فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

فروش فایل ,دانلود فایل,خرید فایل,دانلود رایگان فایل,دانلود رایگان

کتاب مرجع شناسی وروش تحقیق 1دکتر منصور ثروت


» :: تذکره مرجع شناسی وروش تحقیق 1دکتر منصور تمکن
کتاب به سمت چهره کامل می باشد انتشارات پیام نور رشته ادبیات

معماری ایران به قلم 33 پژوهشگرایرانی


» :: معماری ایران به سمت قلم 33 پژوهشگرایرانی

( نظری اجمالی به معماری ایران درعهد اسلام) « معماری ایران در  طی تاریخ طولانی خود دارای ویژگی، اصالت، طرح و سادگی، توأم با آرایش بر مایه بوه است» با این استنباط آرتورپوپ- خاورشناس و ایران شناس نامی آمریکا به فرهنگ معماری ایران ردی می آورد. او می گوید: (اصالت اشکال زندگی ایران بدین گونه نمایان می شود که در ابنیه مسکونی از خودنمای و بیرون آرایی به در بوده است) با این یقین معماری را به عنوان یکی از پربارترین شاخه های تنرمند فرهنگ و هنر ایرانی معرفی می کمند. صناعت در ایران به سمت قدمت تارخیا تس و معماری از کهن تریهنرهاست. آبادانی اعتلای معماری در ایران باستانی گواه آن است که این سرزمین از کانون های نخستین شهرسازی  ونیز سد سازی و مهندسی بوده است. و این گواهی بناهایی که از میان ازمنه باز عصار حرف سیمای غبار آلود سر بیرون کشیده اند و سرهای باستانی و شهرها و دهکده های شاهی تأیید میکند. آثاری که جسته و گریخته ازخلال اثر های دیرین شناسان بدست میآید روشنگر آن است که هنر و صنعت 5000 سال قبل ازمیلاد در این مرز و بوف ریشه و آرم دارد.

معماری ایران سجل معتبر آدم این سرزمین از دوترین ازمنه قدمی است طبیعت اقلیمی ایران در این زمینه تأثیر عبور دائره‌المعارف هایی که با ؟؟ و مغلومین به این خطه را گشودند. باب این معماری کهم بارزترین اشکال خود جلوه کردن است. تشریفات و رسوم، آداب مذهبی، روحیات، اخلاقیات، اندیشه و عقیده نسلها در معاری ایران انعکاس واضحی دارد. نه تنها در بناهای عظیم، در ابنیه اثار کوچک بازهم می توانیم این انعکاس را دریابیم. آتشکده و دهکده های شاهی که درگذشته که باب سراسر این خطه جابه جا روییده بود و اینک به جا مانده است باری از فرهنگ معمای ایران دیرین را در خویش نهاده است آتشکده دهکده های شاهی را در ایران باستان بر روی تپه ها بنا می کرده اند. باب دهکده های شاهی پرستشگاهها ویژه پرستش مهر و ناهید ( جبرئیل آب) وجود داشت. نقاطی که هم اکنون به سمت پل بنت یا قلعه دختر نسبت می دهند، نیز پرستشگاهها باستانی ناهید یا فرشته آب است از پرستشگاهها تعشق (میترا) که قبل از زردتشت در ایران رواج داشته است. نمونه های چندی باقی است. معبد (مصیصر) در خو غربی ایران که باب کوه تراشیده شده است و همچنین صخره (پی فخیریکار) باب جنوب دریاچه رضاییه ازجمله این نمونه ها هستند. مهر پرستان باستانی پیش از ورود به سمت معبد در جایی دست خود رابه آب می زدند و آن را (مهرآب) می نامیدند. که شاید خصلت محراب دوران اسلامی از آن سرچشمه گرفته باشد. معماری ایران حاصل سده ها تفکر و ثمرة اندیشه و قریحه هنری نیاکان ما و الهاماتشان از سنت ها و دست اؤردهای ملل دیگر است حرف آنکه در هر سیمای معماری ایرانی تغییر وتبدیل هایی را پذیرفته است، جان یگانه و ذات نیرومند آن همواره زنده و بلانده باقی مانده و همپایه زمان ظرفیت های خویش را عوض کرده است. مروری در خطوط اصلی معماری ایران از آغاز تاریخ مدرن ما، در واقع گشایندهشاهرایی به سمت قلب تمدن دیرینه سال این سرزمین است نخستین سلسله حکومت ایران سلسله ماد بود که بخشی از بذر خود را در بنا و آثاری ه آفریده به سمت وام  نهاد. سنگ شیر همدان، کان داوود در سریل ذهاب، زیرزمینی صحنه در کرمانشاه، دخمه مرسوم با طاق فرهاد باب لرستان، دخمه ده نوه اسحاق وند در نزدیک کرمانشاه ازبرگزیدهژ ترین آثار این دوره است. ( پلی بیوس) باب توصیفی که از کاخ باستانی همدان کرده یادآور شده است که ستون های این کاخ از چوب ارز و سرو ساخته شده و روی این تیرک ها از لوحه های سیمین و زرین پوشانده شده حیات ( دمرگان پرود) ( شی پیه) معتقدند که این آماج ها و آثار تخت جمشید کم و بیش شباهت دارند. باب عرصه وسیع سرزمین خویش از مهارت و استادی هنرمندان ممالک، زیر فرمان خویش به سمت نحو احسن بهره می گرفتند و از این جانب در آثار معماری و صنعت ایران در دورة هخامنشی تأثیر سایر ملل نیز دیده می شود چنانکه داریوش گوید در بنای قصر او صنعتگران بابلی، مادی، لیه ی. و مصری خدمت می کرده اند و مصالح ساخمان ها از فواصل دور دست می آمده است . استعمال از تجربیات و آداب ملل تابع، نه به صورت تقلیدی و پیروی بلکه به سمت گونه ای باز افرینی و الهام پذیری خلاقه مختص به سمت دورة هخامنشی نسبت مادها پیش ازآنکه آزمایش و مهارت (اورانویی) ها استعمال بسیار بردند. معماری دورة هخامنشیان ادامه یک صناعت ملی بود. آزادگی این صناعت در قصر کیاکسار پادشاه ماد ( باب همدان) جلوه کرد و کوروش در ادامه آن پشت از شکست مادها قصری در پازارگاه یا ( مادر سلیمان) در 80 کیلومتری شمال صفت جمشید بناگر کرد. که گرچه مانند تخت جمشید که به سمت جرأت می استطاعت گفت یکی بزرگترین و وسیع ترین بناهای است که قبل از باب شدن آهن ساخته شده است دارای سقف، ستون های چوبی بسیار بوده است سقف ، ستون های چوبی بسیار بوده است. بام ساختمان از چوب سور لبنان و بلوط ساخته شده و بر ستون های حاشیه دار ه تارک ستون های آماده آنها را تزیین می کرد تکیه داشته است. ستون های چوبی و تزیینات چوبی سقف که نمونه ای از زیباتری حمایت‌کننده و صبغه های تیره چوب های سدر، گردو، بلوط و سرو و رنگهای مشعشع خیس آج بوده است. ( گوردن چایلد) می گوید: ( آثار معماری دورة هخامنشی به سمت طوری درخور و شبیه است که پس از دوره سومری ها در این منطقه از آسیا نظیر ندارد) حرف اسم نقشه هایی بی جان و نا زیبای بابلی و آشوری، هجاری های ایران همه زنده و جالبند. تخت جمشید از مهمترین رد هخامنشیان است در ساختن این بنای عظیم، اکثر پادشاهان هخامنشی تمام یک به سمت گونه ای دخالت داشته اند. در این، مشهورترین یادگار ایران باسان چوب به عنوان یکی از مصالح اساسی به سمت کرا رفته است چوب به بنا از لبنان، آج از هندوستان و صفت ستون ها از یونان و زینت دیوارها از اتیوپی ( حبشه) تحصیل شده است از وره اشکانیان آثار پراکنده ای باب این و خارج  وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از رابة قصر (هاقره) (الحضر) در ساحل دردجله این بنا ازاصل اثر ذوق ایرانی است وی تأثیرمعماری روسی در طرز ساختن سقف و گچ بری آن  مشهود است خرابه معبد ناهید باب (کنگاوه) نیز از ثانیه آثار به جا مانده این دوره است. از دورة اشکانیان در معماری رسمی ایران ساختن گندب متداولی تفرج از همان اوقات گنبدهای روی چهار طاق گوشه بنای شد و تفاوت ثانیه با کنبدهای روی این بود که گندبهای روی. روی گشوراه بنا می گشت. معماری دوران ساسانیان آفرینش اصیل تری دارد . قصر شیرین که خسروپرویز بناگر کرد کم و بیش به پیروی از بنا ها هخامنشیان ساخته شده است. طاق کسری ( ایران مدین) در نزدیک دجله در شهر تیسفون از رد آشنا شده این دوران است. این بنا از آجرهای نظامی سپید و ارجمند اسم شده است. بر روی تالار بزرگی که نامگذاری‌شده به ایران است 8 تالار کوچک گشوده می شد. اسم ها بهطور کلی شکلی نیمدایره داشت و طاق بارگاه به  شکل هلالی ساخته شده و به سعه باحشمت آن دیدة هر بیننده ای را خیره می سازد. باب حلی که عناصر و خطوط اصلی بنا از قریحة ایرانی مایع می گیرد. چرخه نسبت کدامهای از معماری رومی باب پاره ای از قسمتهای آن انعکاس یافته باشد. پشت از آنکه اسلام ایران را  فرا گرفت، معماری ملت خود را با آیین جدید سازگارساخت. چنین است که پاره ای از باستان شناسان و مورخان را عقیده برآن است که خرج غیرضروری های آتش ساسانی، ساختن مناره را برای دعوت مسلمانان به نماز به سمت کاری رفت الهام داده است عوامل معماری ساسانی با اختلافات کم و بیش اما به وضوح- در دوره های اسلامی خویش را تحمیل کرد. تزئینات رایج در معماری کهن ایرانی با همه ویژگی ها خود از گچ بری و آرایش حرف کاشی لعابدار و غیره به سمت معماری اسلامی ایران انتقال یافته است نقش اسلیمی های مساجد ایرانی همان پیچک های ساسانی است که الگو آن را درطاق بستان می یابیم، ولی در هر حال این نقوش و عوامل در ایز بیدار شدن یک امپراطوری اسلامی و ورود تمدنهای گوناگون در لوی یک آئین واحد، برخه گیری مقابلی را سبب شده و تغییر شکل یافته که در خور خواندن است از آغازگرویدن ایران به اسلام بسیاری از آداب های ایرانی و از تمام سنت معماری آن هنگام با تأثیرات «بیزانس» میان حکمرانان اسلامی متداول گشت چنانکه بسیاری از اندیشه خلفای اموی از جمله قصرالحیر و فخاجا و مشاطه خیلی بیش از آن چه از هنر «بیزانس» متأثر باشد از  اسلوب ایرانی الهام گرفته است و زینت های ثانیه از شیوه ایرانی بیرونی کرده است )

آثار معماری اوقات ساسانی درسرزمین ماوراء النهر

بنظر می رسد جا داشته باشد پیش از آنکه به سمت معرفی شهرها و رد معماری دوران ساسانی در ماوراءالنهر بپردازیم به اختصار مطالبی درباب اهمیت و ارزش آثار این منطقه در زمینه شناسائی هر چه وسیعتر فرهنگ و تمدن ایراین بیان داریم و ویژگیهای محلهای باستانی این ناحیه را حرف شماریم.

ناحیه وسیعی را که از دیرباز باب نوشته های مورخان و جغرافی نویسان همیشه ازآن بنام خراسانبزرگ ورارود و یا ماراءالنهر یاد شده است ازمدتها پیش دانشمندان شوروی بدلایل خاص بنام ( آسیای مرکزی) از ثانیه یاد می کنند این ناحیه هم اکنون شامل سرزمین هائی است که جمهوری ازبکستان- جمهوری فارسی زبان تاجیکستان- ترکمنستان- ناحیه قزاقستان وقرقیزستان را باب حرف می گیرد.

درحالیکه دانشمندان مغرب زمین نواحی را که شامل : ترکستان شرقی مغولستان و تبت می باشد بنام آسیای مرکزی نامگذاری کرده اند. بحث درباره علت این اختلاف و انگیزه های سیاسی که منجر به نامگذاری اخیر توسط دانشمندان روس گردیده مطلبی است که از حوصله این گفتار بیرون است و جا دارد که در فرصت دیگر بآن بپزدازیم.

سرزمین وسیع ماراءالنهر و یا منطقه ایکه امروز از ثانیه بنام آسیای مرکزی یاد می شوداز نظر جغرافیائی سرزمینی است با اختلاف منظر بسیار چنانکه  اقبال وسیعی از ان را آل کوههای عظیم و صحراهای وسیعی که برای زندگی انسان درخور نیست فرا گرفته است از سوی دیگر در این ناحیه با حوضه های پرآب و تختخواب رود های بزرگ با خکی رسوبی و حاصلخیز برخود میکنیم که از کهنترین روزگاران مسکون بوده چنانکه آماج های آنرا بصورت تمدنهای پرارزش باب این نواحی شاهد هستیم. بالاخره اینکه دامنه های ارتفاعات و استپ های این سرزمین وسیع، چراگاههای پربار و پر نعمتی را برای پرورش، گونه های جوراجور دامها ارائه می دارند.

چراگاههائی که با جذب بسیار دامپروران بومی و گله های ارجمند آنها را بسوی خویش فرا میخواند و امکان بوجود آمدن نوعی خاص از تمدن شبانی را در این بخش فرام می ساخت.

از تمدن های معروف و شناخته شده پیش از تاریخ این سرزمین می استطاعت آثار و تمدنهای زیر را یاد کرد: از آثار ارزنده دوران پارینه سنگی و تمدن (موسترین) میتوان کشفیات حفره (تشیک تاش) در قبله شرقی ترمز را یاد کرد حرف یافتن اسکلت یک انسان ( تئاندرتان) که آنرا گونه ای میان ( انسان پکن) و انسان « نئاندرتال» آشنا شده در مغرب زمین دانسته اند، باستانشناسان برای این جایگاه اهمیت خاصی قائل هستند.

آثار مربطو به سمت دروه نوسنگی (نئولیتیک) باب سرزمین خراسان بزرگ یا ماراءالنهر دارای اهمیت و اعتباری خاص هستند. زیرا که به گونه ای روشن اوضاع و حال و ویژگیهای مربوط به زندگی اجتماعات ساکن بخش را در این دوران راوی می کمند و رابطه آنرا با تمدنهای مستقر در دیگر ناحیه های سرزمین ایران آشکار میسازد.

از جمله تمدنهای معروف و آشنا شده اوقات نئولیتیک ناحیه تا آغاز دوران تاریخی می توان تمدنهای زیر را یاد کرد:

تمدن شناخته شده در (آنو) واقع در دوازده کیلومتری عشق آباد ( اشک آباد) در ترکمنستان جنوبی تمدن مکشوف در ( قره تپه) در نزدیکی عشق آباد گذشته از آثار جالب دوران نوسنگی و آلیاژ مس و قلع باب ترکمنستان جنوبی، در ناحیه ( خوارزم) نیز حرف تمدنی پرارزش بهمین نام برخودر می شود. در نواحی کوهستانی تاجیکستان جنوبی نیز با آثار فراوانی از شهرنشینی دوران نوسنگی بر خورد می کنیم که بنام تمدن (حصار) نامگذاری شده است.

همچنین درساحل چپ (سیر دریا) نیز با محلهای باستانی زیادی از دوران برتر برخورد می کنیم که مجموع آنرا بنام تمدن (قراقوم) نامیده اند.

و بالاخره باب دهر ( فرغانه) و در اقبال پائین دره ( زرافشان) نیز با رد تمدنهای ارزنده ای از دوران برنز بر خورد شده که شهرنشینی دره زرافشان را بلندآوازه ( زمان بابا) نامیده اند.

بحث درباره آثار تاریخی سرزمین خراسان بزرگ و ماراءالنهر با تدقیق به سمت فراوانی و اهمیت این آثار مطالبی است که جا دارد درباره آن بطرو جداگانه درطی گفتارهائی چند صحبت شود. از جمله باید دانست که در دوران هخامنشی شاهد ایجاد و گسترش تعداد برازنده توجهی از شهرها در این سرزمین هستیم که بعنوان مثال می توان شهرهائی چون : مرو- قلعه گبر در خوارزم قلعه میر در تاجیکستان جنوبی- ویرانه های اسم حصار باب بلخ- آثار مکشوف در فرغانه و را یاد کرد.

آثار دوران باستانی

حرف توجه به اهمیت و موقع اختصاصی سیاسی و اقتصادی و بازرگانی سرزمین ماراءالنهر در اوقات ساسانی و گذشتن جاده معروف ( راه ابریشم) از این ناحیه و رشد روز افزون شهرنشینی در تمام ایران ساسانی، در بسیاری از نواحی ماراءالنهر یا شهرها و محلهای مسکونی عظیم و بسیط ی تماس می شود که الگو های کاوش شده آنها را در محلهائی چون : (بالالیک تپه) در پانزده کیلومتری ترمذ بخش وسیع و کم نظیر و رخشا در 20 کیلومتری شمال غربی بخارا- ویرانه های افراسیاب یا سمرقند کهن و بالاخره منطقه باستانی پرارز و گسترده (پنج کنت) یا پنجیکنت در شصت کیلومتری شهرسمرقند را می توان نام برد.

نکته قابل اشاره اینکه آثار مربو به تمدن شکوفا و ارزشمند دوره ساسانی باب ماراءالنهر را باستانشناسان روس و از جمله ( بانیتسکی) بنا به دلایل اختصاصی زیر به فراغت کمی که در اختیار داریم بحث خود را تنها بمعرفی اجمالی آثار باستانی ناحیه و رخشا و پنج کنت اختصا می دهیم...



صدا و بیان برای بازیگر


» :: صدا و بیان برای بازیگر

آغاز

این رساله درباره جذابترین حرفه­ها باب دنیا است. نیز درباب این است که چگونه بتوانیم زیباترین، متقاعدکننده­ترین و مؤثرین آلت صوتی-یعنی صدای انسانی را تولید کنیم.

تأتر هنری است جمعی و وابسته به کار گروهی، و بازیگران مردمانی هستند متکی به کار مشترک. کار بازیگری علیرغم اندیشه بسیاری اشخاص، بسیار پرزحمت و شاق است[1]. آنان نمی­توانند مسئولیت خویش را تفویض کنند، نمی­توانند باب جریان تمرین و اجرا مرتکب غیبت شوند و بدون همکاری نمی­توانند کار کنند. مهمتر از تمام ای نکه نمی­توانند از زیر پاس تمرین­های شخصی و مطالعه­ی روزمره شانه خالی کنند.

بازیگران انسانهایی اجتماعی­اند که باید با خودشان و نقش­هایشان رابطة روبرو داشته باشند. بدن و صدا باید هماهنگ حرف یکدیگر حرکت کنند، همچون زمانی که بازیگر با دیگران حرکت و گفتگو می کند. این نکات پیشة بازیگر را هم جذاب می­سازد و هم بسیار مشکل.

من خود به عنوان بازیگر و کارگردان، و تماشاگر، بسیار دیده­ام که دانشجویان و مجریان کم تجربه و بعضاً پر آزمایش به سمت هنگام اجرای نقش، اجرای کل امی پیچیده که مستلزم طراحی و تربیت بیان است، هراس از نرساندن صدا در سالنی بزرگ، پرداخت خصایص شخصیت، الگوهای متفاوت کلامی، مسئله زمان­بندی و نیاز به سمت تساهل صدا، مشکلات عدیده­ای پیش روی خود می­یابند. در هرحال خوانندة این سطور- بازیگر- باب ارتباط با این مشکلات پیوسته حرف پرسش­هایی مواجه است، و این رساله باب پی آن است پاسخ­هایی پیش رو قرار دهد تا هم اندیشه نظری او را پیرامون مسایل صدا و بیان صوتی بالا ببرد و هم ماده‌ها تمرین عملی برای وی تدارک ببیند . حتی بسیاری معلمین صفت آوا و همچنین بازیگران توانای صحنه  به ما یاد آور می­شوند که بازیگر باید نکاتی پیرامون آواز خو اندن بداند. زیرا آواز خواندن یکی از بهترین راههای تربیت آوا است. "خواندن"، حس درک زیر و بمی را تقویت می­کند، توجه به سمت ضربآهنگ [2] را ملکه ذهن می­سازد، آگاهی از ضرب را افزایش می­دهد و سبب روانی و آشکارایی می­گردد.

بازیگر باید بیاموزد و آنچنان عمل کند تا به روح تماشاگر ید یابد. کار بازیگر این است که خویش را برانگیزد و سرزنده و هوشیار نگاهدارد، نه به خاطر خود بلکه به خاطر تماشاگر. سخن گفتن بخشی از تخیل است، و اگر بازیگر درکی از آنچه بر زبان می­آورد نداشته باشد، یا اینکه باب کجا بیان می­گوید و با چه کسی، صرفنظر از اینکه درست یا نادرست صدا تولید می­کند، سخن­اش شنیده نخواهد شد.

نکته مهم دیگری که بازیگر باید به سمت آن بیاندیشد این است که بکوشد تماشاگر را حرف آنچه می­گوید درگیر سازد، نه اینکه او را متوجه فنون بیان نماید. فرق است میان به نمایش گذاشتن خلاقیت از جاده به کارگیری مهارت، و عرضة احاطه و فن.

بالاتر اشاره کردم که صدا مانند سازی است که باید آنرا نواخت. بازیگر لازم است بتواند این ساز را هم قید و هم کند بنوازد، و در اجرا این کار هم فنی باشد و هم با احساس، اما باب اینکه کدامیک را بر دیگری مقدم بدارد جای بحث و مجادله نیست-فن وسیله­ای است برای جابجایی هرچه بهتر حقیقت عاطفه (یا محتوا)، و چنانچه بازیگر بر این پندار باشد که یکی از این دو در الویت است، به راه خطا رفته.

بازیگر بایست است ضمن فراگیری فن، شرایط فراخواندن احساس­های گوناگون را به عنوان مشقی از مشق­های بازیگری باب درون خود ایجاد کند. یکی از اهداف این رساله این بوده است که ضمن تدارک مواد تمرین سازنده و کارآمد، آنها را به سمت گونه­ای الگو کند که تمام دو مورد مزبور، یعنی فن و احساس برای اسم قابل تجربه باشد. اگر خواننده بازیگر است، پشت این جزوه دربارة اوست، دربارة صدای اوست. تمرین­های صدا و بیان که در این اطاق ارایه می شود از ساده تا پیچیده –مقدماتی تا پیشرفته را شامل خواهد شد که برخی از آنها را ضمن کار گروهی یافته­ام که در جای خویش به آنها اشاره خواهم کرد. شما به عنوان بازیگر به توان صدا نیاز دارید. اگر توانستید این نیاز را باب خود احساس کنید,به وجوب تربیت صدای خود پی خواهید برد. من امیدوارم چنین شود، زیرا در این چهره امکان عظیمی را به سمت حوزه بازیگری خود وارد می­سازید و نتیجتاً توان اجرای تولیدی را که باب آن شرکت می­جویید بالا می­برید. یادگیری این فن ویژه مشکل،اما در عین اسم لذت بهر است. به اصل هنر بازیگری بیاندیشید تا به معیارهای بازیگری خوب دست یابید و بتوانید بازیگری رایج باب تولیدات صحنه­ای و تصویری امروز را در کشورمان بررسی و نقد کنید[3].

"استانیسلاوسکی" را همه نیک می­شناسیم، او نه تنها یک نظریه پرداز بلکه همچنین تکنسینی ممتاز بود که برآن شد حرف حقیقت و زیبایی را باب حوزة کلی تأتر وارد سازد. او می­گفت: «تفاوت عمدة میان هنر بازیگر و هنرهای دیگر باب این است که سایر هنرمندان ممکن است زمانی که به آنان الهام می­شود چیزی خلق ­کنند. اما هنرمند صحنه، باید آقا و آقا مکاشفه خود باشد و باید بداند چگونه آنرا هنگام اجرا فرابخواند، این است راز اساسی هنر ما. بدون این، کاملترین فنون، عظیم­ترین بخشش‌ها نیز کاری چهره نخواهند داد[4].» بازیگر رابط میان نمایشنامه نویس و تماشاگر است. صدای او وسیله­ای است که اثر نمایشنامه­نویس توسط آن عینی می­گردد، و از راه ثانیه فکر و عاطفه اثر جریان پیدا می­کند. از این رو بازیگر عهده دار مسئولیت معینی نسبت به نمایشنامه­نویس، کارگردان،سایر بازیگران و تماشاگران است. کلمات نمایشنامه به یک معنا جزء تغییر ناپذیر هر اجرای بازیگر است. بازیگران حرف خصوصیات جسمانی متفاوت و تفسیرهای گونه­گون ممکن است به ایفای پرتره بپردازند، اما باز هم واژه­ها همان است که نمایشنامه­نویس نوشته است. با این وجود خود واژه­ها بسته به اینکه به چاه نحو توسط بازیگر ادا شوند مستعد انتقال معانی متنوعی هستند. همین چسان ادا کردن است که نیاز بازیگر را به فن پیش می­آورد، و تمام گاه سخن از نیاز فنی به میان می­آید صدا وبیان روشن­تر و مهمتر از هر فن دیگری خود را می­نمایانند. پرورش و تربیت بیان بازیگر باید قید باشد که وی را قادر سازد بر صدای خود با تدقیق به ارتفاع, لحن، زیر و بمی، زمانبندی و وضوح واژه‌ها توانایی کامل پیدا کند، زیرا حد استطاعت او برای تفسیر شخصیت­های گوناگون توسط خصوصیت کنونی صدای خود وی و میزان قابلیتی که وی می­تواند آنرا به کار برد بسته می­شود. برای از میان برداشتن این محدودیت تنها می­توان به تربیت صدا و بیان از جاده صحیح و علمی روی آورد. "جودیت تامپسون" نمایشنامه نویس هم‌دوره کانادایی، در مقدمة نمایشنامة کوتاه خویش بنام "صورتی" اظهار می­کند:«من معتقدم آوا دری است که ما را نه تنها به اندر جان فرد، بلکه به درون روح یک ملت و فرهنگ آن، به درون روح یک طبقه، یک اجتماع،یک نژاد راهبر می­شود[5]

بیشتر دانشجویان بند بازیگری با صداهایی که دارند گذران می­کنند، صدایی که به سمت کمی تغییر می­کند،این صدا را می­توان بهتر کرد یا بدتر کرد. لیک از آنجا که این صدا آلت موسیقی بازیگر شمرده می­شود وطیفة اوست که به سمت نواختن صحیح آن همت کند. این رساله پیشنهادها و تمرین­هایی برای تولید و نواختن صدا در حرف دارد. بازیگران دانشجو و تازه کار باید مطالبات صناعت خویش را که عبارت از ذکاوت ، هوش، قوه­ی تخیل وبیان تربیت شده است بشناسند و از حوزه­های اساسی پژوهش یعنی موسیقی، نقاشی، نگارش و خواندن آگاه باشند.

از دیگر اهدافی که ضمن تحریر این جزوه دنبال می­شده این است که تمرین­های آن بازهم باب کلاس و هم به هنگام تمرین نمایشنامه به راحتی، البته زیر نظر مربی مجرب، قابل استفاده باشد. اما بازیگر علاقه­مند, به سمت تنهایی نیز می­تواند باب تمرین­های روزانه خویش از آنها استعمال کند یا آنها را مبنا قرار دهد. آنچه باید حرف آن تاکید گذارم این است که تمرین­ها به ویژه تمرین­های تنفسی- دم و بازدم- باید به درستی فراگرفته شوند. بازیگر حرف سرآغاز این تاخت مرحلة اساسی را عملاً به درستی نیاموخته است همچنان به بود مربی­ای که او را راهنمایی کند نیاز خواهد داشت.

اثنا شروع، تمرین را با ذهنی راحت و بدنی بدون گرفتگی ابتدا کنید. نخستین توصیه­ای که در بستگی با راحتی بدن [6] باب هر جدال مربوط به آموزش بیان و بازیگری مطرح می­شود این است که بدن منقبض در بیننده ایجاد انقباض می­کند. جز این، انقباض برای خویش شخص نیز مشکلاتی از بابت تولید صدا بوجود خواهد آورد. در هر حال مرحله‌ها مربوط به سمت راحتی بدن، گرم سازی اندامهای صوتی، تنفس، جای دهی صدا، رساندن صدا را مقدمتاً با استفاده از تمرین­های ارایه شده پس سرگذارده و سپس وارد مرحلة تمرین روی اندامهای صوتی شوید و آنگاه کار روی متون را آغاز کنید. برای این مرحله قطعاتی از تراژدی­ها و کمدی­های یونان و رمیدن را به عنوان شروع کار با نوشته برگزیده­ایم، و سپس در ادامه با قطعاتی منتخب از رد نمایشی دوره­ی رنسانس انگلیس و فرانسه تمرین را پی خواهیم گرفت و سرانجام قطعاتی از متون نمایشی سده بیستم را با توجه به تغییراتی که زبان تأتر اسیر آن گردیده است خواهیم آزمود. اشعار و قطعاتی منثور نیز از سرایندگان و نویسندگان پیش و معاصر ایران در مجموعه­ی تمرین گنجانده شده است حرف به دور از دغدغه­های مربوط به شخصیت، روی ساختار جمله، معانی و مواد صدا متمرکز شوید. این الگو اشعار به سمت اندازه­ی صحنه­های نمایشی مهم­اند چرا که با به کارگرفتن واژه‌های خاص، فضای حماسی، عرفانی و غنایی خاص خویش را ایجاد می­کنند و انتقال این فضاها از طریق صدا می­تواند تجربه­ای  همسنگ جابجایی صوتی کنش صحنه­ای باشد. از رهگذر این تمرین و تربیت تدریجی بیان قابلیت­های گویشی و نگارشی زبان فارسی و قابلیت های موسیقایی این لسان را که آماج ملیت و فرهنگ ملی ما شناخته می­شود می­توان متجلی نمود، و این خود وظیفه­ای است که به ویژه دست اندرکاران هنرهای نمایشی نباید آنرا از یاد ببرند.

اطاق دارد به انگیزه مهمی استعاره کنم که در نگارش این رساله نقش داشته است: کمبود شدید مطلب‌ها نظری و عملی راهنما در این زمینه، و همچنین توصیه­ی بسیاری از دوستان و دانشجویان، و علاقه­ای که شخصاً نسبت به سمت موضوع احساس می­کردم. خوشبختانه دسترسی به سمت منابع معتبر در زمینه صدا و بیان و نیز تجربه­ای که عملاً از کار گروهی کسب کرده بودم راه را روشن­تر بر من نمودار ساخت تا کار تحریر با لغزش کمتر پیش برود. با اینهمه خالی از کمبود نمی­تواند بود. امید آن دارم که از نقطه­نظرهای آزمودگان راه آشنا و بهره­مند شوم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


بخش اول

تاریخچه

چشم انداز تاریخی صدا و بیان[7]:به منظور بررسی اصول و قواعدی که از دیرباز چراغ راه بازیگران بوده است حرف آنان بتوانند روی صحنه تکلم کنند و قوه­ی ناطقة خود را به قصد ایجاد گونه­ای ارتباط مطلوب و معین مورد استعمال قرار دهند، ابتدا لازم است توجه خویش را با امعان تمام به علم معانی بیان [8] (یا تکنیک خطابه) معطوف سازیم تا راه درازی را که مقوله­ی صدا وبیان-انتقال صوتی- در تاریخ نمایش، و برون از این حوزه، پیموده و تغییراتی را که متقبل شده است بهتر باز شناسیم.

معانی بیان فنی است عملی و مبتنی حرف تمهید و قواعد واقعی توأم با نظریه­ای کلی در خصوص آنچه به طور محسوس در فرآیند تکلم رخ می­دهد و اینکه چسان آدم نسبت به روش­های گوناگون بیان[9]، عضلانی، زیبایی شناسانه، و عاطفی واکنش می­دهند. معانی بیان برای قدما به کوه طور کلی عبارت حیات از فن تکلم و نگارش [10] ."ارسطو"اعتقاد داشت معانی بیان فنی است که همه آدمان آنرا بکار می­بندند برای‌چه که همة آدمیان درگیر بحث و انتقاد می­شوند،در مظنه‌ها اتهام قرار می­گیرند و به پدافند می­پردازند. برخی به سمت طور تصادفی، و برخی با روشی کاملاً آگاهانه و سنجیده [11]." همانطور که میدانیم ارسطو در کتاب تکنیک شعر به منظور مطالعه­ی چگونگی بیان اندیشه به چهره کلام ضمیر اول شخص جمع را به معانی بیان ارجاع می­دهد. بهر اعظم نظریه­ی خطابت نزد ارسطو و سایر منتقدین(از تمام کوئینتلیان [12]،سیسرو[13]،...) به یکسان بازهم برای فن تحریر نثر و هم شاعری قابل اجرا است. ارسطو خود ناقد تیز سنان مربیان حرفه­ای معانی بیان بود زیرا آنان چاه در مجالس عمومی و چه در دادگاهها بر جزئیات فنی تذکیر تمرکز می­کردند، آنان جوهرة موضوع اشان را که عبارت از بررسی راههای متقاعد ساختن حیات از دست میگذاشتند، و نادیده می­گرفتند که خطابت سنجیده یا سیاسی یک شکل متعالی هنر ایشان محسوب می­شد. خطابت گونه­ای کتاب بود که خطبا می­نگاشتند. شاید بتوان حرف گونه­ای آموزش که "سقراط" حرف شالوده­ای بیشتر فلسفی در مکتب­اش به سمت ثانیه می­پرداخت. این آموزش تلویحاً پاسخی است به اتهامات "افلاطون"، زیرا آموزش مزبور تأکید داشت بر اینکه معانی بیان صناعت است، و هنری مفید.

"ارسطو" عقیدة خود را پیرامون معانی بیان اینگونه اتساع می­دهد:حقیقت و انصاف نیرومند­تر از متضادهای خود هستند و اگر کسانی که از آنها دفاع می­کنند به واسطه تصمیمات اشتباه دستخوش شکست شوند  نکوهش متوجه ایشان است برای‌چه که معانی بیان را نادیده گرفته­اند. حتا دقیق­ترین معرفت نخواهد توانست کسی را قادر سازد تا جمعی را متقاعد سازد، زیرا هنگام صحبت حرف آنان شخص باید نظر به سمت فرضیات همگان با آنان بحث کند. حمایت از خویش در جلو مشت­های دیگری آزرم ندارد،چرا دفاع کردن از خویش در برابر کلمات شرم داشته باشد؟ به سمت یقین، توانایی برای سخن گفتن می­تواند در برابر مقصدها شیطانی مفید افتد [14].. . فلاسفه میان پیشه­ی حکایتگر و پیشه­ی خطیب نیز مشابهتی می­دیده­اند، از جمله سقراط که پیشه (تخنه) را اینگونه تبیین می­کند:«فهم اندیشة شاعر و همچنین کلمات، زیرا نقال باید اندیشة شاعررا برای مخاطبین­اش تفسیر کند[15].» معتقد بودند که شاعر[16] الم و توان درون خود را به نقال منتقل می­سازد و نقال نیز به نوبة خود آنرا به شنونده­گانش انتقال می­دهد. افلاطون در رسالة گرگیاس[17] توجه خود را به سمت مربیان جدید فن نثر نویسی، یعنی سخن دانان و عالمان علم بدیع مورد نظر می­سازد. او در این جزوه به بررسی پیشة (تخته) ایشان می­پردازد. سر اجرا این جدال به این نتیجه می­رسد که چنانچه فن نثر نویسی پیشه شمرده شود پس باید متضمن معرفت ویژه­ای باشد.اما این معرفت چیست؟ گرگیاس بر آن می­شود حرف به تبیین معانی بیان بپردازد، ونهایتاً می­گوید معانی بیان تکنیک متقاعد ساختن است. آنگاه سقراط دوگونه بازنشسته سازی را متمایز می­سازد:«یکی از آندو حرف اساس معرفت است و چیزی را می­آموزاند، و دیگری صرفاً مردم را نسبت به چیزی به مرحلة باور می­رساند و مستلزم هیچ معرفتی باب شخص متقاعد سازنده نیست. این آخری همان متقاعد سازی خطیب است، و از آنجا که خطیب به سوژه متضمن درست و اشتباه می­پردازد بسیار مهم است [18]

معانی بیان کلاسیک دارای پنج بهر به سمت قرار زیر بوده است: ابداع [19] ،ساماندهی،[20] چیره‌زبانی [21] ، یادسپاری[22] ، انتقال صوتی[23]. در مرحلة درآغاز خطیب یا سخنور به سمت بررسی موضوع مورد نظر خود می ادا و در مرحلة دوم جزییات آنرا آرایش و سامان می­داد، در سومین بار شکل کلامی معینی برای آن تعیین می­کرد و در مرحلة  چهارم آنرا به سمت یاد می­سپرد،و آخر به مخاطبین خود منتقل می­ساخت. در طول قرون متمادی کاربرد معانی بیان و خطابه، مرحله بلاغت، یعنی یافتن شکل کلامی مناسب برای سخنوری بحث برانگیزتر از مراحل دیگر بوده است. چرا که همواره سخنگو باب تلاش می­بود تا با بکار بردن سبک آراسته­ای ویژگی فردی خود را به سمت رخ مخاطب بکشد. فهم اینکه چرا معانی بیان و تکنیک سخنوری باب یونان باستان تابدین پایه و منزلت رسید دشوار است. عقیده بر این است که:" از آنجا که خواندن و تحریر مشکل و تخصصی بود، جامعه یونان حرف بیان شفاهی تکیه کرد. باب نتیجه، معانی بیان پرتره محوری در تعلیم و تربیت این اجتماع ایفا کرد، جامعه­ای که درآن پشت از آموزش خواندن، نوشتن، ریاضیات، موسیقی و ژیمناستیک، پسران باب سن چهارده سالگی به مدرسه معانی بیان ایلچی می­شدند تا مبانی نظری سخنرانی را تعلیم ببینند و مهارت­های عملی را باب این زمینه کسب کنند. برخورداری از چنین مهارتی نشانة هوشمندی و موجب امتیاز و افتخار در این جامعه اشرافی که تماماً باور داشتند سخن و سخنوری نشانة خرد است، بود.» [24] میتوان حرف اصول تکلم مؤثر روی صحنه از واحد زمان ( 400 پیش از میلاد و با ارسطو منشاء یافت، هموکه "فن شعر" و معانی بیان وی مبانی شکل و کارکردهای تراژدی در تأتر را تبیین نمود. او معانی بیان را مهارتی می­داند «که توسط آن باب می­یابیم چاه چیز بنا به تعبیر ما در ارتباط با یک موضوع مؤثر واقع خواهد شد حرف اعتقاد سامع کسب شود.» [25]این نکته از نظرز ارسطو از اهمیت ویژه­ای برخوردار بود، خیر فقط از بابت سخنوری، بلکه بعدها به سمت خاطر تعمق در کل فرآیند تأثیر سخن برمخاطب در تمدنهای بعد، و در دوره­های بعد در پهنه نمایش. منظور ارسطو از "اعتقا‌د" الگو هیجانات [26] یا عواطف[27] مناسب بود.  وی خاطر نشان می­سازد انتخاب واژه­ها و تسلط بر آوا و ریتم باید متناسب با یکدیگر باشند. و همین نکته می­رساند که ارسطو از مسایل معطوف به احضاریه اعتماد اسم شنونده از طریق بلاغت به خوبی آگاه بوده است.به سمت سخن دیگر، محتوا در زمینة مربوطه بهترین راهنما برای شکل یا روش سخن گفتن بود. یکی از انتقال­های صوتی مناسب برای بازیگر از"فعل" یا کنش معانی بیان چشمه می­گرفت، فعلی که می­طلبید صدا،بیان چهره، اطوار و بروز بدن با متن و فحوا سازگار باشد و منش آنرا آشکار سازد.

تأثیر معانی بیان و صدای صفت در یونان دیرین از وجوه بسیار مورد توجه بود. این قضا تا اندازه­ای به دلیل شوکت و بزرگواری تأترهای فضای باز و طبیعت نکته سنج تماشاگران بود و تا اندازه­ای نیز به دلیل ماهیت شعری و اپرا گونة تراژدی­های یونانی که می­طلبید بازیگر دارای ­توان تک خوانی باشد و هم بتواند آوا بخواند. «از بازیگران انتظار می­رفت به سمت خوبی تکلم کنند، و اراده صدای خود را به منظور انتقال عواطف شخصیت مورد استعمال رسم دهند. بازیگران بزرگ،نظیر اسپوس[28] به خطبای بلند آوازه دور خویش گوش می­سپردند تا قدرت انتقال صوتی و اطوار خود را بهبود بخشند.»[29] تمامی این­ها به این سبب وجود داشتند تا تماشاگران بتوانند در سراسر آن تأترهای بس عظیم کلمات را بخوبی بشنوند.

بازیگران آنقدر که مقید به سمت الگو عاطفی متن بودند در پی این نبودند که ویژگی­های پرده یا جنس را بازسازی کنند." اسکار براکت" یادآور می­شود که «بازیگران بیش از هر چیز به سمت خاطر زیبایی لحن صدا و توان انطباق شیوة تکلم با خلق و خو و شخصیت، مورد حکم رسم می­گرفتند [30]. با وجودی که سبک بازی به سمت شدت مبالغه­آمیز و غیر واقعگرایانه بود. بازیگر رهنمود ارسطو را برای بیان جملات خود همراه حرف انفعال درخور به کار می‌بست. از سویی نیز اعطاء جوایز به حافظه خویشاوندی تکلم خطابت گونه، خود انگیزه­ای به جا می­بود حرف بازیگران به سمت دقت آموزش ببینند. حتا پرهیز غذایی ویژه به سمت منظور آراسته نگاهداشتن اندامهای صوتی ایشان معمول بود. مدرک دیگر حاکی حرف پیوند پراهمیت خطابه و انتقال تأتری را می­توان در روش"دموستن"[31] خطیب مشاهده کرد که «با استفاده از روش­های تولید آوا که بازیگران بکار می­بردند و ادا و ریتم و زمان بندی را مطالعه می‌کردند.» [32] آموزش می­دید.

در دورة جمهوری رمیدن [33]، فن سخنوری و اخلاقیات رو به سستی نهاد، اگر چه به سخنرانان گفته می­شد که خطابت می­تواند وحشی­ها[34] را متمدن سازد."جرج کندی" باب کتاب "سخنوری باب رم باستان از 300 پیش از میلاد تا 300 بعد از میلاد" متذکر می­شود که تشنگی کسب درآمد و زندگی لذت جویانه به سمت اضمحلال نظم و انتظامی که لازمه هنرها،علوم یا سخنوری است مدد رسانید. بخشی از این امحا باید به پای "سیسرو" نوشته شود، همو که در رسالة خطیب[35] نظریه­های معطوف به معانی بیان و خطابت را مطرح می­سازد و استعاره می­کند که خطیب باید همدردی تماشاگر را برانگیزد، حقیقت را به تایید رساند و عواطف آنان را به انفجار آورد، خاصه با استفاده از چاشنی طنز که حسن نیت او را نسبت به کسانی که برایشان سخن می­راند می­رساند[36]. در خصوص مسئله انتقال و استفاده از عواطف، تعالیم سیسرو مدافع سبکی است استادانه,آراسته و مؤثر.خطابتِ مدنظر تعالیم سیسرو همچون فن ابراز ما فی الضمیر تلقی می­شوند و نه صرفاً تکنیک ترغیب و تحریک مخاطب.

در دروة امپراتوری رم[37]، کوئینتیلیان[38] بزرگترین تأثیر را بر سخنوری گذاشت. باب طول تاریخ این فعالیت از او به سمت عنوان یک فیلسوف یاد میکنند. او از سوی دولت منصوب شد تا وضعیت سخنوری را باب حوزه­های آموزش اصلاح کند. «او می­کوشید آن سبک دکلاماسیون را که در اوایل سده توسط "سنکا [39]" معمول و شکوفا شده حیات خنثی سازد. باب این ایام مباحث نامأنوس و باور نکردنی، سبک مبالغه­آمیز و قراردادی غیر حقیقت گرایانه باب روز بود [40]. "کوئینیلیان" در تمامی دوازده رساله خویش پیرامون تربیت خطیب که به نظریة خطابت باستانی نخصیص داده است. نظریه سخنوری را مورد تجدید نظر قرار می­دهد و برنامه­هایی برای تعلیم سخنور از سنین خردی حرف کهنسالی تدبیر می­کند. وی به سمت خاطر نظریات­اش پیرامون سودمندی رفتار اخلاقی کودک باب راستای خطیب خوب شدن بسیار زبانزد است. اصولی که "کوئینتیلیان"  مطرح ساخت در تحول جابجایی صوتی دارای اهمیت بسیار زیاد است. او باورمند است:«که کل امر انتقال از طریق آواز با دو چیز متفاوت مربوط است، یعنی صدا و اطوار، که یکی طالب دیده است و دیگری گوش را می­طلبد، و توسط همین دوحس تمامی عواطف به روح دست پیدا می­کند. لیک صدا از بابت جلب توجه ما به خود مدعی نخست است برای‌چه که حتا ادا با آن هماهنگ می­گردد [41]

باب خصوص مسئله انتقال نیک و انتقال مناسب "کوئینتیلیان" بر اهمیت استفاده از نوع‌به‌نوع تأکید می­ورزد، اما نه به قیمت اهمال از انطباق صدا به منظور متناسب ساختن طبیعت مباحث گوناگون و حال و هوایی که آنها خواستارند. او میان عواطف حقیقی و عواطف کاذب و جعلی تفاوتی خاص قایل می­شود، و برای نیل به باورپذیری صوتی پیشنهاد می­کند عواطف به سمت اجرا درآیند. « نکته اصلی ایجاد عاطفه مناسب در یک تک است، و شکل ادا کردن تصویر ذهنی از امور واقع و به نمایش درآوردن عاطفه­ای که از حقیقت قابل تمیز نیست... صدا نمایانندة خرد است و مستعد بیان و احساس­های گوناگون آن.[42]»

معلمین رومی خطابت، از تمام "کوئینتیلیان" از بازیگران به عنوان الگوهای مناسب برای تقلید الهام می­گرفتند، خیر فقط بابت وضوح صوتی، بلکه به خاطر گیرایی و ابهت انتقال. بازیگران رمی در خصوص حفظ زاویه سر استواری پاها، استفاده از دستهاو آهنگ­های صوتی متناسب با تمام احساس و نوع موقعیت به طور گسترده تعلیم می­دیدند. از آنجا که تأترها وسیع بودند این فراگیری مهم و الزامی بود. در مقدمه­ی نمایشنامه­ی "زندانی" اثر "پلوتوس" از لسان گویندة مقدمه ­می شنویم که عتاب به یک تن از تماشاگران می­گوید: «عجبا، ثانیه بابا از آن ته می­گوید متوجه داستان نمی­شود. بیا جلو، اگر جایی پیدا نمی­کنی بنشینی، می­توانی یک جا پیدا کنی قدم بزنی.»[43] جایگاه نشستن تماشاگران گاه 14000 تن را در خویش جای می داد، و این بدان معنا است که حرکت بازیگر، ادا و مهارت­های صوتی اویحتمل به کوه طور قابل ملاحظه­ای درشت می­شدند. بازیگر رمی به سمت همراهی موسیقی و صورتک برای تماشاگران دکلمه می­کرد. صناعت وی باب این نبود که به طرزی واقعگرایانه مردمان را از زندگانی واقعی ترسیم کند، بل باب این بود که تلفظی واضح داشته باشد و عاطفه­ی مناسب را که میانجیگری ادا مناسب پشتیبانی می­شد منتقل کند. همچنین از او انتظار می­رفت که بتواند به سمت خوبی بخواند و برقصد. ظرافت­ها و حساسیت­های نمایش رمی، بویژه کمدی­های مردم اجابت و محبوب عامه­ی "پلوتوس" فرصتی ارزشمند برای بازیگر فراهم می­آورد حرف مهارت­های خود را بیازماید.

پس از فروپاشی زندگی شهری سامانند، خطابت نیز کم و بیش دوست با آن از میان رفت. ظهور مسیحیت بازهم بار عقلانی خطابت و بازهم در عین حال آگاهی از قدرت خطابت را از بابت موعظه­ی مسیحی همراه آورد." سن آگوستین" رایگان دانلود مقاله ورد word پروژه تحقیق هنر هنر و ادبیات بازیگری

تحقیق حق شفعه


» :: تحقیق حق شفعه

عنوان :  بررسی فقهی وحقوقی پیرامون حق شفعه

 

<!--[if gte vml 1]><v:shapetype id="_x0000_t75" coordsize="21600,21600" o:spt="75" o:preferrelative="t" path="m@4@5l@4@11@9@11@9@5xe" filled="f" stroked="f"> <v:stroke joinstyle="miter"/> <v:formulas> <v:f eqn="if lineDrawn pixelLineWidth 0"/> <v:f eqn="sum @0 1 0"/> <v:f eqn="sum 0 0 @1"/> <v:f eqn="prod @2 1 2"/> <v:f eqn="prod @3 21600 pixelWidth"/> <v:f eqn="prod @3 21600 pixelHeight"/> <v:f eqn="sum @0 0 1"/> <v:f eqn="prod @6 1 2"/> <v:f eqn="prod @7 21600 pixelWidth"/> <v:f eqn="sum @8 21600 0"/> <v:f eqn="prod @7 21600 pixelHeight"/> <v:f eqn="sum @10 21600 0"/> </v:formulas> <v:path o:extrusionok="f" gradientshapeok="t" o:connecttype="rect"/> <o:lock v:ext="edit" aspectratio="t"/> </v:shapetype><v:shape id="Picture_x0020_1" o:spid="_x0000_i1025" type="#_x0000_t75" alt="Description: C:\Documents and Settings\besat\My Documents\لوگو دانشگاهها\besm\039.jpg" style='width:413.25pt;height:688.5pt;visibility:visible;mso-wrap-style:square'> <v:imagedata src="file:///C:/Users/arino/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image001.jpg" o:title="039"/> </v:shape><![endif]-->Description: C:\Documents and Settings\besat\My Documents\لوگو دانشگاهها\besm\039.jpg

 

(و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه)

 

که ایزد مقامی ببخشد بلند                                      برآنان که دربحردانش درند

براعمال مشعشع به سمت سرضمیر                                     همه هست آگه خدای خبیر

 

 

 استاد سرآمد جناب آقای اسفندیاری

با ســــــــــــــلام

به استناد آیت ی شریفه ی 10 از سوره ی مبارکه ی فاطر  که خدا می فرماید" الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه" ،  سخنان و کلام ارزشمند به سوی خدا صعود باده کند و با ابدیت سنخیت پیدا کرده و همواره آثار خود را ظاهر می سازند ;

  ترحم ، اهتمام و کوشش حضرتعالی در تعلیم و تربیت و انتقال معلومات و تجربیات ارزشمند در کنار برقراری رابطه صمیمی و دوستانه با دانشجویان و ایجاد فضائی دلپذیر از بهر کسب علم و  دانش و درک شرایط دانشجویان حقیقتاً قابل ستایش است .اینجانب بر خود وظیفه میدانم در کسوت شاگردی از زحمات و خدمت‌ها ارزشمند شما استاد گرانقدر سرنوشت و تشکر نمایم.

از خدا بلند برایتان سلامتی ، موفقیت و همواره یاد دادن را مسئلت دارم.


 

سیاهه مطالب

عنوان                                                                                                                       صفحه

پیشینه وتاریخچه موضوع...................... 1

چکیده...................................... 3

آغاز ...................................... 5

بخش اول: کلیات و مفاهیم

صفت حق شفعه .............................. 7

مبحث آغاز : مفهوم لغت‌شناس حق شفعه .............. 7

بخش دوم : صفت اصطلاحی حق شفعه ............ 8

گفتار اول: الهیات اسلوب ....................... 9

گفتار دوم : اسم اصل وجود داشتن شفعه.............. 10

دوران اول: اوصاف ذاتی اسم شفعه ................ 10

هزاره ) اسم شفعه، حق مالی است................. 10

ب ) حق شفعه، حقی عینی است.................. 12

ج ) اسم شفعه قابل انتقال نیست............... 13

د) حق شفعه قابل اسقاط است.................. 15

ه ) اسم شفعه از آثار بیع صحیح است........... 15

ی) حق شفعه قابل تبعیض نیست................. 16

ط) اسم شفعه به ارثیه انتقال می‌یابد ............ 17

فصل دوم : درقابل توارث بودن شفعه........... 19

مبحث آغاز : نحوه توارث ...................... 19

مبحث دوم :گذشت وارث یا وارثانی از اسم خویش .. 20

فصل سوم : شرایط ایجاد حق شفعه.............. 21

شرط اول: غیر منقول وجود داشتن مناسبت شفعه .......... 22

پیمان دوم : قابل تقسیم وجود داشتن مورد شفعه ........ 23

شرط سوم : لزوم شرکت........................ 25

v   استثناء حرف شرط......................... 26

پیمان چهارم : محدود وجود داشتن شرکاء به دو نفر ..... 26

شرط پنجم : جابجایی سهم مشترک بواسطه بیع ..... 27

v   شفعه در اموال غیر منقول تبعی........... 28

v   فروختن شفیع حصه مشاع را به همراه عرصه دیگر  28

v   شفعه باب بازگشت مشاعی که سهم احد شریکین وقف است 29

v   شفعه باب بازگشت مشاعی که احد شریکین، شخصیت حقوقی باشد   30

حق شفعه دربیع فاسد......................... 31

حق شفعه باب بیع خیاری ....................... 31

فصل چهارم : زوال اسم شفعه

بخش آغاز : زوال اختیاری وقهری.............. 32

گفتار اول: آلات زوال اسم شفعه ( اسباب ارادی اضمحلال اسم شفعه ) 33

الف ازکارافتاده حق پیش از بیع ................ 33

ب فروش بخش از جانب شفیع ................ 33

گفتار دوم : اسباب قهری زوال حق شفعه........ 33

هزاره فوریت در اخذ به سمت شفعه ............... 33

ب ناتوانی یا مسامحه شفیع در تأدیه ثمن.. 34

ج تلف مبیع پیش از دریافت به سمت شفعه.......... 34

د اتلاف مبیع پس از اخذ به شفعه ........... 35

فصل پنجم : شرایط پایمرد ...................... 35

الف شفیع باید دارای اهلیت استملاک باشد.... 37

ب شفیع باید شریک باشد.................. 37

ج شفیع باید قادر بر تأدیه ثمن باشد..... 37

د مسلمان بودن شفیع..................... 38

هـ : بیرق شفیع به ثمن..................... 38

فرجام...................................... 40

فهرست منبع‌ها ................................ 42

 

 

 

 تحقیق اسم شفعه


تحقیق روانشناسی کودکان و اختلالات مواجهه شده در سنین مختلف


» :: تحقیق روانشناسی کودکان و اختلالات تلاقی شده در سنین مختلف
تحقیق  روانشناسی کودکان و اختلالات تلاقی شده  در سنین جوراجور