به جریان رشد و تعالی هنرها، سبب ماندگاری آنها نیز شده است."

نمایش _ بازیگری


» :: نمایش _ بازیگری

مقدمه :

بدیهی است ، بازیگری انسانی ترین هنرهاست . از آن جهت که انیس جان ، کالبد ، پدیده ها و جهان پیرامون آدمی‌است ، به مکاشفه ای می‌ماند که جز با از میان جا به جا کردن موانع بازدارنده و آسیب دهنده حاضر در کار انسان نمایشگر ، امکان بروز نخواهد یافت .

بازیگری فن مقابله آدمی‌با خویش است و یافتن یا ایجاد بهانه ای برای توانایی نقش بر بازیگر .

چگونه ایفای پرتره کنم ؟

این پرسشی است که تمام بازیگر از خود در ابتدای کارش بر روی متن نمایشنامه و کاراکتری که قرار است بازی کند ، می‌پرسد و با استعمال از دانش علمی‌و تجربی خود سعی می‌کند که به ثانیه پاسخ دهد . باب حقیقت او برای شخصیت پردازی درست نیاز به دانش و تجربه تئائری دارد و باب این میان تئوریهای حاضر تئائر نقش ویژه‌ای را ایفا می‌کند . احتمالاً تئوری  از زمانیکه علم رو به پیشرفت گذاشته است اهمیت بیشتری پیدا کرده است و باب حقیقت هر تئوری چکیده تجربیات و آموخته های یک یا چند نسل از پیشینیان است ، پشت بایستی با تأمل و احترامی‌خاص حرف آنها برخورد کنیم . نکته دیگر اینکه ما بواسطه همین تئوریهاست که می‌توانیم به تجربیات جدید دست پیدا کنیم و همین تئوریها هستند که اندوخته علمی‌ما را تشکیل می‌دهند و گاهی دوران نیز با تدقیق به شرایط بایستی حذف و تعدیل شوند .

بارها و بارها از کارگردانم شنیدم که می‌گفت : بازیگر نباید نقش را بازی کند ، او ابزاری است باب خدمت نقش ، پشت بگذارید نقش شما را بازی کند . برای رسیدن به این نظریه و عمل کردن به سمت ثانیه دست به تجربه ای نو زدیم .

در این تجربه جدید برای رسیدن به شیوه اجرایی مورد نظر کارگران مجبور بودیم که بعضی از تئوری ها را به سمت شکلی تعدیل و یا حذف کنیم . این قضیه باب آغاز باعث بوجود آمدن اختلاف نظر بین اعضا گروه شد . زیرا تعداد ای حرف این عقیده بودند که ماحق نداریم در تئوریها ید ببریم و باید آنها را بطور کامل بپذیریم و بقیه عکس این تماشا را داشتند ولی کارگران برای آنها این سوژه را توضیح داد و گفت : که قصد ضمیر اول شخص جمع نادیده گرفتن و زیر پا گذاشتن اصول نیست و مـا فقط می‌خواهیم تجربه ای جدیدی را به انجام برسانیم.

این شیوه اجرایی که ما می‌خواستیم تجربه  کنیم و این نحوه بازی ستاندن از بازیگران برای خود بسیار جالب بود و با انگیزه بدست آوردن تجربه ای نو و گرانبها کار را آغاز کردیم . در این شیوه کارگردان متذکر می‌شود که ؛ برای جان بخشیدن به یک نقش و یک صحنه باید به اندازه کافی از قوه تخیل برخه مند باشید تا بتوانید مجذوب مشکلات و گرفتاریهای دنیای تخیلی پرتره بشوید و نه درگیر گرفتاریهای حقیقی واقعی دنیای بازیگری خودتان . اصل بازیگری باوراندن است .

باب این راستا ، استانیسلاوسکی بازهم به شاگردانش یاد داد که از « اگر افسون آمیز » استفاده کنند حرف در فکر کردن و ادا کردن به کلمات ، موفقیت اجرای کامل نقش را کسب کنند و شرایط فرضی‌پنداشته به همان مقدار « ار » واقعی شود ، در دنیای خیالی صحنه بازیگر به آن چیزی تبدیل می‌شود که نویسنده خواسته است . عاشق ، دوست ، دشمن ، والد ، بردار ، خواهر و . باید طوری عمل کرد که باب صورت حقیقی بودن مسئله رفتار می‌کردیم . به بند دیگر ، مدت هنرپیشگی توجهمان را معطوف مشکلات نقش کنیم طوری که اگر مشکلات خودمان بودند . عمل می‌کردیم و تمام نیروهایمان را صرف پیدا کردن راه اسم می‌کردیم . اگر نتوانیم این اطمینان را در خود ایجاد کنیم ، آرزو نداشته باشیم که تماشاچی این کار را بکند .

آلانازیمف (Alla Nazimova) ، بازیگر زن اوایل قرن بیستم که به سمت خاطر چگونگی برداشتش از شخصیتهای ایبسن معروفیت داشت ، می‌گفت : « آغاز ، اختتام و همیشه، یک بازیگر باید قوه تخیل داشته باشد ، بدون توانمندی تخیل بهتر است که یک واکسی باشد تا یک صناعت پیشه » .   

 

 

فصل اول



آثای نصرالله قادری عضو هیأت علمی‌دانشگاه هنر و عضو AICT است . او فارغ التحصیل سینما با گرایش کارگردانی و کارشناسی ارشد کارگردانی تماشاخانه است . از جمله آثار او می‌توان کتابها ذیل را آوازه برد:

وقت پیچاپیچ صفت ـ گلی برای هیوا ـ اسطوره لیلیث بمن دروغ بگو زخمه بر زخم الگو همیشه زندگی باب تماشاخانه هرا غم تعشق مؤخره بسوی دمشق زخم کهنه قبیله خود اسفنکس امراء ، مذهب ، نسل آینده باب آثار برگمن فریادها و نجواهای بنت ترسا حکایت باور نکردنی حامل شدن سنساره آناتومی‌ساختار درام.

وی همچنین کارهای زیادی را کارگردانی کرده است از آنجمله :

اسم شام قابیل فلق اسفنکس اسطوره لیلیث آخرین نوار کراپ بازی تابلو اختتام شاپرکها محرمانه یحیی هرا غم تعشق افسانه پدر حدیث آصف حمه خورده از حرف آنکه راست کردار بود آه ، مریم مقدس سنساره گاهی اوقات برای زنده ماندن باید اسم هنگامی‌که آسمان شکافت .

همچنین چند فیلم اسم به سمت نامهای : شیخ اشراق برادر ، برادر ـ نبض تراب سرخ و تجربیاتی در بازیگری تماشاخانه دارد مانند : بامها و زیر بامها آندروا فلق اسفنکس افسانه لیلیث آخرین نوار کراپ قابیل هدیه و یحیی او بیش از صدها مقاله ، نقد تحقیق و پژوهش در مجلات سینمایی ، ادبی و تئاتری به رشته تحریر درآورده است .

آقای قادری در تمامی‌کارهایش یک زمینه استوار با اشکال متفاوت ( از نظر موضوع ) در حال تکرار شدن است و ثانیه این است که این نویسنده معتقد است همه مردان اسم های بزرگی هستند که ریش و سبیل باب آورده اند و اسم زنان هستند و اگر مادر نباشد بچه ها سرگردان می‌شوند و منظر او به « زن» به سمت عنوان بهترین خلقت و اسطوره مادر زایشی است که ریشه در فرهنگ ایران زمین دارد . نکته بعدی اینکه همیشه باب کارهای او ماه اسم می‌درخشد و بر این نکته تأکید دارد، اسم یا باب صحنه قابل رؤیت است مثل هرا ، یا از آن صحبت می‌شود مثل بمن دروغ بگو ، مسئله اسم و نمایش آن در پهنه ریشه در اساطیر و افسانه های ایران دارد و همچنین تأثیری است که کامو بر آقای قادری دارد .

نکته سوم اینکه : چاه در نمایشنامه های فلسفی اش و چاه در نمایشنامه های صاحب تز اجتماعی اش و چاه باب نمایشنامه های سیاسی اش عنصر اصلی تفکرش سیاست است . او همه چیز را سیاسی مطرح می‌کند پشت باید به سمت سیاست زمان حال ، دقت کرد چون او معتقد است که اساساً هنری که به سمت زمان بشخصه پاسخ ندهد اصلاً به درد نمی‌خورد.

چهارمین نکته مورد اشاره در کارهای او مسئله « سکوت خدا » است . اینکه برای‌چه آفریدگار ساکت است و در برابر بی عدالتی ها هیچ کاری نمی‌کند . به عنوان مثال می‌توان دیالوگهایی از هرا و غم عشق اشاره کرد . منتقدین در نقد رد این نویسنده با نشانه شناسی او مشکل دارند . همچنین سردرگم می‌شوند که کسی که می‌تواند با زبان فاخر الگو هرا بنویسد برای‌چه باید نمایشنامه ای مثل پدر یا بمن افترا بگو را بنویسد.

حال بهتر است کمی‌به پس زمینه ذهنی ایشان استعاره کنم به سمت اینکه در ابتدا تحصیلات دینی داشته است و دین و مذهب شیعه مشخصاً پی رنگ ذهنی این نویسینده و کارگردان باشد و اینکه او کرد است ، کرد تبعیدی و چون رانده شده از سرا است دائماً باب پی بازگشت به خانه ام و مأوای خویش است و در قید دوران تبعید به دلیل شرایط سخت اقتصادی خانواده اب و مادر هر دو مجبور به کار بودند و او در دامنه مادر بزرگ پرورش یافته است و به یاد داشته باشید که اصل کرد عصیانگر و خروشنده است ولی او کردی است که تباری صوفی دارد پس آرامش صوفیه هم باب ذهنش هست ، لیک شیعه است ، پس ارادت خاصی به علی اصل ابیطالب ( ع ) و فرزندش حسین بن علی ( ع ) دارد .

از سوی دیگر او به سمت شدت تحت تأثیر آگوست استریندبرگ است جمع این تضادها جذاب است برای‌اینکه نه تنها در مصاحبه ها و مقالاتش به این موضوع اقرار می‌کند بلکه باب اجرا نمایشهایش هم عکس او را می‌گذارد و حتی از کارگردانهای دیگر بازهم می‌خواهد که این کار را بکنند ( کسان دیگری که می‌خواهند متن او را کارگردانی کنند ) .

او همچنین اسم پایین تأثیر برگمن و نیچه است ولی در شکل و ساختار نمایشنامه اندیشه ای را که استریندبرگ داشته پشت می‌کند .

نکته دیگر که در آثار او پیداست تأکید حرف گرفتن حق خویش با جنگیدن است و حرف اصل دیگر او بر سر مظلومیت زن است و اینکه همیشه مردان ، زنان را مورد ظلم قرار می‌دهند ، در آثار او همیشه به زن و حقوقش تجاوز می‌شود و این عمل توسط مردان چهره می‌گیرد و اکثراً گناه این ادا نیز گریبان یک بی اثم را می‌گیرد مثلاً در نمایشنامه زخم کهنه قبیله من! حسین خوان را متهم به سمت مجامعت می‌کنند در حالی که او نمی‌توانسته این عمل را مرتکب شود چرا که اصلاً آلت مردانگی خود را باب جنگی از دست داده است . از دیگر خصایص کارهای او اسطوره شکنی است ، درمثل در اصل افسانه اول حضرت عباس شهید می‌شود و بعد امام حسین ( ع ) ولی در جراحت کهنه قبیله من! ، این اتفاق بر عکس می‌افتد و یا اینکه در اسطوره لیلیث می‌بینیم که آباجی و برادر با هم ازدواج می‌کنند.

کار اخیر او که حرف صحنه بوده است ، گاهی دوران برای زنده ماندن باید مرد نام دارد که من هم در آن ایفای نقش کرده ام . او همچنان به کار تحقیق ، تدریس ، نویسندگی و کارگردانی مشغول است و برایش آرزوی موفقت دارم.


1 2 بسترهای نمایشنامه :

اولین سؤالهای که در خرد هر خواننده ای بعد از خواندن نمایشنامه جرقه می‌زند این است که این واقعه کجا اتفاق می‌افتد و باب چه مقعطع زمانی ؟ اشخاص این نمایشنامه سزا کجایند و وضعیت سیاسی محیط آنها چسان است ؟

من هم به عنوان بازیگری که رسم بود در این نمایشنامه ایفای پرتره کند بعد از خواندن نمایشنامه این علامتهای سؤال باب ذهنم پیدا شد و بعد از تحلیلهای وسیع و عمیق به جوابهای قانع کننده و صحیح ید یافتم . یکی از سؤالهای مهم این است که این واقعه کجا ائتلاف می‌افتد و باب چه مقطع زمانی ؟

وقایع نمایشنامه در زمین اتفاق می‌افتد ، بر روی همین کره خاکی ، نشانه آشکار جغرافیایی ندارد و این اصلاً مهم نیست ، چرا که این واقعه هر کجای دنیا می‌تواند اتفاق بیفتد . در آفریقا یا عربستان ؟، در اروپا یا آمریکا ، آسیا و یا در . این واقعه جهانی است ، باب تمام نقاط دنیا می‌بینیم جوامع انسانی را که حرف بازهم در گیرند ، همدیگر را می‌درند و براحتی از میان می‌برند . صفت ستم‌دیده و ظالم وجود دارد ، اسم و باطل هست و گاهی اوقات حق پایمان شده و آزار در ظاهر پیروز می‌شود و قدرت را باب دستان خود می‌گیرد . جهانی وجود داشتن واقعه نمایش ، آن را از داشتن مکان آشکار جغرافیایی صفت می‌کند و احتمال وقوعش را در همه جای این کره خاکی می‌دهد .

می‌تواند اینجا باب ( ایران ) اتفاق بیفتد یا در پاریس و مهم این است که زمین است یک ناکجا آباد ! البته نشانه هایی در نمایش جریده بود دارد که می‌توان با توجه به آنها حدس زد واقعه کجا و کی اتفاق می‌افتد و اما عمر کارگردانی این است که مکان مجهول باشد و تماشاگر خود دریافت کند که کجا و چاه مدت است.

زمان وقوع نمایش می‌تواند امروز باشد یا تمام روز دیگر . تمام آن که انسانی به خود شناسی برسد و حقیقت وجودی خویش را بیابد و دست به ستیز با قوانین خلاق انسان بزند . دوران وقوع این نمایش می‌تواند باشد ، شاید بتوان حرف : همیشگی است !

و اما موقعیت سیاسی نمایشنامه !

در نمایشنامه با توان مطلقی به سمت نام پپن روبرو می‌شویم که همه چیز و همه کس تحت سیطره قدرت اویند . پپن ارجمند دارای منطقی است که خود تعریفش می‌کند و خیر هیچ کس دیگری . مشاور ارشد او زنی است در ظاهر آکنده قدرت و بی رحم که به سمت نمایندگی او حکمرانی می‌کند و همه چیز را زیر نظر خویش می‌گیرد، قهرمانی الگو هاسیمک طغیان می‌کند اما به دلیل نداشتن هر نوع پشتوانه قوی میانجیگری سیستم و عاملینش از پا در می‌آید . سیاستی خشن و دیکتاتوری باعث بوجود آمدن محیطی اختناق کننده در نمایش می‌شود که به خوبی نیز قابل فهم است .

با توجه به تعاریفی که از مکان و زمان و موقعیت سیاسی نمایشنامه ارائه دادم فکر می‌کنم فرصت آن رسیده که وضعیت پهنه را تشریح کنم و صحنه نمایش یا بهتر بگویم دنیای نمایشی نمایش یک رینگ بوکس در نظر گرفته شد ، جایی که حریفان همدیگر را مشت زنی می‌کنند و آخرالامر یکی از آنها از دور خارج می‌شود و بازی و میدان را به سمت دیگری واگذار می‌کند . این رینگ بوکس می‌تواند باب خانه ما باشد یا میدان شهر ، می‌تواند در ایران باشد یا آفریقا یا هر جای دیگر.


1-3 تحلیل کلی نمایشنامه

حرف ای دست یابی به نتیجه ای بهتر و جامع تر این جدال را به سمت دو بخش تقسیم کرده ام:

الف : نکاتی در رابطه حرف تحلیل

ب : اشخاص نمایشنامه و معرفی آنها

الف : نکاتی قید در رابطه با تحلیل :

آن طور که آموخته ام منظور از تحلیل یک اثر نمایشی تجزیه و بررسی آن است در تحلیل به دنبال این هستیم که ایز از خودش چاه می‌خواهد ؟ تحلیل ، شناختن ، شکافتن ، و تجزیه و تحلیل کردن یک ایز بر پایه اصول صفت است ، حال

چگونه یک نمایشنامه را تحلیل می‌کنیم ؟

برای تحلیل یک اثر نمایشی باید شرعیات نمایشنامه را به خوبی بشناسیم . باب درام ضمیر اول شخص جمع با چهار جزء جدایی ناپذیر برابر می‌شویم 1 ) الگو ، 2 ) کاراکتر  ، 3 ) دیالوگ ، 4 ) حد (ایده) و وقتی وارد دنیای الگو می‌شویم تا آن را بهتر دریابیم حرف عناصری مثل ستیز ، بحران ، اوج، فرود و نتیجه تماس می‌کنیم . این مفاهیم در نمایشنامه های دیگرسان تفاوتهایی اساسی دارند . اما بهر اسم این عناصر در تمام اثر وجود دارند. دو نکته اساسی را در تحلیل نباید فراموش کرد : 1 ) پیدا کردن کاراکتر محوری ، 2 ) یافتن کاراکتر مخالف. تا وقتی این تاخت کنار هم بصورت عادی رسم می‌گیرند هیچ اتفاقی نمی‌افتد . درام زمانی شکل می‌گیرد که کاراکتر محوری قصد مخالفت با وضع موجود و رسیدن به سمت وضع موجود را داشته باشد و کاراکتر مخالف بر عکس او عمل کند یعنی با اسلوب موجود قید و با وضع موعود مخالف موافق و با وضع وعده‌داده‌شده مخالف باشد و این باعث بوجود آمدن ستیز می‌شود . ستیز باب نمایشنامه به دو شکل چهره می‌گیرد : الف: ستیز صوری ، که خویش به دو بخش تقسیم می‌شود یا مبتنی بر الگو است یا مبتنی حرف کاراکتر باشد. به سمت سه بهر تقسیم می‌شود : 1 ) آدم با آدم ، 2 ) انسان باخودش ، 3 )آدم با نیروهای خارجی . ستیز انسان با نیروهای خارجی هم خود به سه اقبال تقسیم می‌شود : 1 ) آدم حرف طبیعت ، 2 ) آدم با تقدیر ، 3 ) آدم با جامعه .

اسم نوع دیگر ستیز به سمت آوازه ستیز ماهوی است . این ستیز با ماهیت سروکار دارد و به چهار بخش تقسیم می‌شود : 1 ) ساکن ، 2 ) جهشی ، 3 ) تصاعدی، 4 ) قابل پیش بینی نکته بسیار مهمی‌که در ستیز به سمت دنبال آن هستیم این است که کاراکتر محوری حرف وضع موجود مخالف است و باب پی ایجاد وضع موعود است پس به سمت همین دلیل ابتدا کاراکتر دست به عمل می‌زند و در این بین باید سه اتفاق مهم برای کاراکتر محوری پیش آید :

1 باید وضع عادی زندگی او تبدیل به وضع دیگری شود. در نمایشنامه گاهی دوران برای زنده اقامت گزیدن باید مرد وضع عادی این است که همه تحت فرمان پپن و بازرسی ژاکلین و موافق دستورات آنها زندگی کنند و این وضع عادی با طغیان هاسمیک که به سمت خود شناسی رسیده است به وضعیتی دیگر تبدیل می‌شود پس تعادل قبلی بهم می‌ریزد و در طی شکل گیری درام مجدداً به تعادل قبلی بهم می‌رسید و باب طی شکل گیری درام مجدداً به تعادل می‌رسیم .

2 ـ سرنوشت کاراکتر محوری در ابتدا درام باید به بیم بیفتد در نمایشگاه « گاهی اوقات برای زنده ماندن باید اسم » سرنوشت هاسمیک شاعر پیشه است که به بیم می‌افتد.

3 ) از نیز ابتدای نمایشنامه باید یک بحران بوجود بیاید و گسترش پیدا کند و قید اسم هم در نمایشنامه ذکر شده بحران با طغیان هاسمیک و مخالفتهای ژانوس و دستورهای ژاکلین بوجود می‌آید و به سمت پیش می‌رود و انبساط می‌یابد.

چسان کاراکتر محوری و مختلف را می‌یابیم ؟

کاراکتر محوری دارای خصوصیاتی آشکار و آشکار است که حاوی :

1 ) با وضع حاضر مخالف است و در پی وضع وعده‌داده‌شده است .

2 ) بدون ظهور او درام پیش نمی‌رود.

3 ) الزاماً نباید مثبت باشد .

4 ) خصوصیات اخلاقی او تعیین کننده وضع نیست .

5 ) نمایش ، پیرامون او پیش می‌رود .

6 ) در یونان قدیم کاراکتر محوری بازیگر اصلی بود.

7 ) مسیر را در نمایشنامه بوجود می‌آورد.

8 ) نیروی محرکه نمایشنامه است .

9 ) تصمیم گیرنده است .

10 ) نام نمایشنامه آوازه یکی از خصایص اخلاقی اوست .

11 ) مبارزه او دلیل حقانیت او نیست .

12 ) الزاماً باید آدم باشد.

13 ) دامنه رشد و تحول کاراکتر محوری بسیار سریعتر از سایر کاراکترهاست .

حال به خصوصیات کاراکتر مخالف می‌پردازیم :

1 ) هر کاراکتری که مقابل اعمال کاراکتر محوری قرار می‌گیرد.

2 ) او قید وضع حاضر است و به دفاع از آن در مقابل کاراکتر محوری می‌پردازد .

3 ) باید در توان ، نیرو و  اراده همسان کاراکتر محوری باشد ، این همسنگی انگیزه بوجود آمدن ستیز می‌شود .

4) در ابتدا فقط دفاع می‌کند .

5) در انتها تاخت بازهم می‌کند .

6) او کاراکتر محوری را مجبور به سمت مبارزه می‌کند .

7 ) او برخلاف کاراکتر محوری که حتماً باید آدم باشد می‌تواند انسان ، طبیعت ، آداب و رسوم نظام اجتماعی ، سیستم اقتصادی و یا تقدیر باشد .

و بایست به ذکر است که در این نمایشنامه از نظر کارگردان درجات تحلیل بر 4 سنخ است :

1 ) تحلیلی که بازیگر به کارگردان ارائه می‌دهد.

2 ) تحلیلی که از توافق کارگردان و بازیگر بازده می‌شود .

3 ) تحلیلی که کارگردان باب اختیار بازیگر می‌گذارد .

4 ) تحلیل دراماتورژ ( که حتماً دراماتورژ- تحلیلی متافیزیکی باب اختیار ما قرار می‌دهد.)

اما جایگاه تحلیل نویسنده کجاست ؟

در جواب این سؤال کارگردان به ما می‌گوید که ایز هرگز از دید نویسنده تحلیل نمی‌شود برای‌اینکه او مایل است قید ادبیات اثرش ادا شود و این هیچ کمکی به ما در اجرای اثر نمی‌کند به همین دلیل است که تحلیل صفت و نویسنده را اساساً باید کنار گذاشت.

ب : اشخاص نمایشنامه و معرفی آنها :

هاسمیک     HASMIK    

ژاکلین         JAKLIN

ژانوس      JANUS

گوتما          GUTMA

ژولی                     JULY

آدلف           ADULF

شیوا           SHIVA

پپن            PEPAN

هاسمیک HASMIC

داستان بر سر قتل اوست، باب سه اپیزود. اومعشوقه ژانوس، همسنگر و آشنا ژاکلین است . او یکی از مهره های بازی پپن است که تارک به سمت طغیان بر می‌دارد . او شاعر پیشه است بیشتر دیالوگهایش آهنگین می‌باشد.

ژاکلین JAKLIN

ژاکلین ندیمه ، همسنگر و دوست هاسمیک ، معشوقه ژانوس و مشاور ارشد پپن و آمر اصل بازی است . دیالوگهای او از خواسته گاهی ادبی و گاهی آرگو می‌شود که باب جای خودش این کار را توضیح خواهم داد . او بوکسری بسیار زیرک و باهوش است .

ژانوس GANUS

ژانوس کاندیدا هاسمیک است که البته ژاکلین هم  اسم اوست . ژانوس تحت فرمان ژاکلین ادا می‌کند .

گوتما GUTMA

به گفته خودش زندانی شماره 2002 است او هم رزم هاسمیک است که به فرمان ژاکلین دربند است و از بین می‌رود.

شیوا SHIVA

او نیز بسان گوتما هم آرزم هاسمیک بوده است که به دستور ژاکلین زندانی و بعد کشته می‌شود .

آدولف ADULF

او گزارشگر ، وکیل پاسدار شیوا و کشیش است . او نیز نگین ای از مهره های پپن است که زیر تماشا ژاکلین عمل می‌کند.

ژولی JULY

ژولی خبرنگار ، وکیل مدافع گوتما و راهبه است . او همانند دیگران زیر تماشا پپن و با دستورات ژاکلین وارد ادا می‌شود .

مردی به سمت آوازه ژانوس معشوقه هایی به نام هاسمیک و ژاکلین دارند ژاکلین ندیمه همسنگر، آشنا و هم رزم  هاسمیک است . باب روایت اول حرف مونولوگ هاسمیک شروع می‌شود، او بیان می‌کند که توسط ژانوس کشته شده است هاسمیک : ارتحال من به سمت دست مردی رقم خورد که سپید بود چون برف و پیراهنی سرخ پوشیده بود به رنگ انار لیک افراد دیگر نمایش عنوان می‌کند که ماجرا خودکشی است .

باب اپیزود دوم که ژانوس آغازگر است عنوان می‌شود که هاسمیک خودکشی کرده است . ژانوس : مرگ او به دست بشخصه رقم خورد زنی که . لیک افراد دیگر نمایش عنوان می‌کنند که یک قتل چهره گرفته است ...  


واقعیت- انتـزاع


» :: واقعیت- انتـزاع

 

اشاره

مطلب‌ها این پایان نامه باب بردارنده نکاتی است که ذهن نگارنده را از زمان آشنایی حرف هنر مدرن و خصوصاً ازگ و بعد انتزاعی آن، به خود مورد نظر داشته و رفته رفته دغدغه‌های وی را برای دستیابی به تعریفی جامع و باب بردارنده صور تفاوت و تشابه و اشتراک انتزاع و واقعیت، شکل بخشیده است. البته این بدان معنی نیست که مطالب آتی حاوی کمال مطلوب تعریفی فراگیر است (که این ادعائی است گزاف) بلکه بیشتر جوابی است بسیار کوتاه بر سئوالی بسیار بزرگ.


پیشگفتار

تاریخ شهرنشینی بشری روندی تکاملی را طی نموده است و خواندن این روند، حاوی مطالبی است که برای شناخت انسان هر دوره، اساس حرکتی نوتر را باب برداشته است. لیک آنچه که باب خلال شکل گیری کلی این تمدن جلب نظر می نماید رشد تفکر خلاق آدمی است آنطور که باب زمانهای اخیر شاهد سرعت بالای این تفکر می باشیم تا جائیکه گاه خلاقیت و دنیای تفکرات او فاصله‌ای بسیار بیشتر از بعد طی شده توسط زندگی تجربی و عینی او را می پیماید، که این تفاوت بعد طی شده، باب دنیای کنونی و شرایط امروزی بسیار ملموس می نماید.

بهترین نمونه برای تفکر اسم بشری را می توان ساختن ابزارهای گوناگون برای منظورهای متفاوت وی نام برد.

چنانچه می دانیم ابزارهای ساخته بشر بناگر به نیازهای او تکوین یافته اند و هرچه این نیازها پیچیده تر گشته اند، ابزارهای پیچیده‌تری را نیز جستجو کرده و موجب شکل گرفتن آنها شده اند.

با کمی تامل می استطاعت فهمید که ساختار ابزارهای مورد استفاده بشر، شکل انتزاعی دارد و هیچکدام از آنها در طبیعت اطراف او و وجود خارجی نداشته است که آدمی فقط آنها را اخذ نموده باشد و سپس بکار برده باشد. اما ظهور و ظهور این ابزارها آنچنان در حیات وی بمرور شکل گرفته که او متوجه این خصلت آنها (انتزاعی وجود داشتن فرم ابزارها) نگشته و همواره آنها را بعنوان جزئی از طبیعت عینی تلقی نموده است.

باب سده ها و خصوصاً دهه های اخیر بعلت ادا کردن نخبگان به مباحث فکری و فلسفی متنوع و کثیر و شکل گیری اندیشه های انتزاعی غنی، چه در بین اهالی حقایق و چه باب میان هنرمندان اندیشمند و بعلاوه حرکت غالب بشری به جانب این اندیشه‌ها، دو سنخ نتیجه وجود یافته است.  

درآغاز اینکه اینگونه تفکر و تدبر خصوصیت انتزاعی ابزارها را عیان نموده و دوم اینکه منجر به پدیدار شدن واکنشی مخالف این جریان گشته که سعی باب اثبات اصالت عینیت بر ذهنیت دارد. لیکن توجه به واقعیت جاری دنیای کنونی این تفکر را کمرنگ می‌نماید، چرا که حرف عنایت به نمونه ذکر شده، امروزه شاهدیم که حرکت آدم نوین برای رسیدن به وحدت تماشا برای تعریف حیاتی واحد و جامع، بواسطه همین دنیای اسم دست او میسر است و مدنیت جامع و فراگیر مناسبت نظر او باب بستری قابل شکل‌گیری است که این بستر، سرشار از مصنوعات ساخته فکر اوست.

لذا نادیده ستاندن تمامی ابزارهای متنوع که در همه شئونات زندگی، بشر را یاری می‌نمایند (با توجه به ساختار انتزاعی آنها) و نگاهی صرفاً عینی و طبیعت گرا داشتن، امری محال می نماید.

حرف تاملی دوباره باب دنیای پیرامونی حاضر، راه برای تجدید نظر در چنین نگرشی و اتخاذ موضعی منصفانه تر باز خواهد شد و وحدت عملی امر ذهنی و امر عینی و شناخت این یگانگی ذاتی، بستن راه هرگونه نگاه یکسویه و یکجانبه نگر خواهد گردید.


مقدمه

واقعیت (واقعیت عینی یا عینیت)، بعنوان مجرای دستیابی به سمت آگاهی و بستر حصول شناخت، اهمیتی غیرقابل انکار دارد. چرا که به چرخه از تمام فلسفه پردازیها، انسان در اولین گام، حضور خویش و جهان پیرامون  خویش را به شکل عینیت ادارک می کند، بعلاوه ار تصور کنیم که او تمام تعینات را در ذهن فلسفه زده ای تجسم بخشد باز ناگزیر از ید و برثن نرم کردن با واقعیت ملموس بیرونی است و به جهت تطبیق خویش با ثانیه و جواب مناسب آن، گریزی از اتخاذ روشی واقعی ندارد.

با توجه به تمامی وجوه قالب انسانی، این واقعیت و برخورد واقعگرا، تمامی مطلب را برای تبیین جوهره هستی و غایت سیر درونی انسان، باب برندارد و ظرفیتهای لازم جهت این بیان را نیز توانگر نمی باشد.

اینجاست که پای مفاهیم به میان می آید. مفاهیم بدلیل گستردگی و بار فلسفی خود، پیچیده تر از عالم واقع می باشند و گاه برای توضیح آنها می توان از واقعیات مدد جست. اما هنگامی که بیان از مفاهیم و معانی بغرنج تر پیش کشیده می شود، نه عزب نمودهای عینی استطاعت توصیف آنها را ندارند بلکه به عالم مجرد آنها نیز جاده نمی‌یابند، بدینگونه راه برای مفاهیم ساده خیس که بتوانند مفاهیم پیچیده را شرح و تفصیل کنند، باز می شود.

انتزاع که نتیجه سیر استحاله و تبدل مفاهیم و همچنین بیان آزادانه و بیواسطه ادراک آنهاست، باب چنین شرایطی معنا و شکل می یابد.

ذهن بدلیل ساختار منطقی و ریاضی گونه خود، معادلات خویش را باب راستای نموداری شکل گرا ترسیم می نماید تا اتصال منطقی مفاهیم را سازماندهی کند و باب سیر سیال خویش منفذها و نقصانهای آنها را بازیابد و با تمسک به سمت توان تحلیلی خود، برای آنها ما به ازاءی یافته و جانشین سازد.

مسئله به اینجا اختتام نمی شود برای‌چه که ذهن مجرد از احساسات حاصل از تماس واقعیات عمل نمی نماید، چه این احساسات مستقیماً از بیرون وجود آدمی رهبری شوند و چاه مستقلاً و بدون مداخله عوامل بیرونی شکل گیرند و حاصل مکاشفات و مشاهدات باطنی باشند.

به بیان ساده تر انتزاع نه تنها وجه تنها عقلانی مفاهیم و شکل آنهاست بلکه به سمت نوعی از تعاملات بین عقل و اندیشه و عاطفه و همچنین واقعیات وجود می یابد.

اتخاذ تجرید بعنوان روشی برای بیان، به جانب توانگر بودن ظرفیتهای وسیعتر برای بیان (و نه توصیف) دنیای پر پیچ و خم و غامض مفاهیم می باشد.

مطلب آتی می کوشد حرف بحث بالا را بسیط خیس عنوان نماید.


 

واقعیت (عینیت)- جرم خام

صناعت ماهیتی پیچیده و چند سویه دارد و صورتی از برخورد پرکار و عملی آدم در قبال جهان محسوب می شود و در عین حال نوعی اندیشه به شمار می آید که امعان و منظری ویژه خود دارد. و تمام صور هنر مجموعه ای هماهنگ هستند که از این خصیصه ذاتی، مشترکاً بهره بوده‌اند.

هنر مفهوم آدم را رسیده دنیای اشیاء نموده و هدفش معرفی جهان به سنخ ای است که انسان آنرا نظاره می نماید برخلاف علم که هدفش عرضه شناختی از دنیای پیرامون است آنطور که این دنیا می نمایاند.

ار کلیت هنر را به تاخت نگرش رئالیستی (شامل تمام شعباتی که به نوعی هستی و جهان عینی را بازنمایی می کنند) و انتزاعگرا (همه وجوه هنری که در پی دوری از ظاهر پدیده ها هستند) قابل تقسیم بدانیم، در هنر رئالیستی نمایش روابط آدم در جهان، بدون رخنه در خود این جهان از لحاظ هنری کوششی بیهوده است. بنابراین هنر و دانش (علم) علیرغم همه تفاوتها وجوه اشتراک زیادی دارند.

یکی از این موارد اشتراک را می توان باب طراحی (دیزاین) اشیاء صنعتی شاهد بود، با این تعریف که باب دیزاین یک شیء صنعتی، آن شیء را هم می استطاعت محصولی هنری معرفی کرد و بازهم بر آن نام محصول صنعتی اطلاق نمود.

در زندگی واقعی این دو (هنر رئالیستی و علم) بسختی حرف یکدیگر جوش خورده اند و آنها را تنها می استطاعت به یاری تحلیل نظری و اسم از یکدیگر تشخیص داد.

آرتیست رئالیست واقعیت را به سمت شیوه عینی بازسازی می کند. وی اینکار را معمولاً به سمت یاری اشکالی واضح و بسوده انجام می دهد و گاه ژرفای واقعیت از خلال آثاری ادراک می گردد که شکل خارق العاده و غریب تری دراند.

سنخ دیگر برخورد واقعگرایانه، تعبیر ایده آلیستی واقعیت است. نمونه این تفکر را شاید بتوان از فرموده ارنست کاسیرر [1] باب کتاب جستاری در باب انسان، نتیجه گرفت. آنجا که می گوید: «هدف اصلی هنر رخنه در ژرفای واقعیت است»[2] این مطلب حاکی از تعبیر واقعیت به معنی اصل عالم واقع و عینی است.

بنابراین می بینیم که بینش های مربوط به رابطه صناعت و واقعیت گوناگون است. اما بینش اندیشمندانه هنر، مبتنی بر، انعکاس زیبایی شناسانه ژرف واقعیت است، لیکن اگر می گوئیم

صناعت رئالیستی سعی در انعکاس زندگی دارد، نباید آنرا چنین تلقی کرد که ...


هنر مذاکره در خانواده


» :: صناعت مذاکره در خانواده

خوشبختی تصادفی نیست هیچ چیز بری ارزش به دست نمی‌آید. اقبال و اقبال پرتره اساسی در زندگی شما ندارد شما باید هر روز بیاموزید، اطلاعاتتان را بروز کنید تا در این جهان پر از هیاهو و آشوب اختیار زندگی دست خودتان باشد.

هنر مذاکره در خانواده

 

مهارت کلامی را بیاموزید حرف کنترل زندگی خود را به سمت دست بگیرید

سال های آغاز پیوند را چگونه باید سپری کرد تا شادابی از آن شما باشد

اختلاف زن و زوج طبیعی است دنبال جاده حل نباشید

عوامل مهم یک مذاکره خوب و صانع چیست

چسان با همسرتان حرف بزنید که محبوب حقیقت شوید، او را نرنجانید و به خواسته تان برسید

آیا دوست داری همسرت الگو موم در دستانتان باشد

خوشبختی پوشیده و رمزی ندارد روش دارد و این آیین هم آموختنی است

زندگی آنقدر که فکر می کنید پیچیده نیست بلکه یک سری تکنیک و قوانین دارد

مذاکره و گفتگو با برابر باب همه ی امور زندگی از جمله مسائل مالی، تربیت فرزندان، تصمیم گیری‌ها و مسائل جنسی کارایی دارد زن و شوهر باید با یکدیگر حرف بزنند به توافق برسند تا گلدان عشق زندگی آنها روز به روز پربارتر شود

شما بعد از استماع این پروگرام قادر خواهید بود یک زندگی آرمانی همراه با تفاهم که دیگران حسرت یک لحظه ی آن را می خورند داشته باشید

باب این پکیج 1‌ساعت و 40 دقیقه ای که شامل 6  هنر مذاکره در خانواده است، به سمت مهارت‌های لازم برای گفتگو با همسر و شیوه های حل اختلافات پرداخته می‌شود

 مطالب  هنر مذاکره در خانواده

عوامل مهم یک مذاکره نیک و سازنده چیست

شیوه های اسم اختلاف را بیاموزید

چگونه بگو مگوهای خانوادگی را تبدیل به سمت تفاهم سازید؟

چسان اثنا گفتگو با همسرتان احساسات و خشم خود را کنترل کنید

چکار کنید در حین گفتگو، همسرتان عصبانی نشود

چکار کنید باب حین آمیزش با همسرتان کارتان به دعوا و قهر نکشد

چه حرفی باب چه زمانی و چه مدت با همسرتان بگویید

محیط و زمان مذاکره و لحن مذاکره کننده چگونه باید باشد

مذاکره کننده و مذاکره سامع چاه شرایطی باید داشته باشند

مذاکره کننده چه نکاتی را باید رعایت کند

چسان یک سخن را شروع کنید

چسان مذاکره کنیم حرف مذاکره‌ای سودمند داشته باشید

گفتگو با همسر چه فایده‌ای دارد

برای اینکه جریان گفتگو خوب برابر برود چه نکاتی را باید رعایت کرد

چه عواملی یک مذاکره را به بن باغ می کشاند

چرا بعضی از امراء و شوهرها رابطه ارج در زندگی بعد از مدتی به سردی کشیده می‌شود

 

جهان کنونی عصر داده‌ها و فناوری اطلاعات است شما باید تمام روز مطلب جدیدی یاد بگیرید، نکته‌ی جدیدی را بیاموزید و در جهت بهتر زیستن آن را به کار ببرید شما نمی توانید فقط به تجربیات گذشته متکی باشید آنها بخشی از مسائلی است که می توانند به شما کمک کنند اما کافی نیستند.

خوشبختی تصادفی نیست هیچ چیز بری بها به ید نمی‌آید. اقبال و اقبال پرتره اساسی در زندگی شما ندارد شما باید هر روز بیاموزید، اطلاعاتتان را بروز کنید تا در این جهان پر از هیاهو و آشوب اختیار زندگی دست خودتان باشد.

هیچگاه نخ زندگی‌تان را ید دیگران ندهید دیگران زندگی را به نفع شما نمی چرخانند. فقط خودتان می توانید در سایه‌ی بررسی‌ها و اطلاعات به زندگی آرمانی دوست با تفاهم در زندگی مشترک با همسرتان، فرزندانتان، و محیط اطرافتان برسید.

صناعت مذاکره شامل نحو‌ه‌ مذاکره حرف همسر، فرزندان و اطرافیان است وقتی ما به این هنر آگاهی پیدا کردیم چرخه‌ی زندگی آسان و راحت می‌‌چرخد، شما باید هر نهار چیزهای جدیدی یاد بگیرید و آموخته تان را باب زندگی به کار ببرید.


مذاکره پدیده جدیدی نیست بلکه چگونگی انجام مذاکره مهم است

هر انسانی دلش می خواهد با دیگران بستگی داشته باشد حرف آنها حرف بزند، دیگران را نرنجاند، آدم ها مثل موم توی دستش باشند به خواسته هایش از دیگران برسد و ضرر نکند برای اینکه این اتفاق بیفتد باید زحمت کشید علم آن را آموخت.